پ
پ

حادثه كربلا از منظر تربيت فرزندان

حادثه كربلا، جاودانه‏ترين رويدادى است كه زمانه در بستر خودمانند آنرا نديده است. حادثه‏اى كه آثارش در حصار مرزهاى اسلامى‏محدود نگشته و خورشيد فروزانش همه گيتى را تا ابد درخشان‏گردانيد. همه كسانى كه پيرامون اين حادثه به تامل نشسته‏اند،به فراخور شناخت‏خويش از آن درس گرفته، مبارزان درس مبارزه،آزادگان درس آزادگى، شهادت طلبان درس شهادت و مصلحان اجتماعى‏درس اصلاح گرفته‏اند.

اين واقعه بى‏نظير زواياى بى‏انتهايى دارد كه تنها اندكى ازآنها شناخته شده و زواياى ناشناخته‏اش بسى بيش از شناخته شده‏است. بى‏گمان با گسترش دانش بشرى در حوزه علوم انسانى، اميد كشف‏آنها دور از انتظار نيست، از جمله زواياى اين واقعه عظيم تامل‏از منظر روانشناسى و تربيت است. نگارنده معتقد است هدف سيره وسنت ائمه اطهار عليهم السلام قبل از هر چيز، هدايت و تربيت است،زيرا آنان بزرگترين مربيان بشريت‏اند و بايد تفسير تربيتى ازحوادث زندگى آنان ارائه شود.

ذكر اين نكته مفيد است كه، گوناگونى شرايط زمانى ائمه اطهارعليهم السلام باعث گشته تا آنان با وجود آرمان مشترك، در عرصه‏دعوت و تربيت‏شيوه‏هاى گوناگون داشته باشند. در ميان امامان‏شيعه، امام حسين(ع)شرايط ويژه خود را داشت. بنابراين ضمن آنكه‏همه زندگى و سيره حضرت سرمشقى كامل، از حيات طيبه، براى‏پيروانش است‏سيره تربيتى آن حضرت در حادثه كربلا هم براى‏كسانى‏كه زندگيشان به شرايط زمانى آن حضرت شباهت‏بيشترى دارد ومى‏خواهند حسينى باشند، اهميت‏بيشترى دارد.

توجه به نيازهاى فرزندان

موجودات عالم براى ادامه حيات نيازهايى دارند كه بدون برآوردن آنها ادامه حيات نا ممكن و يا همراه با سختى است اين‏احتياج در غير انسان به نيازهاى مادى و جسمانى محدود است؛ امادر انسان نياز امور مادى، روانى و معنوى فراوانى را شامل مى‏شودكه تنها در سايه رفع نياز از همه امور به رشد كامل جسمانى وروانى مى‏رسد. توجه به نيازهاى گوناگون از نكات مهم تربيتى است،نيازهايى كه در قالبهاى زيستى، عاطفى، روانى و معنوى جلوه‏گرمى‏شود. در واقعه كربلا نيز با وجود همه مسايل و شيوه‏اى كه امام‏حسين(ع)در پيش روى خود داشته، از توجه به نيازهاى مادى و معنوى‏فرزندان و همراهان خود غافل نماند.

 الف: نيازهاى مادى

نيازهاى مادى احتياج اوليه هر انسان است. و بدون تامين آن،قادر به ادامه حيات نيست. نياز به رفع تشنگى از اين جمله است‏كه در كربلا به خاطر وضعيت ويژه‏اى كه دشمن براى كاروان كربلا به‏وجود آورد، به نيازهاى حياتى تبديل شد و ايشان را به تلاش، براى‏رفع آن از راههاى ممكن، واداشت؛ از اينرو، آنگاه كه حضرت‏عباس(ع)از برادر اجازه مبارزه با دشمن طلبيد، حضرت از او خواست‏براى كودكان آب فراهم نمايد و فرمود:

