پ
پ

بچه ها از ما می آموزند…

پیش از ادب کردن بچه ، به ادب کردن خویش بپردازید…

مربی در ارتباط با محیط اطراف خویش رفتارهایی انجام می دهدکه مخاطب، تماشاچی آن بوده و عکس برداری می کند. به این رفتارها، گزاره های تصویری می گوییم. در این گزاره ها، مربی به صورت مستقیم با مخاطب در ارتباط نبوده و مخاطب تنها بینندۀ رفتار او است.
رفتار پدر و مادر با یکدیگر، با پدربزرگ و مادربزرگ، با نامحرم، همسایه و.. از گزاره های تصویری است. نوع ارتباطی که پدر و مادر با تلویزیون و به طور کلی رسانه برقرار می کنند نیز از همین دسته است. ارتباط والدین با خدا و امور دینی هم از گزاره های تصویری است. ما سخنانی را هم که والدین می گویند، از همین دسته می دانیم.
این گزاره ها در تربیت دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. امام صادق (ع) فرمود: «مردم را با غیر زبان های خویش دعوت کنید. آنان باید از شما تقوا و تلاش و نماز و کار خیر را ببینند که این خود دعوت کننده است.۱

امام صادق (ع) فرمود: «مردم را با غیر زبان های خویش دعوت کنید. آنان باید از شما تقوا و تلاش و نماز و کار خیر را ببینند که این خود دعوت کننده است.۱

