پ
پ

چرا بزرگان صوفيه، تكايا را محل برپا داشتن شعائر طريقت هاي شريف خود قرار دادند در حاليكه تكيه غير از مسجد است و مساجد شايستگي بيشتري براي نمازگزاران دارد؟ آيه كريمه مي فرمايد: في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيه اسمه پاسخ به اين سئوال در سه محور خلاصه مي گردد : محور اول : تعريف اصطلاح تكيه از جهت لغوي و تاريخي. محور دوم : شناخت ريشه شرعي تكيه. محور سوم: چشم اندازي از نقش تكيه در اصلاح ديني و اجتماعي.
بررسي محور اول: ريشه لغوي تكيه باز ميگردد به كلمه اي كردي كه تركيبي است از دوكلمه جداگانه ( تاك – گاه) . نخستين بخش اين كلمه ، يعني تاك در زبان كردي به معناي واحد وفرد است و بخش دوم يعني گاه به معني مكان و محل . وقتي اين دو كلمه با هم جمع ميشوند معناي (مكان توحيد) را ميدهند . و توحيد نيز ذكر لااله الا الله و محمد رسول الله است. به عبارت ديگر اصطلاح كردي تكيه به معناي محلي است كه اهل ذكر خداي تعالي در آن گرد مي آيند. اين ريشه لغوي كه نزد اهل طريقت به اثبات رسيده است گمان كساني را كه فكر مي كنند تكيه از فعل(تكيه دادن) برگرفته شده است را به شدت رد مي كند . آنان ميگويند تكيه محل تكيه دادن است و اين امر يك غلط لغوي بزرگ محسوب مي گردد زيرا محلي كه از فعل (اتكاء يا تكيه دادن) مشتق مي گردد (متكاء ) است كه معناي آن محلي است براي تكيه دادن . چنانكه خداوند ميفرمايد (واعتدت لهن متكاء”). دريك كلام ، اصطلاح لغوي متكاء هيچگونه ارتباطي از نظر ريشه لغوي با تكيه ندارد . هم ريشه دانستن تكيه با متكاء ، تجاهل و فريبكاري بزرگي است كه ريشه هاي عميقي دارد . گروهي مي خواهند از اين طريق صوفيه را به شكلي ناشايست نشان دهند . به عبارت ديگر هدف آنان اين است كه بگويند صوفيان اهل كسالت و بي حالي و استراحتند و بار خود را بر دوش ديگران مي اندازند. زيرا تكيه محل تن آساني است در حالي كه حقيقت درست بر عكس اين است زيرا تكيه محل سختي كشيدن جسم است ، محلي است. براي مجاهده و رياضت وعبادت پي گير درتمام لحظه هاي روز و شب، مكاني است براي مراقبت ازنفس در هر سرزميني، نه مكان غفلت و استراحت وضايع كردن وقت . اين لغت تقريبا” دو قرن پيش و پس از سقوط دولت عثماني از زبان كردي مشتق شده است وقتي كه تصوف اسلامي به علت شرايط جغرافيايي درمناطق كردستان عراق و ايران رشد و شكوفايي يافت طبيعت ذاتي مناطق كرد به بزرگان تصوف جهت بريدن ازمردم وطي كردن خلوت هاي خاص با خداوند ( نظير آنچه درزمان حضرت رسول(ص) اتفاق افتاد)كمك زيادي كرد . به همين خاطر بعضي از اصطلاحات صوفيه ازابعاد وحالات اقوام كرد تاثير پذيرفت . به عبارت ديگر همانطوركه تصوف درنفوس كرد تاثير گذاشته و روح آنان را صيقل داد آنان نيز ازطريق وارد كردن بعضي از اصطلاحات كردي در ادبيات تصوف برآن تاثير گذاشتند. يكي از روشن ترين اصطلاحاتي كه دراين مورد مي توان نام برد ( تكيه ) است. محوردوم : شناخت ريشه شرعي تكيه : معني حقيقي تكيه درنزد اهل طريقت كاملا” مطابق است با (صفه) درمسجد شريف نبوي درعهد رسول الله. تكيه درنزد اهل طريقت، ازحيث معني امتداد زنده اي از صفه مسجد شريف نبوي است وصفه درعهد رسول الله عبارت بوده است ازخانه اي تابستاني پوشيده از شاخه هاي نخل و چيزهاي ديگر . اهل صفه درآن زمان جماعتي ازمهاجرين فقير بوده اند كه دراين بخش سايه دار مسجد شريف نبوي زندگي مي كرده اند و پيامبر مراقبشان بود وآنها را مورد توجه قرار مي داد. امام جعفر صادق عليه السلام صفات آنها را اين گونه تعريف مي كند : ” اهل صفه كساني بودند كه دنيا را برآخرت ترجيح ندادند بلكه دنيا را رها كرده برآن پا گذاشتند و دراين كار برخداي خويش اعتماد كرده و رضاي او و موافقت پيامبر را مي طلبيدند. قرطبي درتفسيرخود از( فقراء المهاجرين ) مي گويد : اهل صفه مهاجرين فقير بودند كه تعدادشان به چهارصد نفر مي رسيد و ازآنجا كه وقتي به سوي پيامبر(ص): آمدند فقير بوده و خانواده و مسکن نداشتند، برايشان صفه اي درمسجد رسول الله ساخته شده و اهل صفه ناميده شدند . ابوذر مي گويد : من اهل صفه بودم ” اين سخن به آن معني است كه اضافه برمحل نماز ، خانه يا مكاني درمسجد شريف نبوي وجود داشت كه اهل صفه در آن زندگي مي كردند، غذا مي خوردند، ميخوابيدند، ذكر ميگفتند و خدا را درغيراز زمان نمازعبادت مي كردند. حاكم نيشابوري درمستدرك خود فصلي را به آنها اختصاص داده واز احوال و امور و وضعيت شان مي گويد و توضيح مي دهد كه تكايا وتصوف دراسلام ازآنهاشروع شده است: (دراخباروارده درمورد اهل صفه تفكر كردم وآنان رادر ورع وتوكل برخداي عزوجل وملازمت وخدمت به رسول خدا ازبزرگترين صحابه يافتم. خداوند تعالي برايشان اختياركرد آنچه راكه پيامبر برايشان مسكنت وفقر و تضرع درعبادت خداي عزوجل و رهاكردن دنيا براي اهلش برگزيد. آن ها طايفه اي هستند كه صوفيه قرني پس ازقرن ديگر بر راه آنان رفتند. و هركس برسنت آنها برود ومثل آنها برترك دنيا و انس به فقر و درخواست نكردن ازديگران صبركند، درهرعصري كه باشد پيرو اهل صفه است و برخالق آنها توكل كرده است ).
تكيه درطريقت كسنزاني براي مريدان همان چيزي را فراهم مي كند كه بيت الصفه درمسجد شريف نبوي براي گروه اول صحابه گرامي فراهم مي آورده است. زاهدان وعابداني كه اغلب ازفقراء وطبقه متوسط بودند رو به سوي آن مي كردند تا راحت تر عبادت كنند و علاوه براين كه آنجا محل تشكيل حلقه هالي درس وطلب علم بود از ‌آن براي استراحت وخواب هم استفاده مي كردند، واين كارها در” صفه ي مسجد “كه تابع مسجدي شريف نبوي محسوب مي شد معمول بود. منظورما ازاين مطلب آن است كه بين (تكيه ) و (صفه) جز از لحاظ لفظي واسمي تفاوتي وجود ندارد چنانكه براين مكان بعدها اسم هاي ديگري نيز همچون رباط و زاويه وغيرآن براساس ظرف مكان و زمان نهاده شد و اختلاف دراصطلاح نيز چندان قابل اعتنا نيست .
