پ
پ

باید در فرهنگ لغات، به دنبال کاربردهای عزاداری گشت. عزا به معنای صبر و شکیبایی در ماتم و به معنای سوگ و مصیبت آمده است.( فرهنگ عمید، واژه عزا) عزّی از باب تفعیل است و تعزیه الرجل به مفهوم تسلّی دادن و توصیه به صبر کردن است. عزّی بعضهم بعضاً، یعنی یکدیگر را توصیه به صبر کردند و احسن الله عزاک، یعنی خداوند به تو صبر و نیکی عطاکند.( مصباح المنیر، فیومی، ص ۵۰۴.)
همانگونه که از لغت به دست می آید، عزاداری، در اصل برای تسلّی دادن به داغدیده است. برای آرامش بخشیدن به داغدیده از عوامل متعددی می توان سود جست، از جمله:
۱) بیان هنجارهای اجتماعی و اظهار همدردی. ۲) همسان سازی با بزرگان دینی و تاریخی مورد علاقه مردم. ۳) تفکر منطقی و ذکر این نکته که باید به زندگی عادی بازگردیم و نمی توان آن را تعطیل کرد. ۴) گریه کردن و برون ریزی غم و اندوه. ۵) بیان غم و غصه ها با دیگران. ۶) خواندن اشعار غمناک و معنی دار. ۷) یادآوری معاد.
نکته جالب توجه این که همه عوامل هفتگانه، در ضمن مراسم عزاداری و با کمک دیگران، برای فرد داغدیده، حاصل می شود. به بیان دیگر، دید و بازدیدها، اظهار همدردی ها، شرکت در مراسم و ادای احترام به متوفّی و بازماندگان، مدح بزرگان دینی و ذکر مصائب آنان، خواندن آیات مناسب و تسلی بخش، و نیز اجرای سخنرانی های مناسب با موقعیت و شرایط، اینها همه در ضمن مراسم عزاداری حاصل می شود. ضمن این که بسیاری از موارد یاد شده، اختصاص به مراسم جمعی دارد و در تنهایی و نشست های خانوادگی حاصل نمی شود
«کنش اجتماعی‏» را می‏توان به عنوان ساده‏ترین عنصر زندگی اجتماعی انسان در نظر گرفت . از «کنش اجتماعی‏» چنین تعبیر کرده‏اند: «حرکت ‏بارزی که از یک انسان برای حصول هدفی نسبت ‏به انسان دیگر، صادر می‏شود.» وقتی «کنش اجتماعی‏» استمرار یابد «تحریک متقابل اجتماعی‏» روی می‏دهد و این تحریک به «ارتباط متقابل اجتماعی‏» منجر می‏شود.
براثر «ارتباط متقابل اجتماعی‏» کنش‏های اجتماعی یک انسان با کنش‏های اجتماعی انسان‏های دیگری که در پیرامون او هستند، می‏آمیزند و از این آمیزش، «کنش‏های متقابل اجتماعی‏» به وجود می‏آید. از «کنش‏های متقابل اجتماعی‏»، که یکی از مفاهیم محوری در جامعه‏شناسی است، می‏توان چنین تعبیر کرد: کنش‏هایی هستند که بین دو یا چند انسان واقع می‏شوند و در میان آنان نوعی هماهنگی به وجود می‏آورند. کنش‏های متقابل اجتماعی در تقسیم نخستین، بر دو قسم‏اند:
پیوسته
گسسته
کنش‏های متقابل اجتماعی پیوسته آنهایی است که در جهت‏یگانه‏ای صورت می‏گیرند; مانند گفتگو برای کشف یک حقیقت و یا تعاون برای تحقق یک امر خیر.
کنش‏های متقابل اجتماعی گسسته آنهایی است که جهت‏یگانه‏ای ندارند، مانند رقابت و ستیز.
دوام و استحکام زندگی اجتماعی به آمیختن کنش‏های متقابل پیوسته و گسسته بستگی دارد و بدین‏گونه است که مفهوم «همسازی‏» مطرح می‏شود.
