چقدر زیبا و دیدنی بود لحظه ی وصال. آن دم که تازه میشوی با طراوت دعا
وروز عرفه این چنین بود .
دیدنی بود اشک آسمان ، دلش شکست از غربت مسلم و بی خبری حسین (ع) از . . .
آسمان به هق هق افتاد وابر لباسش را درید و زمین دریا شد از اشکهای بیقراری . . .
درگوشه ای دیگر کشکولهای گدایی به سوی آسمان بود و صدای الهی العفو غرور آسمان را شکست . .
یک روز زودتر عید شده است همه برای قربانی اسماعیلشان آمده بودند. واین اشک بود . . .
عده ای دیگر در صحرای دلشان غوغا به پا بود و هاجرهایی بودند که دنبال آب به هرسو میرفتند و . .
عده ای دیگر کعبه دل را بنا کرده بودند و اللهم لبیک .لبیک اللهم لبیک . . .
آسمان بارید و دل نالید و غم خوابید وروح تازگی و ایمان در وجود عاشقان دمیده شد و صدای العفو .یا رب به عرش رسید. . .
دوباره فرصتی داده شده بود برای بندگی و عاشقی . برای آسمانی شدن . حالا به جمع یاران حسین(ع) پيوستي و گفتني.امام حسین (ع) ديگر تنها نیستي . . .
تازه فهمیدم چرا بیتابم و دلم قرار ندارد . تازه فهمیدم چه سری در عرفه نهفته است که عیدش را داغدار میکند . .
روز عرفه با صداي العفو از خدا ملتمسانه خواستي که درمیان این همه آشفتگی های زمانه با گرگ های نفس و جهل و نادانی رها نکنی،
در میان این دنیای بی رحم، میان این روزهای طمع کار به روزگار نسپاری. . .
و پناه دهی در محراب مومنان و سجاده نشینان در گوشه ای از حریم لطفت. . .
ثبت دیدگاه