محورسوم : نقش تكيه ها درزندگي اجتماعي: اگرتاريخ اسلامي را در دوران نبوي و دوران خلفاي راشدين ورق بزنيم و به فتوحات اسلامي درابعاد انساني، علمي، معماري و غيرآن نگاه كنيم و نام مرداني كه دراين فتوحات سهم داشتند را بررسي كنيم خواهيم ديد كه نام اهل صفه در اينجا وآنجا و عرصه هاي مختلف و همه ي موارد تكرارشد ه است. واين خود نشانگر آن است كه اين خانه (صفه يا تكيه ) براي گوشه گيري ودوري از زندگي اجتماعي بنا نشده است، تكيه يا صفه آن طوركه شيخ محمد كسنزان آن را توصيف مي كند شبيه ايستگاهي است كه سالك الي الله براي زماني درآن پياده مي شود و در آن زمان درخويش به ايمان و تقوي وعلم و نيرو و هرچه كه به او كمك مي كند تا عضو صالحي درجامعه باشد ، مي افزايد. نقشي كه صفه مسجد نبوي شريف ايفا كرده همان است كه تكايا و زوايا و رباط ها با تربيت علماء ومجاهدين واهل تقوا در طول تاريخ بازي كردند وشواهدي كه دراين مورد وجود دارد روشن تر ازآن است كه برزبان آيد. مثلامي توان از”لشكريان قادري كه حضرت شيخ عبد القادر گيلاني تحت فرماندهي صلاح الدين ايوبي حركت مي داد وتوانستند پيروزي هاي بزرگي كسب كرده و سرزمين مسلمانان را آزاد سازند يادكرده. وهمچنين نقش مرابطين درفتح مغرب عربي كشور اندلس وگسترش اسلام توسط صوفيه درقاره ي آفريقا و هند و غيرآن كه ازحركت هاي بزرگ و مشهوراست را نام برد. اگر تكايا برحيات اجتماعي گشوده نبودند چگونه دستي چنين فراخ درعرصه هاي مختلف اجتماعي داشتند؟ اگر به امروز بياييم و به تكاياي كسنزاني نگاه كنيم پزشكان و مهندسان و استادان وكارمندان و صاحبان حرفه ها راخواهيم يافت كه همگي درايمان واعمال خويش باجامعه سر و كار دارند. منظورما اين است كه تكيه محل عزلت و انزوا نيست بلكه محلي است براي افزايش نيروي روحي از راه توحيد به واسطه كثرت ذكرخداوند، زيرا ذكر خداوند قلب ها را قوي مي كند. (الا بذكر الله تطمئن القلوب). تا از اين طريق بتوانند به شيوه اي خلاق با جامعه به همكاري بپردازند. به گونه اي كه تمامي معاني ارزشمند انساني در آن نمودار باشد. ضمن اين كه فرقي بين (صفه مسجد) و (تكيه) از حيث معني وجود ندارد به نظر شيخ محمد كسنزان بهتر است كه تكيه را خانه ذكر بناميم .زيرا خداوند فرموده است:( در خانه هائي كه خداوند اجازه داده است تا رفعت يابند و اسم او در آنها ذكر شود و هر صبح و شب در آن تسبيح مي كنند مرداني كه تجارت و معامله آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد و از روزي مي ترسند كه قلب ها و ديدگان در آن دگرگون مي شود) نور36-37 . البته اين بيان نيز جايزاست زيرا از ابن عباس درمورد ( درخانه هايي كه خدا اجازه داده تا رفعت يابند) روايت شده است كه يعني هرمسجدي كه در آن نمازخوانده شود. مسجد جامع وياغيرآن ، ازعكرمه نيز روايت شده : كه درمورد اين خانه ها گفت : (اين خانه ها مساكني است كه آن را مي سازند تا درآن ذكر خدا بگويند ومنظور از آن مساجدي نيست كه خداوند آنها را نام برده است) . و ابن مردويه از انس بن مالك و بريده آورده است كه پيامبر اين آيه را تا آخرقرائت فرمود ، مردي درپيش روي ايشان ايستاد و پرسيد ، اين خانه ها كدام خانه هايند ؟ ايشان فرمود ( خانه انبياء عليهم السلام ). آنگاه ابوبكر ايستاد وگفت : آيا ازجمله اين خانه ها خانه علي وفاطمه رضي الله تعالي عنهماهم هست ؟ پيامبر(ص) جواب داد : آري و ازبرترين هايش هم هست .
تكايا مكان توحيد و ذكرخداي تعالي درهرساعت ازساعات شب و روز است اما با اين وجود هيچگاه مسلمانان را از مسجد ومسجد جامع بي نياز نمي كند، ازاين رواست كه تكيه يا خانه ذكركسنزاني دركنار(جامع ) يا مسجدي كه در آن فرايض جمعه و جماعت وحلقه هاي علم و وعظ برگزار مي شود قراردارد. پس صوفي هيچگاه ازمسجد و خانهء ذكر( تكيه ) بي نياز نيست .