«همسازی‏» کوششی برای رفع اختلاف کنش‏های متقابل پیوسته و گسسته است . صورت کامل همسازی «سازگاری‏» می‏باشد که نه «سازش‏» است و نه «توافق‏»; زیرا در این دو، تنزل از مواضع مطرح می‏باشد، در حالی که در سازگاری اصلاً سخن از تنزل نیست، هر چند ممکن است در مواردی هم تنزلی رخ دهد، بلکه سخن در این است که می‏دانند به هم نزدیک می‏شوند و می‏خواهند که به هم نزدیک شوند. بدین دلیل، از «سازگاری‏» به همسازی که با خواست و آگاهی شخصی صورت می‏گیرد، تعبیر شده است. از همسازی کنش‏های متقابل پیوسته و گسسته، «گروه اجتماعی‏» پدید می‏آید.
«گروه اجتماعی‏» نیز یکی دیگر از مفاهیم محوری جامعه‏شناسی است و از آن به دو یا عده بیشتری از انسان‏ها تعبیر می‏شود که کنش‏های متقابلی بین آنان روی می‏دهد و از همسازی برخور دارند.
کنش‏های متقابل اعضای گروه و خرده‏گروه‏ها موجب «پویایی گروهی‏» می‏شود و بر اثر آن، اعضای گروه در زندگی یکدیگر رخنه می‏کنند و به یکدیگر وابسته می‏شوند و در نتیجه، به اتحاد بیشتری دست می‏یابند. «نفوذ متقابل گروهی‏» و «اتکای متقابل گروهی‏» از این طریق حاصل می‏شود. از هماهنگی و سنخیتی که بدین منظور در رفتار اعضای گروه پدید می‏آید «رفتار گروهی‏» ظاهر می‏شود.
گونه‏ای از «رفتار گروهی‏»، که جنبه عاطفی شدید دارد و بر کنش‏ها و یا واکنش‏های متقابل دورانی استوار است، «رفتار جمعی‏» نامیده می‏شود.
کنش‏ها یا واکنش‏های مزبور به «واگیری اجتماعی‏» می‏انجامد; یعنی بر اثر آنها، اعضای گروه به سرعت و با شدتی فزاینده، رفتار عاطفی یکدیگر را فرامی‏گیرند و در نتیجه، از نوعی مسانخت عاطفی برخوردار می‏شوند.
گروه برخوردار از «رفتار جمعی‏» را «جمع‏» می‏نامند. جامعه‏شناسان معمولا از مفهوم «جمع‏»، خود را به مفهوم «جماعت‏»، که مهم‏ترین نوع جمع است، می‏رسانند و آنگاه تحقیق خود را روی «جماعت‏» متمرکز می‏کنند. «جماعت‏» جمعی است پرمسانخت، مرکب از اشخاصی که معمولا در یک‏جا گرد نمی‏آیند، با یکدیگر «ربط‏» می‏یابند و به «جنب و جوش‏» می‏افتند. «ربط‏» رابطه عاطفی عمیقی است که دو یا چند تن را به یکدیگر پیوند می‏دهد، به طوری که آنان به راحتی و خودبه خود با یکدیگر هماهنگ می‏شوند. «جنب و جوش‏» رفتار عاطفی آشکاری است که بر اثر ربط اشخاص روی می‏دهد; مانند کف زدن و یا تکبیر گفتن. یکی از انواع جماعت، که با سایر انواع آن فرق بسیار دارد و از این‏رو، می‏توان آن را جمعی مستقل از جماعت‏به شمار آورد، «جماعت نامجاور» یا «عامه‏» است. «عامه‏» جمعی است کم تشابه و تسانخ، مرکب از افرادی که معمولا در یک جا گرد نمی‏آیند، ولی به سبب مصالح مشترک خود با یکدیگر ارتباط پیدا می‏کنند و موجد «عقیده عمومی‏» و «وفاق عمومی‏» می‏شوند. مقصود از «عقیده عمومی‏» قضاوتی است که مورد قبول عامه باشد; مانند قضاوت عامه کتابخوان که «کتاب در وضع فعلی از عرضه و تقاضای متناسبی برخوردار نیست‏» و یا قضاوت عامه ورزشکار که «مسؤول امور ورزشی کشور، درایت کافی ندارد.» منظور از «وفاق عمومی‏» نیز عقیده‏ای است‏سخت دامنه‏دار و ریشه‏دار مانند عقیده عامه کتابخوان که «کتاب، ناصح مشفق و انیس کنج تنهایی است‏» و یا مانند عقیده عامه ورزشکار که «تواضع و جوانمردی دو ویژگی جدایی‏ناپذیر ورزشکار واقعی است.» اکنون نوبت آن است که بحث را به گونه‏ای هدایت کنیم تا مناسبت طرح این مفاهیم جامعه‏شناختی را با آنچه قصد ادای آن را داریم، روشن سازد : هر جامعه انسانی را مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه می‏شویم به طور عمده از چندین «عامه‏» تشکیل شده