در دو مثالی که خواهد امد، چیستی و تأثیر گزاره های تصویری به خوبی نمایش داده شده؛ اما پیش از پرداختن به این مثال ها، تذکر این نکته را لازم می دانم که کارامدی این دو مثال در گرو مطالعۀ دقیق و پاورقی های آن است.
پدر از سر کار به خانه آمده. همین که پایش به خانه رسید، سلام سردی کرد و با صدای نه آرام و نه بلند گفت: «غذا حاضر است؟»۲
مادر هم جواب سلامش را نصفه ونیمه داد و گفت: «بگذار برسی، بعد سراغ غذا را بگیر!»۳
پدر زیر لب حرف هایی می زند و درحالی که عصبانیت از سر و رویش می بارد به اتاق می رود.
پسر سلامی می دهد و پدر در حال روشن کردن تلویزیون جواب سرد و بی روحی می دهد.
غذا حاضر شده. مادر سفره را پهن می کند. پدر در حال گوش دادن به اخبار است. حتی فکر کمک کردن به مادر را هم نمی کند. غذا در سفره چیده می شود.۴ پدر درحالی که چشمی به تلویزیون و چشمی هم به غذا دارد، شروع به خوردن می کند. اولین قاشق را که در دهان می گذارد، ابروانش در هم فرو می رود. چشم از تلویزیون می گیرد و با اخم به مادر نگاه می کند. مادر که مشغول کشیدن غذا برای پسر است، هنوز متوجه اخم پدر نشده. پدر غذا را فرو می برد و با عصبانیت می گوید دیگر در خانه نمک نبود که در این غذا بریزی؟!۵
مادر می گوید: «همین است که هست، نمی پسندی آشپز استخدام کن!»
پدر می خواهد حرفی بزند که مادر ادامه می دهد: «یک روز می گویی شور است. یک روز از بی نمک بودنش گلایه می کنی. یک روز هم که غذایم بوی سوختگی می دهد. یک روز هم که نپخته است!»۶
اشک مادر دم مشک چشمش آمده که پدر می گوید: «خر ما از کُرگی دم نداشت! حالا نمی خواهد آب غوره بگیری.»۷
بعد هم بی اعتنا به مادر، غذایش را می خورد و تمام هم که شد، بی آنکه کلمۀ تشکرآمیزی از دهانش بیرون بیاید، کنار می رود و دراز می کشد. او حتی یک قاشق را هم جابه جا نمی کند.۸
چند سال بعد، پسر دَه سالی از عمرش گذشته. پسر از مدرسه آمده. امروز پدر زودتر از او به خانه رسیده. همین که پسر وارد خانه می شود، فریاد می کشد: «مامان، از گرسنگی مُردم! امروز هم غذا دیر حاضر می شود؟!»
قبل از اینکه مادر جواب بدهد، پدر با عصبانیت به سراغ پسر می آید و می گوید: «چه خبر است؟ کمی صبر داشته باشد. سلامت را خوردی؟ یعنی این قدر گرسنه ای؟!»
پسر زیر لب غرولندی می کند و به اتاقش می رود. رایانه اش را روشن می کند و مشغول بازی می شود. غذا حاضر است. مادر سفره را پهن می کند. پسر هنوز هم در حال بازی است و منتظر است که غذا در سفره حاضر شود تا او هم سر سفره بنشیند.
پدر با صدای بلند پسر را صدا می زند: «هیکل بزرگ کردی که چه؟ بلند شو به مادرت کمک کن.»
پسر اعتنایی به حرف پدر نمی کند، مثل اینکه صدای او را نشنیده. غذا در سفره حاضر است. پسر هم آمده. مادر غذای او را می کِشد. پسر اولین قاشق را که در دهانش می گذارد، عصبانی می شود و می گوید: «دیروز که بی نمک بود، امروز که شور است، فردا هم حتماً می خواهی غذا را بسوزانی!»
پدر دیگر طاقتش تمام  شده، می خواهد بلند شود و آب خنکی نوش جان پسرش کند؛ اما مادر او را آرام می کند. غذا تمام می شود. پسر بلند می شود. پدر به او نگاه می کند. پسر می خواهد به اتاقش برود. صدای بلند پدر او را میخ کوب می کند: «تشکرت به سرت بخورد، نخواستیم. وقت آوردن غذا که کمک نکردی، حالا هم که خوردی و سیر شدی، خجالت نمی کشی که سرت را پایین انداخته ای و داری می روی؟»
پسر با بی میلی بشقاب غذای خودش را برمی دارد و به آشپزخانه می رود؛ اما دیگر برنمی گردد و به اتاقش می رود.
مادر نگاه معناداری به پدر می کند. پدر معنای نگاه مادر را می داند. نگاه مادر همان حرف هایی را به پدر می زند که وجدان پدر هر روز  آن ها را با خود مرور می کند.
مثال بالا را می توان به گونه ای تغییر داد که گویای گزاره های تصویری مثبت باشد.
پدر از سر کار به خانه آمده. از حال و روزش پیدا است که خسته است؛ اما نمی خواهد به روی خودش بیاورد. خیلی گرسنه است. امروز صبحانه نخورده به اداره رفته. همین که با مادر روبه رو می شود، با رویی گشاده و خندان، سلام و علیکی می کند و احوال مادر را می پرسد.۹ پسر در اتاقش مشغول بازی است. پدر به سراغ او می رود و او را در آغوش می گیرد.۱۰
قبل از اینکه پدر سراغ غذا را بگیرد، مادر از اینکه غذا کمی دیر حاضر می شود، عذرخواهی می کند.۱۱ پدر لبخندی می زند و می گوید: «عذرخواهی لازم نیست. کمی صبر می کنم. از گرسنگی که نمی میریم! تازه وقتی گرسنه تر شویم، غذا بیش تر می چسبد.»۱۲ بعد هم به همراه مادر به آشپزخانه می آید و دستش را می شوید. آستین هایش را که بالا می زند، به مادر می گوید ما برای کمک حاضریم. مادر تعارف می کند؛ اما او بی توجه به این تعارف، می نشیند و سبزی ها را پاک می کند.۱۳
غذا حاضر است. پدر ظرف ها را از آشپزخانه به اتاق می برد.۱۴ مادر بشقاب  غذا را جلوی پدر می گذارد. وقتی پدر اولین لقمه را می خورد، متوجه شوری غذا می شود؛ اما به روی خودش نمی آورد و بعد از آنکه اولین لقمه را خورد، از مادر تشکر می کند و از خوشمزگی غذا تعریف می کند.۱۵ مادر بابت شوری غذا عذرخواهی می کند؛۱۶ اما پدر انگار که اعتراف مادر به شوری غذا را نشنیده، باز هم از خوشمزگی غذا تعریف می کند.۱۷
غذا که تمام شد، پدر چند بار از مادر تشکر می کند.۱۸ بعد بلند می شود و در جمع کردن به مادر کمک می کند.۱۹ چند سال بعد، پسر دَه سالی از عمرش گذشته. امروز زنگ آخر ورزش داشته و حسابی خسته است. صبح هم کمی دیر بلند شد و صبحانه نخورده به مدرسه رفت.
امروز پدر کمی زودتر از او به خانه آمده. پسر وارد خانه که می شود، سلام می کند. پدر در آشپزخانه مشغول کمک کردن به مادر است. او هم در کنار پدر می نشیند و بی آنکه نِق بزند، در پاک کردن سبزی ها به پدر کمک می کند.
غذا حاضر است. پسر به همراه پدر در پهن کردن سفره به مادر کمک می کند. پسر اولین لقمه را که در دهان گذاشت، از مادر تشکر می کند. مادر می خواهد بابت شوری غذا عذرخواهی کند که پدر و پسر به قدری در میان حرف های او از غذا تعریف می کنند که حرف های مادر شنیده نمی شود. غذا تمام شد. پدر بلند می شود. پسر هم به دنبال او. آن دو به مادر اجازه نمی دهند که دست به وسایل بزند. خودشان سفره را جمع می کنند.