در واقع از اواخر دورة صفوي و با رواج تشيّع ، کاربرد تکيه در ايران بتدريج دگرگون شد. اغلب تکيه ها با فضاي وسيعي که براي اجراي سماع و رقص و چرخش داشتند، براي برگزاري مراسم سوگواري در ماه محرّم ، به کار رفتند ( رجوع کنيد به ذکاء، ص 283).
اين تغيير بويژه در شهرهاي مرکزي ايران، که پيشينه اي طولاني در تشيّع داشتند، روشن تر بود، چنانکه در کاشان تکية پانخل در ابتداي بازار، محل نگهداري توغ و عَلَم بوده است (نراقي ، ص 107). در قزوين ، پايتخت نخست صفويان، در دورة سلطنت شاه تهماسب اول (930ـ984)، اين کاربرد تکايا رواج بسيار يافت و تکايا کانون فعاليتهاي فرهنگي گستردهاي گرديدند، چنانکه گذشته از مراسم عزاداري، در برخي اوقات، بويژه در شبهاي رمضان، در تکيه ها مناظرات ادبي و جلسات سخنوري و مشاعره نيز برگزار مي شد. اين محفل ها در غرفه هاي تکيه تشکيل مي شد که تزئين آنها را لوطيان محل بر عهده داشتند و ثروتمندان شيريني و شربت و شمع و چراغ آن را تأمين مي کردند(رجوع کنيد به گلريز، ج 1، ص 620؛ ورجاوند، دفتر دوم، ص 889 ـ892، 1117).
با اين همه،توصيف جهانگردان اروپايي از تکاياي ايراني، بيش از هر چيز يادآور نوعي مهمان پذير و قهوه خانه است (براي نمونه رجوع کنيد به کمپفر، ص 136).
در دورة قاجار با رونق تعزيه، تکيه در مفهومي که امروز براي ايرانيان آشناترست، يعني محل برگزاري مراسم تعزية امام حسين عليه السلام، چنان فراگير شد که ديگر، اقامتگاه هاي صوفيان بندرت به اين نام خوانده مي شد. به نوشتة سلطان زاده (ص 183) در اين دوره اگر جايي براي اجراي تعزيه مي ساختند يا براي نخستين بار براي اين منظور در نظر مي گرفتند آن را تکيه مي ناميدند. اوج رونق تکيه ها از دورة ناصرالدينشاه(1264ـ1313)تاانقلابمشروطيت بود. در اين دوره ، در گزارش هايي دربارة تهران، نام بيش از پنجاه تکيه آمده است، از جمله تکيه هاي آقا بهرام ، اسماعيل بزاز، افشارها، بربري ها، پهلوان شريف ، پامنار، چالحصار، چهل تن ، حاجي وکيل، خدا آفرين، خشتي ها، خلج ها، دباغ خانه ، درخون گاه ، رضا قلي خان ، زرگرها، سادات اخوي ، سرپولک ، سرتخت ، عباس آباد، عرب ها، عودْلاجان ، قاطرچي ها، قمي ها، کرماني ها، لوطي عليخان، ملک آباد، منوچهر خان، لوردَزخان و هفت تن (اتحاديه ، ص 107، 186ـ 187؛ کريمان ، ص 158؛ ذکاء، ص 284؛ ستوده ، 1371ـ 1374 ش ، ج 1، ص 447).
در ميان تکيه هاي تهران، برخي اهميت بيشتر يا ويژگي بارزي داشتند، از جمله : تکية سادات اخوي که در آن براي پاگرفتن و رشد کودک ،شمع روشن ميکردند و هر سال با قد کشيدن کودک، شمع بلندتري روشن مي کردند، چنانکه باغچة اين تکيه هر سال از شمعهاي قدي پر مي شد (مستوفي ، ج 1، ص 302)؛ تکية عباس آباد يا حاج ميرزا آغاسي که محل برگزاري تعزيه هاي دولتي بود (شيل ، ص 68، پانويس)؛ تکية عزت الدوله،خواهرناصرالدين شاه، که مراسم تعزيه در آن اجرا مي شد و به بانوان اختصاص داشت (مستوفي ، ج 1، ص 299)؛ و سرانجام تکية دولت.