است و هر «عامه‏»ای را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه می‏شویم که بر اساس «عقیده عمومی‏» و «وفاق عمومی‏» از خویش، عمل وعکس ‏العمل بروز می‏دهد. بنابراین، می‏توانیم بگوییم: هر جامعه‏ای بر اساس عقاید و وفاق‏های عمومی به حیات اجتماعی‏اش ادامه می‏دهد. از سخن فوق، می‏توان چنین استفاده کرد که: نفوذ در عقاید و وفاق‏های عمومی و تغییر آنها مساوی با نفوذ و تغییر حیات اجتماعی است. به همین دلیل، «عقیده عمومی‏» و «وفاق عمومی‏» به شدت مورد توجه جامعه‏شناسان و علمای سیاست قرار دارد. اگر بخواهیم جامعه‏ای را در راستای یک مکتب قرار دهیم باید چاره‏ای بیندیشیم تا عقیده عمومی در این راستا قرار گیرد. برای این کار، به طور کلی، از چهار شیوه بهره گرفته می‏شود : الف) تطمیع ب) تهدید ج) تخریب د) تبلیغدر میان این چهار شیوه، تقریبا همه محققان قبول دارند که چهارمین شیوه از همه کارسازتر و مؤثرتر و بنابراین، مهم‏تر است. و باز به همین دلیل، جامعه‏شناسان و علمای سیاست، تحقیقات وسیعی در این زمینه انجام داده‏اند که هنوز هم این تحقیقات به گونه‏هایی ادامه دارد. متاسفانه به سبب گستردگی آن تحقیقات و عدم مجال، در اینجا، ذکر گزارشی (هرچند اجمالی) از آنها مقدور نیست. بنابراین، فقط به چند مطلب، که با این بحث تناسب بیشتری دارد، اشاره می‏کنیم: یکی از شیوه‏های بسیار مؤثر تبلیغی، تشکیل جلسات «تذکر» درباره امری است که ترویج آن مورد نظر است. در این جلسات به طور عمده، از مکانیسم «کنش و یا واکنش متقابل دورانی‏» استفاده می‏شود، بدین صورت که افراد گرد آمده، به وسیله «ذاکر» تحریک می‏شوند. این تحریک، واکنشی در افراد به وجود می‏آورد. این واکنش در «ذاکر» مؤثر می‏افتد و واکنش شدیدتری را موجب می‏شود. این واکنش شدیدتر، خود تحریکی مجدد نسبت‏به آن افراد خواهد بود و باز واکنش و تحریکی دیگر. به این طریق، همواره بر شدت واکنش متناسخ آن افراد افزوده می‏شود و این همان است که از آن اینچنین تعبیر می‏شود: کنش‏های متقابل و واکنش‏های درونی این چنین، به واگیری اجتماعی می‏انجامد. جلسات عزاداری امام حسین‏ علیه ‏السلام را در این ارتباط می‏توان مورد مدافه قرار داد. عزاداری امام حسین ‏علیه ‏السلام از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسی است. بحمدالله، بسیاری از این ابعاد، توسط علمای دین تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است، اما در این بحث، بعدی که ذکر شد، مد نظر است. وقتی از این زاویه نیز در توصیه‏های ائمه اطهار علیهم ‏السلام به تشکیل جلسات عزاداری امام حسین ‏علیه ‏السلام نگاه کنیم این کار را بسیار حکیمانه می‏یابیم، به گونه‏ای که موجب می‏شود بیش از پیش به این انوار طیبه‏ علیهم ‏السلام ارادت ورزیم. یکی دیگر از شیوه‏های مؤثر تبلیغی، تعیین اسوه‏ برای مردم است. لازم است‏بیندیشیم که در عین اسوه بودن و هادی بودن همه ائمه اطهارعلیهم‏السلام چرا امام حسین‏ علیه‏السلام به عنوان مصباح هدایت و کشتی نجات، مطرح می‏شود؟ چرا تربت مرقد او از ویژگی وحرمت ‏برخوردار است؟ آیا غیر از این است که دقیق‏ترین ابعاد یک اسوه، در امام حسین‏علیه‏السلام تجلی تام یافته است. از دیگر شیوه‏های مؤثر، در مرحله نخست، جعل شعائر و در مرحله بعد، تثبیت و ترویج آن شعائر می‏باشد ; زیرا در صورت انجام گرفتن این کار، آن ایده مطلوب، تثبیت و ترویج ‏شده ‏است .