پ
پ

جان هر صبح را به اذن خدا خورشید بر زمین و آسمان میبخشد .
صبح آن روز اما نور چشمان تازه گشوده شده ی نوزادی ناتوانی خورشید را به رخ همگان کشیده بود .
تیرگی آن شبه مدینه را قدوم مبارک نوزادی تازه متولد شده به پایان رسانیده بود.
گوش مردم مدینه را آن روز آوازه ی به دنیا آمدن فرزنده رباب و حسین بن علی پر کرده بود و اباعبدالله نام کودکش را عبدالله نامیده بود.
عبدالله بن حسین مشهور به “علی اصغر”
شش ماه از آن روز میگذشت که امام همراه با خانواده و هفتاد و دو تن از یارانش برای جهاد راهی کربلا شده بودند .
میان صحرای سوزان روز عاشورا در میدان جنگ ، دشمن به بی رحمانه ترین شکل ممکن راه آب را بر آن ها بسته بود .
طفل شیرخواره ی امام از تشنگی می گریید و بی تابی می‌کرد و امام از میانه ی میدان به سوی خیمه گاه بازگشت تاقدری استراحت کند . علی را طلب کرد تا با او وداع کند .خواهرشان حضرت زینب(ع) شیرخواره ی امت را در دامانش نهاد .
امام اورا در دامان خود نشانید و بوسید و پس از آن فرمود:(این قوم از رحمت الهی دور باشند هنگامی که جدت مصطفی دشمن آنها باشد)
سپس امام ،علی را به سوی قوم آورده و خطاب به دشمن گفت:(از یاران و فرزندانم ، کسی جز این کودک نمانده است ، نمیبینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟) و در حالی که برای او آب طلب می‌کرد، حرمله بن کاهل اسدی (لعنت الله علیه) با تیری سه شعبه علی اصغر را نشانه گرفت و تیر گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید .
امام دست خود را زیر گلوی دریده شده ی طفل خود گرفت که دستش پر از خون شد و آن را به آسمان پاشید .
امام باقر(ع) فرمودند که هرگز قطره ای از آن خون بر زمین نریخت.
سپس امام ، علی را از اسب پایین آورد و برای او با شمشیر قبری حفر فرمود و بدن کوچکش را در آن دفن کرد . مرقد مطهر حضرت علی اصغر در کربلا نزدیک قبر امام حسین (ع) در کنار شهدای دیگر کربلاست.
علی اصغر ، یعنی درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبر ترین زاویه ی شهادت.
چشم تاریخ هیچ وزنه ای را در تاریخ شهادت ،به چنین سنگینی ندیده است .
علی اصغر را باب الحوائج مینامند گرچه طفل رضیع و کودک کوچک است اما مقامش نزد خدا بسیار والاست.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.