از نام تکيهها برميآيد که بانيان آنها معمولاً اصناف، گروههاي شهرستاني ساکنِ پايتخت،ثروتمندان و متنفذا نبودهاند.اينانگاهبناييمخصوصِتکيه مي ساختند و گاه محل سکونت خود را، در ماه محرّم به برگزاري مراسم تعزيه اختصاص مي دادند و آن را وقف تعزيه و روضه خواني مي کردند. به همين دليل بسياري از منازل مسکوني شاهزادگان و اعيان به نحوي ساخته مي شد که بتوان با نصب چادر بزرگي روي حياط و پوشاندن حوضِ وسطِ حياط، فضايي مناسب براي اجراي تعزيه فراهم کرد (مستوفي ، همانجا).
بناهايي که اختصاصاً براي تکيه ساخته شده بود، اغلب در مسير گذر اصلي، دو محله را به يکديگر پيوند مي داد ( رجوع کنيد به توسلي ، ص 81 ـ83؛ نيز رجوع کنيد به تکيه هاي ساري در ادامة متن ). فضاي داخلي بناي تکيه اغلب به سه بخش تقسيم مي شد: حياط که موسوم به عباسيه بود و در آنجا مراسم مربوط به حضرت عباس(ع) علم دار امام حسين عليه السلام بر گزار مي شد، فضاي سرپوشيده حسينيه ي، و اتاق هاي پشتي موسوم به زينبيه ( ايران آذين ، ص 6ـ7).
تکيه هايي که در گذر اصلي قرار نداشتند، مانند تکية رضا قلي خان و سرتخت، در سراسر سال خالي و زباله دان اهالي و محل خشک کردن پياز بقال ها و انبار خواربارفروش هاي گذر بودند و تنها در روزهاي عزاداري امام حسين عليه السلام به کوشش داش ها و بابا شمل هاي محل تعمير و پاک سازي مي شدند (مستوفي ، ج 1، ص 300).
اهميت تکيه در زندگي شهري، بويژه در ميان پيشه وران، به حدي بود که اين نهاد افزون بر محل برگزاري مراسم مذهبي، مکاني براي طرح مشکلات صنفي و اقتصادي گرديد ( رجوع کنيد به روحاني ، ص 68).
بخشي از مخارج ادارة آن را نيز اغلب اهالي محل با پرداخت پول نقد يا اهداي لوازم و اسباب پذيرايي تأمين مي کردند (مستوفي ، ج 1، ص 300ـ301) و بخشي ديگر، از درآمد موقوفاتي همچون دکان ، حجره وتيمچه تأمين مي شد (همانجا؛ عناصري ، ص 39).
در شمال تهران و شميرانات نيز تکيه هايي با معماري قابل توجه وجود داشت که بسياري از آنها اکنون نيز برجاست (براي تکيه هاي شميرانات رجوع کنيد به ستوده ، 1371ـ1374 ش، جاهاي متعدد). از آن ميان تکية نياوران يا تکيه پايين حصار بوعلي به سبب تابلوهاي نقاشي محمد مدبّر و محمد ارژنگي و تخت هشت ضلعي وسط آن، و نيز تکيه امامزاده قاسم با ديوارْنگارة قوللر آقاسي شهرت خاصي دارند.
در دو استان گيلان و مازندران نيز تکيه هاي بسياري با معماري و مصالح خاص و متناسب با محيط، از دورة قاجار، باقي مانده است . ملگونوف ، جهانگرد روس ، در 1275/ 1858 به 36 تکيه در شهر رشت و تکايايي که جزء مجموعه هاي بزرگتر بناهاي مذهبي اند، اشاره کرده است (ص 176ـ177؛نيز رجوع کنيد به فراهاني ، ص 39). شهرهاي رودسر (ملگونوف ، ص 167)، لاهيجان (همان ، ص 160؛ دايرة المعارف تشيّع ،ذيل «تکية بقعة پيرعلي ») و لنگرود (ملگونوف ، ص 164) نيز تکيه هاي قديمي و زيبايي دارند. در مازندران علاوه بر شهرها، در روستاها نيز تکيه هايي چهارگوش غالباً با سقف سفالي و نقشة کف بنا به شکل مستطيل ، وجود دارد، از جمله تکية مُقْري کلا در بندپي بابل ( رجوع کنيد به ستوده ، 1349 ش ، ج 4، بخش 1، ص 316ـ317)، تکية کله بست پازَوار در بابلسر ( رجوع کنيد به همان ، ج 4، بخش 1، ص 259ـ260) تکية حسينيه ي در بابلسر ( رجوع کنيد به همان ، ج 4، بخش 1، ص 259ـ260)و تکية فيروزکلا درآمل ( رجوع کنيد به همان ، ج 4، بخش 1، ص 135). برخي از اين تکيه ها با تصاويري از گل و جانوران تزئين شده است، از جمله تکية قرآن تالار در بابل کنار قائم شهر (همان ، ج 4، بخش 1، ص 218ـ 219، 385).