راه انداختن دسته‏های سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏های رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه برای زنده نگه ‏داشتن ‏فرهنگ عاشورا، امر ضروری است و مبارزه با اینها یا ناشی از اغراض سوء است و یا از کمال بی‏خبری و بی‏سلیقگی. آری، برخورد اصلاحی و تکمیلی و تحسینی از سوی فرزانگان آشنا با مذاق شرع، نه تنها صحیح است، بلکه لازم هم می‏باشد و اعتراض به مغرضان یا بی‏خبرانی است که با این شعائر بر خورد حذفی می‏کنند. از جمله شیوه‏های قابل ملاحظه، تعیین مکان‏هایی برای انجام دادن مناسک ویژه می‏باشد تا افراد با رو آوردن به آن مکان‏ها و انجام آن مناسک، تجدید عهدی با اعتقادات و ایده مطلوب کرده باشند و با این کار، دل‏ها هرچه بیشتر با آن ایده گره بخورد. در این ارتباط، توجه به روایاتی که حاوی مضامین ذیل است، مفید به نظر می‏رسد: «حرم سیدالشهداعلیه‏السلام مزار انبیا و ملائکه است‏». «زیارت سیدالشهداعلیه‏السلام را ترک نکنید». «زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام موجب برآورده شدن حوائج دنیوی و به دست آوردن ثواب‏های اخروی و استکمالات معنوی می‏شود» برای تکمیل این بحث ‏به نظر می‏رسد تذکر دو مطلب ضروری باشد
۱) ممکن است تصور شود نفوذ در عقیده عمومی عملی ناپسند است و تغییر آن را باید نوعی خیانت ‏به مردم تلقی کرد; اما این تصور هیچ اساسی ندارد و حقیقت، آن است که صرف نفوذ در عقیده عمومی و تغییر آن را نه می‏توان خوب شمرد و نه بد. این بدان بستگی دارد که ببینیم نفوذ به چه قصدی و تغییر از چه چیز به چه چیزی است.(دقت‏شود.)
۲) بعضی ها عقیده دارند که اصلاً برخورد تبلیغاتی امر پسندیده‏ای نیست، بلکه باید فقط با روش‏های برهانی، مردم را به تشخیص حق از باطل موفق ساخت. هرچند بررسی انتقادی این سخن مجال دیگری می‏طلبد، اما اجمالا در حد اعلان موضع باید یادآور شویم که:اولا، هرگز روش‏های برهانی در سطح عمومی جامعه، ما را از برخوردهای تبلیغاتی مستغنی نمی‏کند و باید گفت: هریک به جای خویش نیکوست
▪ ثانیا، حتی فرزانگان و خواص جامعه نیز نیازمند تبلیغات حساب شده و فنی‏اند تا علاوه بر تشخیص حق، انگیزه کافی برای عمل بر طبق آن داشته باشند این مطلب دقیق و لطیف، مربوط به فلسفه اخلاق و روان‏شناسی تربیتی است و باید همان‏جا مورد بحث قرار گیرد که صرف اقناع عقلی نمی‏تواند محرک انسان به سوی عمل باشد; اگرچه ظاهر رای افلاطون مقابل این است. این بحث را با ذکر فرازهایی از بیانات رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی‏قدس سره به پایان می‏بریم: «در آن وقت، یکی از حرف‏ها که هی رایج ‏بود می‏گفتند: ملت گریه; برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل کردند، آن هم به دست کسی که خودش در مجالس روضه می‏رفت و آن بازی‏ها را در می‏آورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر می‏فهمیدند و آن را می‏خواستند از بین ببرند؟» «امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر از سابق احتیاج داریم.» «زنده نگه‏داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسی عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد یک مساله سیاسی است. یک مساله‏ای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده می‏کنیم. » مجالس عزا را با همان شکوهی که پیشتر انجام می‏گرفت و بیشتر از آن، حفظ کنید و اهل منبر – ایدهم‏الله تعالی – کوشش کنند در این که مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامی و مسائل سیاسی اسلامی، مسائل اجتماعی اسلامی و از روضه دست‏برندارید که ما با روضه زنده هستیم.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.