1- عزاداري در ايران قبل از اسلام
ايران سرزمين فرهنگ ، سرزمين فرهنگ هاي گوناگون ، سرزمين همزيستي فرهنگ ها، سرزمين كثرت ، سرزمين وحدت .ايران به لحاظ گستردگي قلمرو و قرار گرفتن در موقعيت جغرافيايي خاص دچار گستردگي و پراكندگي فرهنگي و در نتيجه برخورد اين فرهنگ ها داراي فرهنگي پويا ، رو به گسترش و در مسير تحول بوده است. صرف نظر از تغييراتي كه به دليل ظهور و سقوط حكومت هاي گوناگون و بروز جنگ هاي مختلف در فرهنگ مردم ايران بوجود آمد ، ايران و ايراني همواره داراي جايگاه خاصي در عرصه جهاني بوده است.تعدد عناصر فرهنگي در ايران فرصت مناسبي را در اختيار پژوهشگران مي گذارد تا در اين ميدان تحقيق به وسعت ايران زمين به بررسي ابعاد مختلف اين عناصر و سير تحول و تغييرات آن بپردازند.
در ساير اديان نيز چنين هنجارها و مراسمي وجود دارد. مثل مراسم يادآوري از مصلوب شدن حضرت عيسي(ع) در دين مسيحيت.
در فرهنگ ايرانيِ قبل از اسلام نيز «خون سياوش» و «مرگ سهراب»، اگر چه به نوعي افسانه مي ماند، ولي در كاهش غم و غصه هاي داغداران ايفاي نقش مي كرده است. تيشه بر سر زدن فرهاد، بيابانگردي مجنون، ناكامي زليخا، و صبر يعقوب(ع) در غم فرزندش يوسف(ع)، همه و همه، عناصري نمادين از غم و اندوه براي درك اين معني و سازگاري با غم است.
يكي از اين عناصر ارزشمند فرهنگي تعزيه و شبيه خواني است.كه طي ساليان جايگاه خود را در فرهنگ ايرانيان حفظ كرده.
در ايران نوعي نمايش وجود داشته كه براي نشان دادن بخشي از اتفاقات رخ داده در تاريخ به اجرا در مي آمده است، كه به نوعي از ريشه هاي تعزيه وشبيه خواني در ايران محسوب مي شود.
البته نبايد نقش رجز خواني ها و اشعار حماسي كه در جنگهاي تن به تن خوانده مي شد را در پيدايش اين نوع از نمايش ناديده گرفت.
2-1- عزاداري در ايران بعد از اسلام
گرچه عزاداري براي حسين بن علي(ع) و خاندان و ياران او به شکلهاي مختلفي در طول تاريخ اسلام برگزار مي شد، اما اين مراسم، آن هم در حدّي گسترده به صورت سازمان يافته و با دستور و حمايت حکومت، از زمان آل بويه در بغداد آغاز گرديد. کامل شيبي مي گويد: دستههاي عزاداري در شکل جديد، نخستين بار در سال 352 به وجود آمدند.( شيبي، کامل، تشيّع و تصوف، ترجمه قراگزلو، تهران، امير کبير، 1359، ص 43 و علي اصغر فقيهي، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، تهران، صبا، 1357، ص 467، به نقل از: مراء الجنان، ج 3، ص 247.)