از ويژگيهاي جالب توجه تکيه هاي مازندران ، وجود بناهايي به نام سَقّانَفار در کنار برخي از آنان است. سقّانفار (ساقي نفار، سقانپار، سقاتالار) بناي ساده و چهارگوشي است که بر روي پايه هاي چوبي قرار دارد و با پلکان يا نردباني مي توان به بخش بالايي رسيد (نفار/ نپار به لهجة مازندراني به اين سازة خاص اطلاق مي شود). بناي سقّانفارها، که گاه مستقل از تکيه ها نيز ساخته شده اند، متأثر از معماري سنّتي مازندران و بازتاب زندگي سادة کشاورزي و دامداري است و بر اساس نوشته هاي روي آنها، تاريخ ساختشان به دورة قاجار مي رسد. اين بناها عمدتاً نذر حضرت ابوالفضل عباس(ع) ، سقّاي کربلا، هستند و زيارتگاه عمومي و مکاني براي پهن کردن سفرة حضرت ابوالفضل(ع) به شمار مي آيند. از نمونه هاي مهم اين بناها مي توان به سقّانفارِ کيجاتکية بابل اشاره کرد که ديوارهاي آن با نقوش انساني شامل سربازاني با آلات جنگي وادوات موسيقي و صحنه هايي از زندگي روستايي و همچنين نگاره هاي اساطيري و نقوش گياهي و خطوط خوش نويسي آراسته شده است (رحيم زاده ، ص 134ـ136؛ براي ديگر تکيه هاي شمال رجوع کنيد به ستوده، 1349 ش ، ج 3، ص 252، 309ـ310، ج 4، بخش 1، ص 134ـ 135؛ کيا، ص 5؛ پورکريم ، ص 21ـ22؛ ملگونوف ، ص 76؛ طاهباز، ص 73ـ74؛ دايرة المعارف تشيّع ، ذيل «تکيه ها»). گاه در کنار تکيه ها سقاخانه هم ساخته مي شد، مانند سقاخانة مشبک چوبي تکيه يالْو رود نور در مازندران (ستوده ، 1349 ش ، ج 3، ص 286، تصوير 122). به گفتة اسلامي (ص 165ـ166) در بافت شهري ساري ، تکيه جزء تفکيک ناپذير هر محله بود و در واقع هر محله با برپايي تکيه رسميت مي يافت. استان مازندران 1135 تکيه از مجموع 1807 تکية کشور را داراست (ميرمحمدي ، ص 75).
از تکيه هاي مهم يا تاريخي ديگر در ايران مي توان از دو تکية پهنه و ناسار در سمنان ( رجوع کنيد به توسلي ، ص 82) و تکية عزاخانه و تکية وزير در کرمان نام برد ( رجوع کنيد به وزيري کرماني ،ج 1، ص 198ـ199؛ کياني ، ص 228). يکي از زيباترين و با شکوهترين تکيه هاي ايران ، بويژه از حيث نقاشي و تصاوير، تکية معاون الملک در کرمانشاه است ( رجوع کنيد به مصطفوي ، ج 1، ص 390). در استان يزد، تکيه ها به لحاظ پيوند با ديگر فضاهاي شهري و نيز به سبب عناصر بر جا مانده از معماري مذهبي کهن ايران در خور توجه اند ( رجوع کنيد به توسلي ، ص 81ـ83؛ مصطفوي ، ج 1، ص 387). در اين تکيه ها، از جمله تکية شاه ولي تفت و امير (مير) چخماقِ يزد (قرن نهم به بعد؛ مصطفوي ، ج 1، ص 330) بر خلاف تکية دولت تهران، و مانند تکاياي شمال ، نقشة کف بنا چهارگوش يا هشت ضلعي است ( رجوع کنيد به توسلي ، ص 82). تکية امير چخماق داراي مناره و طاق نمابندي دو طبقه اي است که الگو و نمونه اي براي ساخت ديگر تکاياي شهر محسوب مي شود (براي شرح بيشتر رجوع کنيد به مصطفوي ، ج 1، ص 386ـ387).
