پ
پ

نميدونم چه حسّي بهتون دست ميده وقتي از زبون كسي بشنويد “يه بيمار سرطاني بودم وقتي پارسال تو دسته حسينيه شركت كردم، 80 درصد شيمي درماني مي شدم و رو ويلچر نشسته بودم. همه پزشكان ازم قطع اميدكرده بودن و
مي‌گفتن بايد پاهاتو قطع كرد . نگران بودم از تولد نوزادي كه بخاطر شيمي درماني من يا ميمُرد يا نقص عضو پيدا
مي‌كرد . . .”

نمي‌دونم چه حسي پيدا مي كني  وقتي ببيني امسال خودش و بچه اش سالم و سرحال رودرروت وايستادن .

گريه‌ ميكنه‌ و ميگه«من شفاي خودم و بچمو از امام حسين(عليه السّلام) گرفت». مي‌شد حس عشق به امام حسين(عليه السّلام) رو تو چشماي خيسش بخوبي ببيني. اومده بود تا نذرشو ادا كنه. مي‌گفت: جان و مالش در راه طبيب بيماران نااميد هيچ ارزشي نداره. اين حرفش براي مدتي منو به فكر فرو برد تا اينكه چشمم به خانومي افتاد كه چند قدم اون طرفتر با يك بز كوچك تو بغلش به طرف من ميومد . آدرس محل دريافت احشام نذري را ازم پرسيد. آدرس رو بهش گفتم و ازش پرسيدم نذرت ادا شده ؟ گفت: هنوز نه ؛ اين بز رو آوردم تا قربوني امام حسين(عليه السّلام) بكنم تا آقا بيمارمو شفا بده. اينو گفت و شروع كرد به گريه كردن. از كرامات آقا گفت و  اجابت حاجات قبليش . ازم خواست براش دعا كنم و رفت. ناخودآگاه چشمام از اشك پر شد. براش دعا كردم. نگاه به گنبد و گلدسته حسينيه كردم؛ جايي كه وقتي چشممون بهش مي‌افته زبون از قلب فرمان مي‌گيره و مي‌گه‌ “السّلام عليك يا ابا عبدا…الحسين “

اينا فقط دو نمونه از چندين مصاحبه اي بود كه با حاجت رواها داشتم . پير و جوون ، شهري و روستايي، فرقي نداشت . هر كدوم به اندازه وسعشون يه چيزي براي اداي نذر آورده بودن . يكي يه قطعه طلا، يكي مرغ و خروس، اون يكي پول نقد حتي در حد 100 تومن، بعضي ها گوساله، گوسفند يا بز آورده بودن .

همينطوركه ازكنارشون رد مي‌شدم، ياد صحبتهاي رئيس هيئت امناي مسجد حسينيه اعظم زنجان افتادم كه مي‌گفت: پارسال بيشتر از 12 هزار رأس گوسفند از طرف حاجت رواها تقديم حسينيه شد كه بيش از هزار رأس ذبح شده و بقيه هم براي تأمين مخارج طرح هاي در دست اجراي حسينيه فروخته شد.

چيزي كه باعث شده زنجان بشه دومين قربانگاه جهان اسلام، همين نذورات و توجهّات آقا اباعبدا… است.

يادمه غم پرور گفته بود با نذورات امسال مردم قصد داريم زائر سراي حسينيه اعظم زنجان و سالن همايش حسينيه رو احداث و بهره برداري كنيم.

چه چرخه جالبيه من و تو نذر مي‌كنيم، آقامون حاجت روامون مي‌كنه، نذرمونو به رسم قدرداني ادا مي‌‌كنيم و اين ميشه يه‌دارالشفاء، يه كتابخانه، يه‌صندوق قرض‌الحسنه‌سيدالشهداء، يه سايت كامپيوتري كه حالا به عنوان طرح هاي عام المنفعه مورد استفاده همه مردم قرار مي‌گيره.

زمين و آسمان بر عزاي حسين گريستند

امروز آسمان و زمين همدم ناله ها و نجواهاي عاشقان حسين بودند. امروز فرشتگان و كائنات همنوا با عزاداران زنجاني، در سوگ اباعبدا… نشستند. امروز قدمهاي پير و جوان، كوچك و بزرگ، يكي پس از ديگري آمدند و دست ها همدم سينه هاي دردناك عاشقان اباعبدا… شدند تا فرياد ياحسين و يا ابوالفضل برخاسته از جان، از زبان جاري شود .

امروز ارادتمندان سيدالشهداء و ياران وفادار آن حضرت آمده بودند تا به رسول خدا كه فرموده بود : “هر كه حسين را دوست بدارد مرا دوست داشته و هركه با او دشمني كند با من دشمني كرده است .” بگويند ما نه تنها دوستدار حسين هستيم بلكه جان و مال خود را فداي حسين و اهل بيت پيامبر (صلّي ا… عليه و آله و سلّم) مي‌كنيم .

امروز يكبار ديگر سياهپوشان شهداي كربلا ناله هاي دختر رسول خدا را همراهي كردند و گفتند هرگز نمي‌گذاريم پرچم اباعبدا… بر زمين افتد و اين همه عشق و ارادت خالصانه فقط به عشق مظلوميت حسين است .

حسين جان! آنها همه به عشقي و به طلب حاجتي آمدند. يكي آمده بود براي تشكر از كرامات بيكرانت، ديگري غم خود را تنها در انبوه اشكهاي عاشقانه اش براي شهادت مظلومانه شما جستجو مي‌كرد و ديگري آمده بود تا بگويد آقاجان شفاعتم كن .

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.