به دستور معزّالدوله، در عاشوراي سال 353 عزاي عمومي اعلام شد و از مردم خواسته شد که با پوشيدن جامه سياه، اندوه خود را نشان دهند.( ابن کثير، پيشين، ج 11، ص 259 و ابن خلدون، العبر، ترجمه عبد المحمد آيتي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ اول، 1363ش، ج2، ص358 و الذهبي، شمس الدين محمد بن احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمري، بيروت، دار الكتاب العربي، ط الثانية، 1413، ج26، ص 11)
در عاشوراي سال 352 نيز گريه و ندبه براي امام حسين(ع) و نوحهخواني و برپايي ماتم براي آن امام برگزار گرديد.( ابن الجوزي، پيشين، ج 7، ص 15)
در اين روز با آويختن پلاس (پارچههاي کهنه و سياه)، اعلام عزا نمودند. در روز عاشورا مردم حتي برخي علماي حنفي مثل خواجه علي غزنوي و امام نجم الدين بلعماني حنفي ، سفيانيان را لعن ميکردند، دستار از سر باز کرده نوحه مي خواندند و خاک بر سر مي افشاندند. ( ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة، ج 4، ص 218)
در سال 398 که روز عاشورا مصادف با عيد مهرگان بود، مراسم عيد را به تأخير انداختند.( ابن اثير عزالدين ابي الحسن، الکامل في التاريخ، بيروت، دارالکتبالعلميه، 1407 ق / 1987 م، ج 8، ص 326 و ابن العماد الحنبلي، ابي الفلاح عبدالحي، شذرات الذهب، بيروت، داراحياء التراث العربي، بيتا، ج 3، ص 130)
مورخين به برپائي اين مراسم در تمام طول سلطه آل بويه اشاره دارند، (ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد، المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفي عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولي، 1412، ج14، ص361)
اما در همان دوره، با گسترش برگزاري مراسم روز عيد غدير و روز عاشورا و حساسيت اهل سنت و وقوع درگيريهاي متعدد، اهالي محله كرخ از برگزاري اين مراسم منع شدند.( همان، ج15، ص37)
در سال 393 هم شيعيان از برگزاري مراسم مذهبي خود منع شدند، هم اهل سنت.( ابن جوزي، پيشين، ج15، ص 82)
هر چه حكومت آلبويه به پايان عمر خود نزديك ميشد و ضعف آن بيشتر مي گرديد، نزاع ميان شيعه و سني نيز افزونتر ميشد، لذا سلاطين آلبويه ميكوشيدند به هر نحو ممكن، برگزاري مراسم عاشورا و عيد غدير را، كه خود باني آن بودند، ملغي كنند. اما پافشاري شيعيان براي برگزاري مراسم عاشورا ادامه يافت.
در سال 402 قمري فخرالملك، وزير سلطان بهاءالدوله برگزاري مراسم عاشورا را آزاد اعلام كرد و براي جلوگيري از وقوع فتنه تدابيري انديشيد،(همان، ص 125)
ولي بار ديگر خودش در سال 406 قمري برگزاري مراسم عاشورا را منع مي كند، كه اصرار شيعيان به برگزاري آن، باعث نزاع آنها با ساكنان محله بابالشعير شد و تعداد زيادي در اين نزاع كشته شدند. ( ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 17، ص 133.)
سلاطين سلجوقي از دوستداران ائمه شيعه بودند. ملكشاه به همراه خواجه نظام در سال 479ق به زيارت كاظمين، نجف و كربلا رفت. محمد بن عبدالله بلخي پس از سخنراني و وعظ براي عالمان، مسئولان و طلاب نظاميه اهل سنت، روضه ميخواند و از مظلوميتهاي اهلبيت پيامبر(ص) ياد ميكرد. ( الطباطبائي، سيد عبدالعزيز، معجم اعلام الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، 1417، ص 296)
اين رسم تا اوايل سلطنت طغرل سلجوقي در بغداد و شهرهاي ديگر ايران معمول بوده است.( ابن اثير، پيشين، ج 17، ص 133)
در ابتداي قرن هفتم، چون محمّدخوارزمشاه خواست علاء الملك ترمذي(دولافوز، ث. ف (1316)، تاريخ هند، ترجمه محمّد تقي فخر داعي گيلاني، تهران، چاپخانه مجلس، جزء 4 از ج 2، ص 644) از سادات حسيني خراسان به عنوان خليفه در برابر الناصر عباسي مطرح کند، تا حدود زيادي نفوذ معنوي خلفاي عباسي ـ كه حامي مذهب سنّي بودند ـ رو به كاهش گذاشت و سرانجام در نيمه دوم قرن هفتم در سال 656ق با سقوط بغداد و حاكميت يافتن ايلخانان در ايران و عراق، مذهب اهل سنّت با بحران جدي روبهرو شد. از اين رو فرصت مناسبي براي توسعه تشيّع و برگزاري شعائر و مراسم مذهبي آن فراهم گرديد و با روي خوش نشان دادن غازان خان به شيعيان و سرانجام با رسمي شدن مذهب تشيّع در مدت كوتاهي در زمان “اولجايتو”، مراسم عزاداري عموميت يافت. مردم هرات پايتخت تيموريان، در نيمه دوم قرن نهم با فرا رسيدن ماه محرم به برگزاري مجالس سوگواري براي امام حسين(ع) اهتمام ميورزيدند و حتي شاهزادگان و امرا نيز به برگزاري مجالس عزا همت ميگماشتند. (معين الدين محمّد اسفزاري، روضات الجنّات في وصاف مدينه هرات، به كوشش محمّد اسحاق، مطبعه زرپاسري، بيتا، ج 1، ص 269)
با روي کار آمدن دولت صفويه و در آوردن مملکت به صورت کشوري شيعه و مقتدر، سرودن شعر در مدح و رثاي ائمه و شهداي کربلا براي شاعران افتخاري بس بزرگ محسوب ميشد. و اين تأثيري فراوان بر آينده آيين سوگواري محرم گذارد، به گونهاي که تظاهرات شکوهمند شيعيان در محرم هر سال، در نشر و اشاعهي مذهب تشيّع در فلات قارّه ايران، مساعدت فراواني کرد. در اين زمان کتاب «روضة الشهداء» به رشته تحرير درآمد و قوه محرکه اي شد براي پيدايش مراسم محرم که از بطن آن، سبک تازهاي از فعاليت به نام روضه خواني يا قرائت «روضة الشهداء»، به وجود آمد. دو قرن و نيم بعد، اين سبک به منزله رشته اي در آمد که به وسيله آن، اشعار غنائي و متون و نمايشهاي تعزيه به هم بافته شدند.
