پ
پ

 

سلام ای مظهر ايثار واز خود گذشتگی؛وای کانون مهر و محبت وای آنکه خداوند بهشت را به زيرپايت نهاده؛سلام برتو باد…

زبانم عاجز ودستم ناتوان از اين است که چگونه بتوانم حق تو را نسبت به مهر ومحبتی که به من و پدر و خواهر و برادرم می نمايی ادا کنم.

کلمات نيز کوچکتر و حقير تر از آنند که بتوانند به بيان علاقه ومحبت مادر به فرزند بپردازند.

مگر نه اين است که من پارهای از تنت هستم؛نه ماه از شيره جانت تغذيه کردم و در طی اين ايام انواع سختيها را بر خود هموار ساخته ای که من صحيح وسالم پا به عرصه ی هستی نهم . چه شبها ی دراز را تا سحر ببالينم نشسته و نگران حالم بوده ای وبا اندک ناراحتی و گريه ام ؛قلبت افسرده شده واشک از ديده جاری ساخته ای.

همه ی اين ها را که يک هزارم آن را در اينجا بيان نکرده ام مثل آينه وروز درجلو ديدگانم مجسم است.

کاش می توانستم قلبم را از سينه بيرون آورده در پيش پايت بيفکنم تا ببينی چقدر دوستت دارم.

عشق به مادر حديث ديگری است و هيچ پديده ای در جهان نميتواند با مهر مادر برابری کند…

کدامين قلبی ست که لبريز از مهر مادر نباشد؟

 

مادر به خا ک پای تو سوگند در جهان

پاکــيزه تر زمهر تو در سيـنه ای نبود

 

آلوده بود جز دل تو هر دلی که بـــود

مهری نبـود کز پی آن کينه ای نــبود

***

پاسی ز شب گذشته وخوابم نميبـرد

ای جان فدای ديده ی شب زنده دارتو

 

چون کودکان خسته سرا پا بــهانه ام

بازا کـــــه باز مانـــــده دلم بی قرار تو

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.