ویژگی های گزاره های تصویری
۱. عدم پیروی از قصد ما
گزاره های تصویری از آن دسته گزاره هایی است که انتقال پیام توسط آن وابسته به قصد ما نیست. در مثال اول، پدر نه تنها با تشکر نکردن از مادر و کمک نکردن به او قصد نداشت که به فرزند بگوید تو هم تشکر و کمک نکن؛ بلکه وقتی کودک او بزرگ می شود و بعد از غذا از مادر تشکر نمی کند، او را دعوا می کند. اگر به این پدر بگویید: «خودت این را به بچه یاد دادی.» قبول نمی کند و از شما می پرسد: «من کِی این کار را کردم؟!» وقتی می شنود که رفتار او با مادر چنین پیام های تربیتی را به فرزند منتقل کرده، می گوید:  »من که این طور رفتار کردم، مقصودم این نبود که به فرزندم بگویم تو هم می توانی با مادرت این طور رفتار کنی.» اما چه پدر قصد انتقال این پیام را داشته باشد و چه نداشته باشد، این پیام منتقل می شود.
در پیام های مثبت هم این طور است؛ یعنی در مثال دوم هم لازم نیست پدر با تشکر از مادر و کمک به او قصد یاد دادن تشکر و کمک را داشته باشد، کارهای پدر خود، آموزنده است.
این ویژگی، تربیت را هم آسان می کند و هم خطرناک. آسان از این رو که توجه به رفتارهای خویش از سوی والدین، انتقال دهندۀ بسیاری از پیام های تربیتی است؛ بی آنکه نیازی به گفت وگو باشد. خطرناک، به این علت که رفتارهای منفی هم به راحتی به فرزند منتقل می شود.
توجه به تأثیر گزاره های تصویری، توفیقی اجباری برای پدر و مادر به ارمغان می آورد. والدینی که دغدغۀ تربیت فرزند خود را داشته و به تأثیر گزاره های تصویری هم آگاه باشند، مجبورند در رفتارهای خود دقت زیادی خرج کنند. همین دقت، دنیایی از پای بندی های خوب را برای آن ها به ارمغان خواهد آورد که در آنیده به آن اشاره می کنیم.

۲. اولین گزاره تأثیرگذار
گزاره های تصویری از اولین گزاره های تأثیرگذار است. از زمانی که نوزاد شروع به نگاه کردن به اطراف خود می کند، تأثیر این گزاره ها آغاز می شود. بچه ها حتی در همان ماه های اول تولدشان تصویربرداران ماهری هستند. لازم نیست عمر بچه ها به سال برسد تا تفاوت عصبانیت را با خوش اخلاقی بفهمند. آن ها قبل از یک سالگی تفاوت خشم و لبخند را حس می کنند. وقتی پدر و مادر باهم دعوا می کنند، برای بچه ها متفاوت از وقتی است که باهم می گویند و می خندند.
توجه به این ویژگی موجب می شود که ما از همان نوزادی به رفتارهای خود دقت کنیم.
۳. تفاوت گزاره های تصویری منفی و مثبت
گزاره های تصویری منفی برای تأثیرگذاری نیازمند به تکرار و تداوم نیست. وقتی فرزند، چند بارِ محدود، فریاد کشیدن پدر بر سر مادر را می بیند، زشتی فریاد کشیدن بر سر مار در نزد او از بین می رود. همین چند بار فریاد کشیدن کافی است که او جرئت کافی برای فریاد کشیدن بر سر مادر را پیدا کند؛ بی آنکه احساس کند کار زشتی مرتکب شده است.
سَر باز زدن چندبارۀ مادر از پدر کافی است تا به فرزند بیاموزد که می توان در مقابل مدیر خانه ایستاد. اگر مادر به وسیلۀ سر باز زدن از مدیریت پدر به خواستۀ خویش رسید، فرزند می آموزد که باید برای رسیدن به خواسته ها مانند مادر عمل کرد؛ ازهمین رو سرپیچی از دستورات پدر را یک کار لازم و ضروری به حساب می آورد، نه کار زشت و ناپسند.
برخی از گزاره های تصویری منفی واقعاً یک دفعه اش هم خطرناک است. مقلاً کافی است یک بار فرزند به هر شکلی، حتی در تلویزیون یک رابطۀ مستهجن را ببیند. اثر همین یک بار دیدن، گاهی تا سال ها ادامه پیدا می کند. برخی از جوانان در کودکی یک رابطۀ مستهجن را دیده اند. حالا که بیست سال از آن روز می گذرد، هنوز تحت تأثیر دیدن آن صحنه، دچار مشکلات فراوان روانی و غریزی هستند.
گزارۀ تصویری مثبت معمولاً برای تأثیرگذاری نیازمند به تکرار است؛ یعنی این گونه نیست که پدر یک یا چند بار تشکر کند و فرزند هم یاد بگیرد. تشکرکردن، کمک کردن، احترام گذاشتن و… باید اخلاق ثابت و دائمی پدر و مادر باشد تا فرزند پیام های مثبت این گزاره ها را درک کرده و ارزشی بودن این رفتارها را بفهمد؛ البته در غیر تربیت هم این قاعده وجود دارد. در زمان کوتاهی یک خانه را با یک بمب یا چند ضربۀ سنگین وسایل تخریب کننده، می شود خراب کرد؛ اما ساختن آن نیازمند زمان زیادی است. به طورکلی تخریب، آسان تر از ساختن است و به زمان کم تری هم نیاز دارد.
اگر کسی به اهمیت گزاره های تصویری پی برد، به معنای حقیقی این جملۀ زیبای امیرمؤمنان علی(ع) خواهد رسید که ایشان فرمود: «کسی که خویشتن را پیشوای مردم ساخته، باید پیش از ادب کردن دیگران، به ادب کردن خویش بپردازد. او پیش از آنکه بخواهد مردم را با زبان خویش ادب کند، باید با رفتار خود به ادب کردن آن ها اقدام کند. کسی که معلم خویش است و خود را ادب می کند، به تعظیم و بزرگ داشتن سزاوارتر است تا کسی که معلم مردم است و آ ن ها را ادب می کند.۲۰

