امشب به آسمان حرم یک ستاره نیست
جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست
دیشب علی اکبراذان گفت در حرم
امشب موذن نبوی در مناره نیست
دیشب رقیه در بر ارباب نشسته بود
امشب به گوش نازک او گوشواره نیست
دیشب کشید یر سر قاسم سریه دست
امشب یتیم خویش ببیند دوباره نیست
دیشب به خیمه بود ابوالفضل پاسدار
امشب نگاهبان حرم آن سواره نیست
دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش
امشب علی کجاست که در گاهواره نیست
دیشب رباب شیر به پستان خود نداشت
امشب که شیر هست چرا شیر خواره نیست
داغی گذاشت تیر فلک بردل رباب
در سینه مخفی است غمش آشکاره نیست
گوید به فکر آب نباش اصغرم بیا
این ما و این فرات کسی در کناره نیست
زینب کنار خیمه سوزان نشسته است
در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست
مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت
در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست
زهرا عزا به منزل خولی گرفته است
بهر شهید بهتر از این یادواره نیست
کنج و تنور و راس حسین خاک بر سرم
کردم اشاره ای مگر اهل اشاره نیست
مرغان کربلا به شهیدان گریستند
بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست
شعر : حاج ولی الله کلامی
ثبت دیدگاه