پ
پ
 
پیامبران الهی همگی دارای جانشین بوده‌اند؛‌ و این از سنتهای خداوند متعال می‌باشد گرچه اوصیای بعضی از انبیای پیشین خود نبی و پیامبر بوده‌اند،‌ اما بسیاری از جانشینان انبیا،‌ اوصیای خاصی بوده‌اند كه به مقام نبوت برگزیده نشده‌اند،‌ ولی هدایت قوم را پس از رحلت آن پیامبر بر عهده می‌گرفته‌اند و به عنوان جانشین پیامبر،‌ اجرای دستورات شریعت آن پیامبر را عهده‌دار می‌شدند و این امر، خود حكایت از اهمیت و جایگاه والای زعامت و رهبری جامعه دارد،‌ به گونه‌ای كه شأن و جایگاه آن،‌ چنان والاست كه به مردم واگذار نشده است تا هركس را كه خود می‌خواهند انتخاب نمایند؛ زیرا واگذاری این امر به مردم دو محذور عمده در پی خواهد داشت:‌
اول، ایجاد حساسیت،‌ اختلاف و دو دستگی در میان مردم می نماید.
دوم: مردم دارای شناخت دقیق ئو واقعی از افراد نیستند،‌ تا بتوانند فرد اصلح‌ را برای اجرای دستورات دینی و رهبری مردم انتخاب نمایند؛‌ بنابراین در طول تاریخ،‌ انبیا اوصیای خود را به اسم و به طور دقیق مشخص می‌كرده‌اند. [1]
این شیوه در همه شرایع پیشین جاری بوده و سنّت پیامبر مكرّم اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز بر همین سنت الهی بنا شده است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) از نخستین روز دعوت آشكار خویش، امامت و رهبری پس از خود را مطرح كردند و فرمودند: هركس در این مجلس مرا تصدیق نماید و به گفته‌های من ایمان آورد او پس از من جانشین من خواهد بود و به گواهی و شهادت تاریخ،‌ غیر از علی بن ابیطالب (علیه السّلام) كسی دیگر گفته‌های پیامبر (صلی الله علیه وآله) را تصدیق نكرد و ندای پیامبر (صلی الله علیه وآله) را لبیك نگفت و پیامبر نیز وصایت و جانشینی علی بن ابیطالب را اعلان نموده و فرمودند: ‌«ان هذا اخی و وصّیی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوا؛[2] همانا بدانید كه این (علی بن ابیطالب) برادر و وصی و جانشین من خواهد بود، پس حرف او را گوش دهید و از او اطاعت كنید».
در احادیث دیگر نیز پیامبر (صلی الله علیه وآله) تعداد امامان (علیهم السّلام) را مشخص نموده و فرموده‌اند: «اسلام عزیز نخواهد شد، ‌مگر آنكه تعداد12 خلیفه بیایند كه همه از قریش‌اند»[3] یا خطاب به امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) می‌فرماید: « خداوند شما را از من و پدر و مادرتان به عنوان امام انتخاب فرمود و سپس خطاب به امام حسین (علیه السّلام) فرمود: و از فرزندان تو، نه نفر را به عنوان امام برگزید كه همگی دارای فضیلت یكسان هستند،‌ پس از آنها اطاعت كنید».[4]
از این رو،‌ همه‌امامان بزرگوار، امامت و رهبری دینی و سیاسی جامعه را حق خود می‌دانسته و همواره از آن سخن گفته‌اند.
امام علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در كتاب شریف نهج البلاغه كه در برگیرنده‌ قسمتی از خطابه‌ها،‌ نامه‌ها و مواعظ و جملات قصار و حكیمانه آن حضرت است،‌ در موارد گوناگون و متعدد به این مطلب اشاره نموده و می‌فرماید: « الائمّه من قریش غرسوا فی هذا البطن». [5]
در جایی دیگر آنان را نگه دارنده‌ راز نهان پیامبر (صلی الله علیه وآله) عزت رسول،‌ ستارگان هدایت‌، شجره نبوت،‌ ابواب حكمت، سرچشمه علم، اعاده كننده حق و حقیقت و اساس دین معرفی نموده است .[6]
و یا در وصف آل محمد (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید:« هم الائمه الطاهرون و العتره المعصومون ».[7]
امامان دیگر نیز به این مطلب تصریح كرده و خود را به عنوان امام منصوب از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از اهل بیت آن حضرت معرفی نموده‌اند.
امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید:«نحن الذین فرض الله طاعتنا». [8] یعنی ما (اهل بیت)‌كسانی هستیم كه خداوند اطاعت و تبعیت از ما را واجب نموده است.
امام رضا (علیه السّلام) در سفر طوس در شهر نیشابور كه مردم آن دیار از حضرتش تقاضای حدیث نمودند، «قال ابی عن ابیه عن جده …. عن رسول الله، قال الله تبارك و تعالی: كلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» خداوند متعال می‌فرماید : كلمه لا اله الا الله (اعتقاد به توحید) دژ محكم من است پس هر كس در این دژ محكم من وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود. [9]
آنگاه امام به راه افتادند، پس از چند قدم روی به جمعیت نموده،‌ فرمودند: « ولكن بشرطها و شروطها و انا من شروطها». امام در این حدیث،‌ تمام سلسله راویان آن تا زمان پیامبر را كه امامان می‌باشند، ذكر می‌كند و شرط نجات از عذاب را رسیدن به كلمه طیّبه لا اله الا الله معرفی می‌كند و در واقع همان جمله‌های امیر المؤمنین و امام صادق (علیه السّلام) را به مردم می‌گوید كه برای رسیدن به مقام عبودیت و داخل شدن در حصن حصین لا اله الا الله، طریقی غیر از اقتداء به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) كه اوصیای آن حضرت می‌باشند و مقام امامت پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آنان رسیده است، وجود ندارد و باید آنان را شناخت تا به مقام عبودیت محض رسید.
بنابراین اعتقاد شیعه به امامت و وصایت ائمه اطهار (علیهم السّلام) مطلبی است كه پیامبر عظیم الشأن اسلام آن را بارها اعلان فرموده‌اند و ائمه بزرگوار نیز در طول حیات نورانی و با بركت خویش آن را به مردم گوشزد نموده‌اند و از روز نخست رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) عده‌ای از بزرگان صحابه،‌ مانند سلمان، ابوذر، مقداد،‌ عمّار پیرو واقعی و فدایی علی – علیه السّلام- گشتند و از آن زمان تاكنون شیعیان چنین بوده و هستند،‌ بنابراین ادعای مقام امامت،‌ تبلور و نمود حقیقی سخنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السّلام) می‌باشند، نه سخنی و یا فكری ساخته و پرداخته افكار شیعیان.


[1] ـ جعفر السبحانی ، مفاهیم القرآن ، ج 2، ص170ـ 169.
[2] ـ الطبری ، تفسیر الطبری ، 19/75.
[3] ـ مسلم،‌صحیح مسلم ،‌6/3 ، كتاب الاماره ،‌باب الناس تبع لقریش .
[4] ـ شسخ صدوق ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین،‌ كمال الدین و اتمام النعمه ،‌269/12.
[5] ـ نهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 144، ص163.
[6] ـ نهج البلاغه،‌ صبحی صالح،‌ خطبه‌های 2، 87 ، 93.
[7] ـ رجب البرسی، مشارق انوار فی اسرار امیر المؤمنین .
[8] ـ‌محمد بن یعقوب كلینی، الكافی، 1/187/11.
[9] ـ عیون اخبار الرضا، ج 2،‌ص133 و بحار الانوار ،‌ج 49، ص127.

مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.