منبع : من دیگر ما –عباسی ولدی

—————————————————–
پی نوشت :
۱. «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.» الکافی، ج۲، ص۷۸.
۲. پیام: آماده بودن غذا از هر چیزی مهم تر است. وقتی به خانه رسیدی، قبل از اینکه از احوال اهالی خانه بپرسی، از غذا بپرس.
۳. پیام: چیزی که عوض داره، گله نداره. وقتی پدر حرفی زد، برای اینکه بتوانی موتور ایرادش را خاموش کنی، جوابش را بده و کم نیاور.
۴. پیام: آماده کردن غذا و چیدن سفره، وظیفۀ مادر است. نیازی به کمک نیست.
۵. پیام: اگر غذا ایراد داشت، باید گفت. سر سفره هم باید گفت. قبل از تشکرکردن و تعریف کردن از خوبی ها هم باید گفت. بعدش هم نیازی نیست از خوبی های غذا بگویی!
۶. پیام: کم نیاور. موشک جواب موشک. مراقب باش در مسابقۀ حاضرجوابی از پدر عقب نمانی!
۷. پیام: اشتباهت را قبول کن.
۸. پیام: نه نیازی به تشکر هست و نه نیازی به کمک برای جمع کردن سفره. این کار هم وظیفۀ مادر است.
۹. پیام: خانواده چه گناهی کرده اند که باید چوب خستگی ما را بخورند؟ خستگی را بگذار پشت در و به خانه قدم بگذار.
۱۰. پیام: پسرم، می دانم که هستی و برایم این قدر ارزش داری که به هنگام ورودم به خانه، سراغت را بگیرم.
۱۱. پیام: به جای اینکه یک مسئلۀ کوچک را تبدیل به یک مسئلۀ تنش زا کنی، با عذرخواهی آن را تبدیل به یک فرصت مهرورزی کن.
۱۲. پیام: زود آماده شدن غذا چیز مهمی نیست. انسان بزرگ تر از این حرف ها است.
۱۳. پیام: غذا درست کردن که وظیفۀ مادر نیست. همه باید به مادر کمک کنند.
۱۴. پیام: نباید آماده خور بود. همه به هم کمک کنیم.
۱۵. پیام: تنها بدی ها را نبین. خوبی ها را همیشه پیش از بدی ها و بیش از بدی ها ببین. نکند وجود یک عیب، تو را از خوبی ها غافل کند.
۱۶. پیام: در بیان عیب خود و عذرخواهی بابت آن، شجاع باش.
۱۷. پیام: حفظ احترام مادر.
۱۸. پیام: هیچ وقت تشکر را فراموش نکن.
۱۹. پیام: هیچ گاه از کمک غافل مشو.
۲۰. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ.» نهج البلاغه، قصار۷۳.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.