پ
پ

 

نور عترت آمد از آیینه‏ام

کیست در غار حرای سینه‏ام

رگ رگم پیغام احمد می‏دهد

سینه‏ام بوی محمد می‏دهد

 

از بعثت او جهان جوان شد

گیتى چو بهشت جاودان شد

این عید به اهل دین مبارک

بر جمله مسلمین مبارک

 

رفته خود از عرش تا به فرش سراسر

زیر فلک سایه لوای محمد(ص)

نوری تازه یافت راه هدایت

تا که شدش عشق رهنمای محمد(ص)

 

آوای “بخوان! بخوانِ!” او فرومی‏ریزد

صدای گفت‏وگوی او فرومی‏ریزد

می‏گفت فرشته: «اقرأ باسم ربک»

عشق است کز آسمان فرو می‎‏ریزد

 

خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)

ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)

دیده دل، جام جم به هیچ شمارد

سرمه کند گر ز خاک پای محمد(ص)

 

تویی هم مصطفی و هم محمد

تو را در آسمان نامند احمد

تو کانون صفا مرد یقینی

تو عین رحمة للعالمینی

 

بعثت نه این سرور، سرور ولایت است

مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است

خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند

احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است

 

ستاره‏ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد

 

به امر رب خود لبیک گوییم

به همراه ملائک جمله گوییم

سلام و رحمت حق بر محمد

اللهم صل علی محمد [و آل محمد]

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.