پ
پ

روزی مثنوی امشب دوبرابر شده است

امشب آئینه و خورشید برادر شده است

انتظار قدم عشق، به سر خواهد شد

پس از این ام بنین ام قمر خواهد شد

پس از این آل علی حیدر دیگر دارد

کاش یک بار دگر کعبه ترک بردارد!

اولین لحظه به لب حمد خدا می گفته

بنویسید که لبیک اخا می گفته

بهتر آن است بگویم پدر  آب آمد

بنویسید که دلگرمی ارباب آمد

چشم خورشید به گهواره سقا مانده

ماه از شرم به زیر پر او جامانده

وقت آن است بگویم به علی جان آمد

فتبارک به خدا.. سوره ی انسان آمد

آمده تا علم عشق بگیرد دستش

چه نیاز است به مجنون علی اکبر مستش

دستهایش سپر جان بنی هاشم بود

وسط معرکه نامش رجز قاسم بود

غرش حیدری اش در همه جا سنگین است

و فقط نزد عقیله سر او پائین است

مدح او کار خدا بود ببخشید مرا..

جلوه ی آینه ها بود ببخشید مرا..

 

شعر از :وحید اله ورن

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.