پراکندگي و شمار تکيه هاي ايران (براي نمونه رجوع کنيد به گرايلي ، ص 310ـ311؛ جمالي، ص 144ـ145؛ بلاغي ، ج 1، ص 79؛ مدرسي طباطبائي ، ج 1، ص 381ـ383، ج 2، ص 26، 97، پانويس 1، ص 123، پانويس 3؛ ميرمحمدي، همانجا؛ نيز جدول 1) به حدي است که نام برخي از روستاها و آباديها با واژة تکيه همراه شده است ( رجوع کنيد به دهخدا، ذيل واژه ). علاوه بر تکيه هاي ثابت ، تعداد بي شماري تکية موقتي، همه ساله در دهة محرّم در شهرها و روستاهاي ايران برپا مي شود. «تکيه بستن » در کنار خيابانها و محصور کردن محوطه هايي گاه بسيار کوچک، آويختن تصاوير و پارچه نوشتهاي حاوي عباراتي از دعاها و زيارتنامه ها و احاديث و مراثي(که معروفترين آنها مرثية محتشمِ کاشاني است ) به اين ديوارهاي موقتي و فرش کردنِ زمين انجام مي پذيرد. در اين تکيه هاي موقت نيز، بسته به تمايل و قدرت اقتصادي اهالي محل و برپا کنندگان تکيه، وسايلي از قبيل علم و کُتَل و ظروفي براي پذيرايي از افراد قرار دارد. دسته هاي عزاداري و سينه زني لحظاتي در برابر اين تکيه ها يا در درون آنها توقف مي کنند. اهالي محل نيز اغلب نذورات خود را که بيشتر غذا و شربت و چاي است ، ميان عزاداران تقسيم مي کنند. گاه و بويژه در دهة اخير ادارة اين تکيه ها بر عهدة جوانان و نوجوانان بوده است، گرچه سالخوردگان نيز در اداره و نظافت تکيه و پذيرايي از مهمانان مشارکت دارند.
در شبه قارة هند. واژة تکيه در متون مذهبي شبه قارة هند، بندرت ديده مي شود. در لاهور بعضي از مقبره ها و آرامگاهها را تکيه خوانده اند ( رجوع کنيد به چشتي ، ص 418ـ421، 481). فضاي اين تکيه ها معمولاً با يک چهار ديواري خشتي نه چندان بلند، احاطه شده و در ساخت اغلب آنها از گچ و آجر خام استفاده شده است (همان ، ص 482). مخارج فعاليتهاي جاري و مراسم مختلف برخي از اين تکايا، از درآمد حاصل از زمينهاي کشاورزي ، که از سوي حاکمان يا معتقدان به اين تکايا واگذار شده ، تأمين مي شود (همان ، ص 420). با ترديد و به نقل از گابوريو گفته شده که تکيه در هند اماکني کوچک براي عبادت صوفيان بوده است . در برخي متون که به فارسي در بارة شبه قاره نگاشته شده ، از تکيه سخن رفته است. سرحدي (ص 82) در وصف درة کرم (پاراچنار) از حسينيه ها و تکيه هايي در روستاها ياد کرده که تعدادشان به چند صد مي رسد. اما اصطلاح تکيه در شبه قاره رايج نيست و فقط در نوشته هايي که تحت تأثير ادبيات فارسي بوده اند از تکيه سخن به ميان آمده است (نيز رجوع کنيد به امام بارا ).

منبع:سایت حسینیه اعظم زنجان

پژوهش پیرامون:ثبت معنوی حسینیه اعظم زنجان

پژوهشگر:نجفی

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.