در طول دوره صفويه شکل مهم و معروف ديگري از نمايش مذهبي پديد آمد که در ارتباط با واقعهي کربلا و شهادت امام حسين(ع) و يارانش بود. غالب اين داستانها از کتاب «روضة الشهداء» گرفته مي شد و از اوايل سده شانزدهم در ميان شيعيان به گونهاي گسترده انتشار يافت. از اين زمان به بعد تكيه ها و حسينيه ها و موقوفات مربوط به عزاداري امام حسين(عليه السلام) در ايران شكل پر رنگي گرفت. دولت مغولان و گوركانيان هند که از دولت صفويه متأثر بودند،مراسم عزاداري امام حسين(ع) را برپا مي داشتند.( ر. ك: جان نورمن هاليستر: تشيّع در هند، ترجمه آزر ميدخت، مشايخ فريدي، مراكز نشر دانشگاهي، 1373 هـ. ش، ص 199 ـ202)
گزارشات متعدّدي از اجتماعات مزبور در دوره صفويه که اکثراً توسط فرستادگان سياسي اروپا، مبلّغان، بازرگانان و سياحان به ثبت رسيده.( پترچلکووسکي، پيشين، ص 10 – 1)
از عزاداري در دوره افشار و زند گزارش هاي مهمي نقل شده است و همين گزارشات، شروع تعزيه خواني را مربوط به دوره کريم خان مي دانند. در عصر قاجار، خون آلود كردن سر و صورت با تيغ و قمه زدن به فرق سر به مراسم سينه زني اضافه شد(نوري، ميرزا حسين، لؤلؤ و مرجان، كانون انتشارات عابدي، تهران، (بي تا)، ص 8)
با وجود گذشت بيش از يک هزار سال از مصيبت شهادت امام حسين(ع) و ياران وفادارش، نه تنها از عمق اين حادثه کاسته نشده، بلکه هرچه مي گذرد، از عاشورا قلمرو نفوذ آن گسترده تر شده و آيين هاي عزاداري باشکوه بيشتري برگزار مي شود.
با نگاهي به تاريخ ايران درمي يابيم که آيين هايي چون نخل گرداني و حمل تابوت هاي تمثيلي شهداي کربلا در شهر، در زمان آل بويه مرسوم بوده و در زمان قاجار نيز ساختن تکيه دولت توسط ناصرالدين شاه موجب رونق گرفتن تعزيه شد.
در زمان سلطنت رضاخان مير پنج، برپايي تعزيه و نمايش هاي تعزيه گونه، به اين بهانه که نوعي خرافات است، ممنوع اعلام شده بود و در مقابل هيات هايي توسط وي راه اندازي شد که در آن ارتشيان، درباريان و حتي خود شاه در ماه محرم در دسته هاي عزاداري شرکت مي جستند.
● پيش از محرم از نيمه هاي ماه ذي الحجه، كودكان تهران با به راه انداختن علم و كتل هاي چوبي و حلبي در شهر راه مي افتادند و با يكديگر اين شعر عاميانه را مي خواندند: محرم آمد و عيدم عزا شد حسينم وارد كرب و بلا شد اين شعر نوحه مانند، مردم را براي ورود به ماهي كه يكي از شلوغ ترين و مهيج ترين ماههاي سال بود، آماده مي كرد و آن ماه محرم و خصوصاً دهه اول آن بود.