«فاطلب لهولاء الاطفال قليلا من الماء» پس كمى آب براى اين‏كودكان فراهم كن…

اين توجه حضرت آنگاه به اوج مى‏رسد كه فرزند شيرخواره‏اش را بربالاى دست مى‏گيرد و از دشمن برايش آب مى‏خواهد. در مقتل ابى مخنف‏آمده است:

امام حسين(ع)به سوى ام كلثوم آمد و فرمود: خواهر! تو را درباره‏فرزند شيرخواره‏ام به نيكى سفارش مى‏كنم، او شير خواره است وشش ماه بيشتر عمر ندارد. ام كلثوم‏به برادر جواب داد: سه روز است اين طفل آب ننوشيده است.

برايش آبى طلب فرما، حضرت طفل را گرفت و در مقابل دشمن ايستادو آنگاه فرمود: «اى قوم شما برادر و فرزندانم را به شهادت‏رسانديد و جز اين طفل باقى نمانده و او از تشنگى دهان را بازمى‏كند و مى‏بندد، به او جرعه آبى‏دهيد…»


 


 ب: نيازهاى عاطفى و روانى


گرچه در طبقه‏بندى نيازها در روانشناسى، نيازهاى زيستى جزءنخستين نيازها به حساب مى‏آيد، اما نقش نيازهاى عاطفى و روانى‏نيز با اهميت و تعيين كننده است. زيرا هر چند نياز جسمى محسوس‏و آشكار است و فقدانش جسم را متاثر مى‏گرداند، اما نيازهاى‏روحى و روانى نا محسوس‏اند و عدم پاسخگويى به آنها روان آدمى راآزرده مى‏سازد. كودكان و نوجوانان به خاطر موقعيت‏سنى آسيب‏پذيرى در برابر مشكلات نياز دو چندان به بر آوردن نيازهاى عاطفى‏و روانى دارند، اين نيازها، بخصوص در شرايط ويژه، از دست دادن‏والدين، هنگام بيمارى و… چنان شدت مى‏يابد كه بى‏توجهى به آنهاحيات روانى و عاطفى كودك را به مخاطره مى‏اندازد.


اين شرايط ويژه به كامل‏ترين شكل در كربلا براى فرزندان امام‏حسين(ع)جلوه نمود. فرزندان و همراهان آن حضرت در ميدان مبارزه،در سخت‏ترين حالات، امام(ع)را صدا مى‏زدند و در واپسين لحظات، اوج‏نياز عاطفى خويش را به نمايش مى‏گذارند. در كربلا بيمارى چون‏على‏بن الحسين(ع)حضور دارد كه تقدير الهى بر بقاء وجودش تعلق‏گرفت. و از دست دادن پدر و امام خويش را تجربه نمود. اين وضعيت‏خاص قطعا توجه ويژه‏اى را مى‏طلبيد و اينجا است كه آن حضرت به‏گونه‏هاى مناسب به نياز فرزندان پاسخ مى‏دهد و نسبت‏به فرزندانى‏كه به ميدان مبارزه آمده‏اند به گونه‏اى، به يگانه فرزندش زين‏العابدين(ع)به گونه‏اى ديگر. و در مورد يتيمان و داغديدگان پس‏از شهادت خويش به شكلى ديگر سفارش مى‏فرمايد.


 


رفتار حضرت با فرزندان و نو جوانان در ميدان جنگ


آنچه از مقاتل بر مى‏آيد اين است كه حضرت نسبت‏به فرزندان وبرادرزادگانش كه به ميدان مبارزه مى‏رفتند، رفتارهاى گوناگونى‏داشت. نخست در هنگام رفتن به ميدان با در آغوش گرفتن آنان واظهار علاقه و محبت صحنه‏هاى زيبايى از عاطفه و محبت را به نمايش‏مى‏گذاشت. درمورد «قاسم بن الحسن‏» آمده است: «قاسم در حالى‏كه نوجوانى غير بالغ بود، سوى خيمه‏هاى طرف ميدان خارج شد. وقتى‏امام حسين(ع)نگاهش به قاسم افتاد، او را به آغوش كشيد. آن دودست‏به گردن هم آويختند و چنان گريستند كه بيهوش شدند.»


