پ
پ

زیبایی های یوم العباس

میان جریان جمعیت که از سر عشق به ارباب تشنه لب و سقای کربلا ، صبح حسینیه را پر شور و شعور کرده بودند ایستاده بودم و از پشت چشمان اشکی ام نظاره گر وقایعی بودم که در حال رخ دادن بود.
زنان و مردانی عاشق و دلداده ای که از سر معرفت عباس و حسین, مجنون وار با هر چه در توان دارند به میدان امده اند و عرض ارادت میکنند .
پسر بچه ی کوچکی که پول خوراکی اش را در صندوق نذر امام حسین ع می اندازد و از حسین ، عشق حسین را می طلبد
پدری که دو تن از پسرانش را از سر عشق به عباس در جنگ با بازماندگانی از تبار ملعونان از دست داده بود در یک دستش رادیویی قدیمی بود که نوحه ی قوربانین اولوم عباس را هم نوا با مداح سر میداد و در دست دیگرش گل لاله ای بود که با چشمان اشک آلود آن را پر پر میکرد
زنی که تمام دارایی اش دو اردک بودو آنرا هم آورده بود تا تقدیم امام رئوفی کند که حاجتش را از او طالب بود .
پسران جوانی که به حرمت حریم امام حسین با پای برهنه روی سنگ فرش های زمین قدم ورمیداشتند و زنجیر بر شانه هایشان میکوبیدند که شاید بتوانند ذره ای از بار سنگینی که بر دوش عباس بود را لمس کنند ولی چه فایده که همچو عباس که شرمنده ی کودکان حسین شد آنها هم شرمنده از درک شرمندگی عباس میشوند .
خانواده ای از شهر اصفهان که فرزندی نداشتند و از حضرت باب الحوائج پس از سال ها فرزندی گرفته بودند برای عرض تشکر با فرزند تازه متولد شده شان آمده بودند.
و خادمانی که هر کدام به نوبه ی خود هرطور که در توانشان است خدمت میکنند و چشم های قرمز یکی از آنها میگفت که دو شب تمام فقط دو ساعت خوابیده است .
صدای فریاد های لبیک گویان حسینی سیلی ای بود بر دهن مدعیان روشنفکری که فریاد نه به محرم سر می دادند .
شما بازمانگان شمرو یزید ، بشنوید صدای این جماعت را و ببینید اتحاد و عشق این مردم حسینی را ، ما تا به ابد اشک چشمانمان را خرج عزای حسین می کنیم و از هرچه داریم و نداریم برای حسین میگذریم .
لبیک یا حسین(ع) ………

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.