● نمادهاي عزاداري ماه محرم و صفر با نمادهايي شناخته مي شد كه ويژه همان دوماه بود. قبل از شروع محرم مردم شروع به سياه كوب كردن مساجد و تكايا مي كردند و در حسينيه ها و خيمه هاي عزا ياخيمه هاي صحراي كربلا برافراشته مي شد كه هريك از آنها نمونه اي از هنر و جلال و شكوه بود. تكايا با كتيبه ها و اشعار جانسوز شعراي مرثيه سراي نامي مانند «محتشم كاشاني» صورت عزاخانه به خود مي گرفت كه اگر هيچ يك ازتجملات ديگر در آن به كار نرفته بود، همين كتيبه هاي سياه كافي بود تا آن را به صورت ماتم سرا درآورد. زيباترين و شيواترين شعار دراين كتيبه ها از آن محتشم بود كه از جهت استحكام و انسجام شعري قويترين آنها بود و هنوزكه هنوز است زينت بخش حسينيه ها و تكاياست. بندهايي از اين اشعار هميشه در ذهن و دل مردم باقي است: باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ازديگر مراسم ايام عزا به راه افتادن سقاخانه هاو يا بشكه ها ولگن هاي شيردار و يا ليوان دار بود كه در آنها آب ، يخ ، گلاب و در بعضي قند و بيدمشك و امثال آن ريخته مي شد با شعار: آبي بنوش و لعنت حق بر يزيد كن جان را فداي مرقد شاه شهيد کن. صبح ها در بسياري از منازل، مجالس روضه خواني به اضافه تناول صبحانه به راه بود.شام در برخي از شبها و ناهار هم در برخي از ايام به آن افزوده مي شد خصوصاً تاسوعا و عاشورا. به هر ترتيب شهر در اين روزها يكپارچه شور و نعمت و فراخي و كرم و بذل و بخشش مي شد مردم نيز در اين ايام مثل اماكن عزاداري كاملاً سياهپوش مي شدند و همچنين در اين ايام هركار و عمل زشت از ميان غالب مردم رخت بربسته وهر يك به طريقي كوشش در اصلاح ناپسند خود حداقل در طي اين دوماه مي كرد. شوخي وخنده و تفريح و مزاح و خوشگذراني در اين ايام پسنديده نبود و سرود و شادماني را دشمني با ايام حسيني مي دانستند. در اين دو ماه حتي عقد و نكاح و عروسي نيز تعطيل مي شد و آن را شوم و بدعاقبت مي انگاشتند چنانكه اكنون نيز چنين است. معروفترين دسته ها در آن زمان، دسته ميدان وعربها و بعد دسته هاي قزاق خانه و سنگلج وقنات آباد و دسته تركها بود. اين دسته ها از روزهفتم محرم به حركت در مي آمدند و به بازارها روانه مي شدند. سالي نبود كه در تنگي بازار بين برخي از دسته ها بر سر نوبت عبور درگيري پيش نيايد. به هر حال بازار، مركز اصلي دسته هاي عزا در اين ايام بود. همراه با دسته ها پرچم هاي رنگارنگ و علمهاي ده، بيست و بيست وچهارتيغه اي حركت داده مي شد كه بر ابهت دسته ها مي افزود.
شبها نيز دسته هاي مخصوصي در تهران حركت مي كرد كه به دسته شاه حسيني (شاه حسين(ع)) معروف بودند. دسته هايي كه در شبهاي دهه اول محرم باآلات برنده از قبيل قمه و شمشير به خيابانها مي آمدند و در دو رديف منظم و روبه روي يكديگر با صداي مهيبي شاه حسين(ع) مي گفتند، باشيپور و نقاره همراه مي شدند. برق شمشير وصداهاي طبل و ساير آلات موسيقي شكوه خاصي به اين دسته ها مي داد و به همين دليل اين دسته ها طرفداران بيشتري داشت. بعد از ظهر عاشورا كه خيمه سوزان چادرهاي حسيني در برخي از محلات تهران به نمايش درمي آمد، تا شب همان روز كه به شام غريبان امام حسين (ع) مي انجاميد سكوتي دهشت آور شهر را فرا مي گرفت و سرانجام دسته ها با شمعهاي روشن با شهداي كربلا وداع مي كردند.
پس از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي با يکي شدن روحانيت با نهاد قدرت، اين مراسم از رونق و گستردگي فراگيري برخوردار شده است و تمام اقشار جامعه به ويژه جوانان در برپايي اين مراسم فعال مي باشند.
امروزه روضه خواني و مداحي نسبت به ديگر آيين هاي مرسوم همچون تعزيه خواني، از توجه بيشتري برخوردار
است.
ثبت دیدگاه