در مرحله بعد، وقتى آنان در ميدان مبارزه، در مقابل شرايطنابرابر، گرماى شديد و تشنگى قرار گرفتند، آن حضرت آنان را به‏صبر دعوت كرد و به آنان دلدارى داد و اظهار همدردى نمود درمورد «احمد بن حسن‏» نوشته‏اند: «بعد از آنكه در ميدان جنگ‏شرايط مبارزه توان را از او گرفت، نزد عمويش حسين(ع)آمد وپرسيد: عمو(جان)آيا جرعه آبى هست تا جگر خود را با آن خنك كنم‏و براى مبارزه با دشمنان خدا و رسولش توان بيشترى پيدا كنم؟


امام(ع)فرمود: «يابنى اصبر قليلا حتى تلقى جدك رسول الله(ص)،فيسقيك شربه من الماء لاتظماء بعدها ابدا»فرزندم! كمى صبر كن تا جدت رسول خدا را ملاقات كنى، او چنان‏شربت آبى به تو بنوشاند كه هرگز تشنه نشوى.


در مورد «على اكبر» نيز آمده است؛ بعد از مبارزه‏اى بى‏امان‏و كشتن تعدادى از دشمنان در حالى كه جراحات زياد بر بدن داشت،عطش بر او بسيار ناگوار آمد. پس نزد پدر آمد و عرض كرد: «ياابه العطش قد قتلنى و ثقل الحديد قد اجهدنى فهل الى شربه من‏ماء و سبيل اتقوى بها على الاعداء؟ فبكى الحسين(ع)و قال يا بنى‏يغز على محمد و على و على ابيك ان دعوهم فلا يجيبونك و تستغيث‏بهم فلا يغيثونك…»


اى پدر، عطش مرا از پاى در آورد و سنگينى اسلحه مرا ناتوان‏كرد، آيا شربت آبى هست تا با نوشيدن آن، توان بيشتر، با دشمنان‏مبارزه كنم؟


امام فرمود: فرزندم بر محمد و على‏و پدرت سخت است كه آنان رابخوانى و به تو پاسخ ندهند و به يارى بخواهى و آنان فرياد رس‏تو نباشند… .


در مرحله سوم، آنگاه كه بعد از مبارزه بى‏امان فرزندان توسطدشمن مجروح گشته و بر زمين افتادند، حضرت به رعت‏خود را بربالينشان رسانيد و آنها را در آغوش گرفت. در آن لحظات حساس كه‏فرزندان نياز بيشترى به تسلى خاطر داشتند، با آنان ابرازهمدردى نمود… . آنگاه كه «قاسم بن الحسن‏» بر زمين افتاد وعموى خود را صدا زد، امام حسين(ع) چون باز شكارى خود را بربالين فرزند برادر رساند و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله‏نمود. وقتى گردو غبار فرو نشست، ديدند امام(ع) بر بالين قاسم‏نشسه و به قاسم(ع)كه در حال جان دادن بود، فرمود: عز والله على‏عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا يعنك او يعنك فلا يغنى عنك‏بعدا لقوم قتلوك‏»


به خدا سوگند، بر عموى تو سخت است كه او را بخوانى پاسخ‏ندهد، يا اجابت نمايد ولى نتواند كمك كند يا كمك كند اما به توسودى نبخشد.(از رحمت)خداوند دور باد قومى كه تو را كشت.


