پ
پ

پيش درآمد[1]
لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم. الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على سيدنا و نبينا و مولانا اباالقاسم محمد.
موضوع بحث، رابطه ى دين و آزادى است كه در سال هاى اخير در عرصه ى فرهنگ و علم و جامعه مورد توجه جدى قرار گرفته است. اين كه آيا دين با آزادى ترابطى دارد؟ آيا ترابط اين دو مقوله از سنخ ترابط تعاضدى است يا تعاندى؟ سازگارند يا ناسازگار؟ آيا مى توان عناصرى از دين را با عناصرى از آزادى سازگار دانست يا خير؟ آيا ملاك محدود كردن آزادى، تنها قراردادهاى اجتماعى و حقوق وضعى است يا حقوق طبيعى و اديان نيز مى توانند در اين محدودسازى نقش ايفا كنند؟
خلاصه ى گزارش گونه اى از نشست اول گفتمان دينى كه با حضور استاد مصباح يزدى در زمينه ى دين و آزادى برگزار شد را خدمت شما عرض مى كنيم.
آزادى مشترك لفظى است و يافتن معناى جامع مشترك براى آن بسيار دشوار است; مگر خآن كه آن را به معناى رهايى يا عدم تقييد معنا كنيم. آزادى امروزه در حوزه هاى مختلف مانند فلسفه ى اخلاق، سياست، حقوق، جامعه شناسى و… مطرح است. در حوزه ى فلسفه و كلام به معناى مختار بودن و مجبور نبودن به كار رفته است و متفكران اسلامى و غربى را مورد چالش قرار داده است، مسئله ى جبر و اختيار هيچ ربطى با مسائل سياسى و اجتماعى و حقوقى ندارد. (منظور در بحث ما مسائل خارج است) زيرا آزادى در معنى تكوينى بايد و نبايد ندارد.
آزادى اخلاقى به معنى حريت و آزادگى و رهايى از قيد شهوات و قواى حيوانى و شيطانى است كه از دايره ى بحث ما خارج است. پرسش مهم و اصلى در حوزه ى آزادى، به مسائل حقوقى و سياسى ارتباط دارد كه از حد و حدود و اندازه ى آزادى در عرصه ى حقوق و سياست، پرس و جو مى كند; اين كه انسان در امورى چون مالكيت، سياست، بيان، مطبوعات، عقيده و… چه قدر آزاد است؟
امروز در دنيا ملاك و معيار آزادى را آزادى ديگران مى دانند; يعنى فقط دولت و قانون حق دارند از آزادى كسانى كه با آزادى ديگران مزاحمت دارد جلوگيرى كنند. آن هايى كه گرايش هاى ملّى دارند، صريحاً مى گويند دين حق ندارد آزادى انسان را محدود كند.
امّا دين، عبارت است از مجموعه ى باورها و ارزش ها و رفتارها كه انسان را به سوى خدا و كمال نهايى، سعادت ابدى سوق مى دهد; به عبارت ديگر، دين عبارت است از آن چه خداوند از بندگانش خواسته و مقتضاى اراده ى تشريعى الهى است. حال اگر بپذيريم كه هر عملى در سعادت و شقاوت انسان تأثيرگذار است، پس بايد احكام تمام امورى را كه به سعادت و شقاوت انسان ارتباط دارد از دين بجوييم; بنا بر اين دين در عرصه ى اعتقادات و اعمال آدميان امر و نهى دارد. نتيجه آن كه پذيرفتن دين مستلزم محدود ساختن آزادى توسط دين است. همان گونه كه در حوزه ى حقوق پذيرفتن قانون به معناى پذيرفتن محدود ساختن آزادى است.
نكته ى آخر در باب تبيينِ آيه ى (لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ)[2] است كه از يك واقعيت تكوينى و روانى پرده برمى دارد و از عدم اكراه بردارى دين حكايت مى كند و ارتباطى با آزادى حقوقى ندارد.
اين خلاصه اى بود از فرمايشات قبلى استاد مصباح يزدى در مورد دين و آزادى. امشب دومين نشست را در اين موضوع شروع مى كنيم.
——————————————————————————–
[1] . از: حجت الاسلام و المسلمين عبدالحسين خسروپناه.
[2] . سوره ى بقره، آيه 256.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.