 


رفتار حضرت نسبت‏به فرزند بيمارش زين العابدين(ع)


خواست الهى بر اين تعلق گرفت كه على بن الحسين حجت او بعد ازامام حسين(ع)، بيمار باشد تا جهاد بر او واجب نشود و همچنان‏زمين از حجت اللهى خالى نگردد و اين وضعيت جلوه ديگرى از تربيت‏حسينى را مى‏طلبيد. در حالى‏كه شدت مبارزه و مصبيتهاى پياپى كربلاانسان معمولى را چنان به خود مشغول مى‏كند كه همه چيز را فراموش‏مى‏كند، مربى بزرگ كربلا از مسئوليت‏بزرگ تربيت غافل نماند و چون‏فرزند خود را نيازمند توجه و مراقبت ديد، بر بالينش آمد وگفتگويى صميمانه به پرسشهاى او در در مورد حوادث كربلا پاسخ‏داد. در منابع تاريخى مى‏خوانيم:


«… حضرت به سوى خيمه فرزندش زين العابدين آمد و در حالى‏كه فرزندش بر فرشى از پوستين استراحت مى‏نمود و زينب(س)از اوپرستارى مى‏كرد، فرزندش را عيادت نمود، وقتى زين‏العابدين(ع)نگاهش به پدر افتاد، خواست از بستر بر خيزد. اما ازشدت بيمارى قادر به برخاستن نبود. از عمه‏اش زينب(س)خواست كه اورا كمك كند، زينب خود را تكيه گاه او قرار داد.


امام حسين(ع)از وضعيت‏بيمارى فرزندش سئوال كرد و زين‏العابدين(ع)حمد و سپاس خداوند رابه جا آورد و از پدر پرسيد دراين روز با اين قوم منافق چگونه رفتارى كردى؟


پدر فرمود: «فرزندم شيطان بر آنان مستولى گشت و آنان را ازياد خدا غافل كرد…»


 


رفتار حضرت نسبت‏به خانواده و فرزندان در لحظه وداع


امام(ع)در واپسين لحظه‏هاى زندگى خويش شرايط ناگوارى خانواده‏و فرزندان غصه يتيمى و از دست دادن نزديكترين عزيزان از يك‏طرف، طى مسير كربلا تا شام و از شام به مدينه، همراهى دشمنان‏سنگدل، از طرف ديگر را مجسم كرد. در چنين شرايطى امام(ع)شيوه‏دعوت به صبر و برد بارى و توجه دادن به نصرت الهى را برگزيد تابا دم حسينى خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان‏براى دست‏يابى به همه اهداف، تقويت نمايند. در مقاتل آمده است:


«هنگامى كه امام(ع)همه يارانش را ديد كه شهيد شده‏اند، براى‏وداع به خيمه‏ها آمد و ندا داد: «اى سكينه، اى فاطمه، اى زينب،اى ام‏كلثوم، درود و سلام من بر شما باد» سكينه صدا زد: اى پدرآيا تن به مرگ داده‏اى؟


فرمود: كسى كه ياور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.


طبق نقل ديگر فرمود: «اى نور چشم من كسى كه ياورى ندارد،چگونه تسليم مرگ نشود،(فرزندم)رحمت و نصرت خداوند در دنيا وآخرت به همراه شما است، پس بر قضاء الهى، صبر پيشه كن و زبان‏به شكوه مگشاى، زيرا دنيا از بين رفتنى و آخرت ماندگار است.»


طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنين توصيه نمود: «خودتان را براى گرفتارى آماده كنيد و بدانيد خداوند نگهدار وياور شما است و شما را از شر دشمنان نجات مى‏بخشد و عاقبت‏امرتان را به خير خواهد كرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب‏خواهد نمود و به شما، در برابر اين گرفتارى، انواع نعمت وكرامت عطاء خواهد كرد. پس زبان به شكوه مگشاييد و سخنى مگوييدكه از منزلت و ارزش شما بكاهد.»


 


 سفارش به فرزندان يتيم و بازماندگان


بى شك از تلخترين لحظات براى فرزندان خرد سال، لحظه‏ى از دست‏دادن والدين است. چنين وضعيتى بر فرزندان بسيار ناگوار و طاقت‏فرسا مى‏نمايد. در چنين شريطى آنان نيازمند توجه و عاطفه‏اند،نيازمند محبت و تسلى خاطراند.


فرزندان و بازماندگان كاروان كربلا هم نظاره گر دل خراشترين‏صحنه‏ها بوده‏اند. لذا به توجهى عميق نياز داشتند. از اين روامام حسين(ع)با همه گرفتاريهايى كه داشت، وضعيت روحى و روانى‏فرزندان را پس از شهادت خود پيش بينى كرد و در واپسين لحظات،تنها فرزند بازمانده از خود زين العابدين(ع)را به توجه ومراقبت و درك وضعيت روحى آنها سفارش كرد و آنچنان شرايط روانى‏و روحى آنها را ترسيم كرد و مشاوره‏هاى لازم تربيتى را به ايشان‏ارائه نمود كه شخصى آشنا به مسائل روانشناسى و تربيتى را به‏شگفتى وا مى‏دارد. امام(ع)فرمود: «… يا ولدى انت اطيب ذريتى‏و افضل عترتى و نت‏خليفتى على هولاء العيال و الاطفال فانهم‏غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و اليتم و شماته الاعداء و نوائب‏الزمان، سكتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم‏بلين السلام فانهم مابقى من رجالهم من يستاءنسون به غيرك و لااحد عندهم يشكون اليه حزنهم سواك دعهم يشموك و تشمهم، و يبكواعليك و تبكى عليهم.»


فرزندم تو پاكيزه ترين ذريه و با فضيلت‏ترين خاندان من هستى،بعد از من تو سر پرست كودكان و اهل بيت هستى، آنان غريب هستند.


خوارى و يتيمى و شماتت دشمنان و مصيبتهاى زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گريه شان بلند شد، آرامشان گردان، درهنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلى خاطرشان بده. ازمردان آنها، جز تو كسى كه مايه انس و آرامششان باشد، زنده‏نمانده است و جز تو كسى را كه شنواى شكوه‏ها و درد دلهايشان‏باشد، ندارند….»


 


پاسخگويى به پرسشهاى فرزندان


فرزندان وقتى دوران نوزادى و كودكى را پشت‏سر مى‏گذارند، براثر ارتباط بيشتر با اشياء پيرامون و برخورد با موقعيتهاى‏جديد، سئوالاتى در ذهنشان به وجود مى‏آيد در مقطعى از سن، چنان‏والدين را «سئوال باران‏» مى‏كنند كه آنها را به ستوه مى‏آورند.


كودكان هرچه رشد عقلانى بيشترى مى‏يابند، سئوالات جدى‏ترى خواهندداشت، بويژه در دوره نوجوانى و آغاز جوانى، شرايط جديد، تغييرو تحولات، تصميمات بزرگ در زندگى والدين سئوالات بيشترى را درذهن آنان ايجاد مى‏كند، در چنين وضعيتى بر والدين بصير و آگاه‏است كه زمينه پرسشگرى را براى فرزندانشان فراهم كنند و پاى‏صحبتهاى آنان بنشينند و با صبر و حوصله به پرسشهاى آنان پاسخ‏مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه كربلا، كه موقعيت‏جديدى در زندگى امام حسين(ع) محسوب مى‏شد، پرسشهايى را در ذهن‏فرزندان و ديگر همراهان حضرت ايجاد كرد و ذهن كنجكاو آنان رابه پرسشگرى وا داشت. حسين بن على(ع)با درك موقعيت آنها، به‏سئوالاتشان پاسخهاى مناسب و در خور شاءنشان مى‏داد. به دو نمونه‏از پاسخگويى حضرت اشاره مى‏كنيم:


1 هنگامى كه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در ثعلبيه‏فرود آمد، خواب كوتاهى بر آن حضرت مستولى شد. پس از اندكى حضرت‏با چشم گريان از خواب بيدار شد. فرزندش «على‏» كه متوجه اين‏صحنه بود، پرسيد: اى پدر! چرا گريه مى‏كنى؟ خداوند چشم تو رانگرياند.


حضرت فرمود: «فرزندم اين لحظه، وقتى است كه رويا در آن دروغ‏نمى‏باشد. من در خواب سواره‏اى را ديدم كه كنارم ايستاد و گفت:


«اى حسين شما به سرعت‏حركت مى‏كنيد و مرگ به سرعت‏شما را به‏بهشت مى‏رساند و آگاهى يافتم كه مرگ ما فرا رسيده است.»


على‏پرسيد: اى پدر! آيا ما بر حق نيستيم؟


فرمود: «فرزندم به خداوندى كه همه بندگان به سوى او برمى‏گردند، ما بر حق هستيم‏»على عرض كرد: در اين صورت ترسى از مرگ نداريم.


امام فرمود: خداوند بهترين پاداش پدر به فرزند را به تو عطافرمايد.»


2- بعد از آنكه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا وشهادت ياران را ترسيم كرد، قاسم بن حسن(ع)در باره شهادت خودپرسيد. امام(ع)به او مهربانى كرد و پرسيد:


فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟


پاسخ داد: عمو(جان)مرگ نزد من از عسل شيرين‏تر است.


حضرت بعد از آنكه ظرفيت و توان درك قاسم را نمايان ساخت وپاسخ زيباى او را شنيد، فرمود: عمويت‏به فدايت گردد! به خداقسم! تو از كسانى هستى كه بعد از آزمايش بزرگ به همراه من شهيدمى‏شوند.


 


 نقش آزادى و انتخاب در تربيت فرزندان


خداوند انسان را آزاد آفريد و قدرت اراده و انتخاب به اوبخشيد تا پرتو آن از ميان راههاى مختلف مسير صحيح را برگزيند.


آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اكراه و اجبار برگزيد، در راه‏تحقق و دستيابى به آن تا پاى جان مى‏ايستد، عنصر آزادى به جا وانتخاب درست در تربيت، عنصرى گرانبها و كار آمد است، در تربيت‏فرزندان اجبار ثمرى نمى‏بخشد، والدين و مربيان بايد چنان زمينه‏را آماده كنند كه فرزندان خود راه صحيح را بر گزينند تا برآنچه به حق برگزيده‏اند، پايبند و استوار باشند، از جلوه‏هاى‏تربيتى حادثه عاشورا، صحنه آزادى و انتخاب راه بود. امام‏حسين(ع)با اينكه در كربلا به شدت نيازمند داشتن ياور بودند، باكمال صداقت و راستى فرزندان و ديگر ياوران خود را در ادامه‏مسير آزاد مى‏گذارد و با اينكه بر فرزندان خود حق بزرگ دارد اماهيچگاه راه مبارزه و همراهى خود را بر آنان تحميل نمى‏كند و ازاينروست كه مى‏بينيم آنان نيز كه آگاهانه همراهى پدر و امام‏خويش را برگزيدند در راهش تا آخرين نفس ايستاده و جان خويش رافداى راهش نموده‏اند. ابى حمزه‏ثمالى از على‏بن الحسين(ع) نقل‏مى‏كند كه در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع‏نمودند و خطاب به آنان فرمود: «اى اهل و فرزندان و اى شيعيان‏من، از فرصت‏شب استفاده كنيد و جانهاى خود را نجات دهيد… شمادر بيعتى كه با من بسته‏ايد آزاد هستيد. …»


نيز آن حضرت هنگامى كه عبدالله فرزند مسلم نزد ايشان آمد واجازه ميدان طلبيد فرمود: «شما در بيعت‏با من آزاد هستى،شهادت پدرت كافى است. تو دست مادرت را بگير و از اين معركه‏خارج شو» عبد الله عرض كرد: «بخدا سوگند من از كسانى نيستم‏كه دنيا را بر آخرت مقدم دارم.»


 

على ‏همت‏بنارى


ماهنامه كوثر شماره 39

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.