محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است . (2)
محرم ماهى است كه به وسيله مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده و از توطئه فاسد و رژيم بنى اميه، كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند، رهايى بخشيد . اسلام از اول پيدايش، با خون شهيدان و مجاهدان آبيارى شد و به ثمر رسيد . (3)
ماه محرم براى مذهب تشيع ماهى است كه پيروزى در متن فداكارى و خون به دست آمده است . (4)
محرم چه ماه مصيبت زا و چه ماه سازنده و كوبندهاى است . محرم ماه نهضتبزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست كه خود سر لوحه تعليمات اسلام استبراى ملت ما تا آخر دهر . (5)
محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است . (6)
بايد محرم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت كه با ذكر مصائب اهل بيت زنده مانده است اين مذهب تا حالا . (7)
علل و عوامل قيام عاشورا
در صدر اسلام، پس از رحلت پيامبر پايه گذار عدالت و آزادى، مىرفت كه با كجروىهاى بنى اميه اسلام در حلقوم ستم كاران فرو رود و عدالت در زير پاى تبهكاران نابود شود كه سيد الشهداء (ع) ، نهضت عظيم عاشورا را بر پا نمود . (8)
مكتبى كه مىرفتبا كجروىهاى تفاله جاهليت و برنامههاى حساب شده احياى ملى گرايى و عروبتبا شعار «لا خير و لاوحى نزل» (9) محو و نابود شود و از حكومت عدل اسلامى يك رژيم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا كشاند كه ناگهان شخصيت عظيمى كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل، محمد مصطفى و سيد اوليا على مرتضى تربيت و در دامان صديقه طاهره بزرگ شده بود قيام كرد و با فداكارى بى نظير الهى خود واقعه بزرگى را به وجود آورد . (10)
سلطنت و ولايتعهدى، همان طرز حكومتشوم و باطلى است كه حضرت سيد الشهدا براى جلوگيرى از برقرارى آن قيام كردند و شهيد شدند . براى اين كه زير بار ولايتعهدى يزيد نرود و سلطنت او را به رسميت نشناسد قيام فرمود و همه مسلمانان را به قيام دعوت كرد . (11)
سيدالشهدا چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده مىكنند با اسم خلافت اسلام، خلافكارى مىكنند و ظلم مىكنند و اين منعكس مىشود در دنيا كه خليفه رسول الله است دارد اين كارها را مىكند، حضرت سيد الشهدا تكليف براى خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را . (12)
اهداف قيام عاشورا
سيدالشهدا (ع) ، از همان روز اول كه قيام كردند براى اين امر، انگيزهشان اقامه عدل بود . فرمودند كه مىبينى كه معروف عمل نمىشود و منكر عمل مىشود . انگيزه اين است كه معروف را اقامه و منكر را از بين ببرد .
انحرافات همه از منكرات است، جز خط مستقيم توحيد هر چه هست منكرات است . اينها بايد از بين برود و ما كه تابع حضرت سيدالشهدا هستيم بايد ببينيم كه ايشان چه وضعى در زندگى داشت . قيامش، انگيزهاش نهى از منكر بود كه هر منكرى بايد از بين برود . (12)
سيدالشهدا ديدند كه مكتب دارد از بين مىرود . قضيه قيام سيدالشهدا و قيام اميرالمؤمنين در مقابل معاويه، قيام انبياء در مقابل قدرتمندان و كفار، مساله اين نيست كه بخواهند يك مملكت را بگيرند، همه عالم پيش آنها هيچ است . مكتب آنها اين نيست كه كشور گشايى بكنند . (13)
اين كه سيد الشهدا را كشاند به آنجا، مكتب بود كه كشاند به آنجا، عقيده بود كه كشاند به آنجا و همه چيزش را داد در مقابل عقيده، در مقابل ايمان، و كشته شد و شكست داد، طرف را شكست داد . (14)
آن حضرت در فكر آينده اسلام و مسلمين بود . به خاطر اين كه اسلام در آينده و در نتيجه جهاد مقدس و فداكارى او در ميان انسانها نشر پيدا كند و نظام سياسى اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود مبارزه كرد و فداكارى كرد . (15)
براى سيدالشهدا تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اين كه اين ملت را اصلاح كند، تا اين كه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد . خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيز خودش را داد براى اسلام . (16)
انتخاب آگاهانه شهداى كربلا
هر چه روز عاشورا سيد الشهدا (سلام الله عليه) به شهادت نزديكتر مىشد، افروختهتر مىشد و جوانان او مسابقه مىكردند براى اين كه شهيد بشوند . همه هم مىدانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند . مسابقه مىكردند آنها، براى اين كه آنها مىفهميدند كجا مىروند، آنها مىفهميدند براى چه آمدند، آگاه بودند كه ما آمديم اداى وظيفه خدايى را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم . (17)
رضاى خدا را در نظر داشته باشيد و خودتان را بنده خدا بدانيد كه هر طور پيش بياورد آنطور راضى هستيد، همان طور كه بندگان خالص خدا، اولياى معظم خدا اين طور بودند . هر چه براى سيد الشهدا نزديك مىشد ظهر عاشورا و جوانهايش يك يك از بين مىرفتند، صورتش افروختهتر مىشد، براى اين كه مىديد رو به مقصد دارد مىرود . (18)
نتايج و آثار قيام ابا عبدالله
اگر عاشورا و فداكارى خاندان پيامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرساى نبى اكرم را طاغوتيان آن زمان به نابودى كشانده بودند و لكن اراده خداوند متعال، برآن بوده و هست كه اسلام رهايى بخش و قرآن هدايت افروز را جاويد نگه دارد و با خون شهيدانى چون فرزندان وحى احيا و پشتيبانى فرمايد و از آسيب دهر نگه دارد و حسين بن على آن عصاره نبوت و يادگار ولايت را برانگيزد، تا جان خود و عزيزانش را فداى عقيدت خويش و امت معظم پيامبر اكرم نمايد تا در امتداد تاريخ، خون پاك او بجوشد و دين خدا را آبيارى فرمايد و از وحى و از ره آوردهاى آن پاسدارى نمايد . (19)
اگر نبود اين نهضتحسين (ع) ، يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مىدادند و از اول، اينها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبتبه اولياى اسلام حقد و حسادت داشتند . سيدالشهدا با اين فداكارى كه كرد، علانه بر آن كه آنها را به شكست رساند اندكى كه گذشت مردم متوجه شدند كه چه غائلهاى و چه مصيبتى وارد شد و همين مصيبت موجب به هم خوردن اوضاع بنى اميه شد . (20)
شخصيت عظيمى كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل محمد مصطفى و سيد اولياى على مرتضى و در دامن صديقه طاهره بزرگ شده بود، قيام كرد و با فداكارى بى نظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را به وجود آورد كه كاخ ستمكاران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد . (21)
اگر فداكارى پاسداران عظيم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنى اميه و رژيم خالصانه آن وارونه معرفى مىشد و زحمات نبى اكرم و اصحاب فداكارش به هدر مىرفت . (22)
اگر سيدالشهدا نبود، اين رژيم طاغوتى را اينها تقويت مىكردند و به جاهليتبرمىگرداند، اگر حالا من و تو هم مسلم بوديم مسلم طاغوتى بوديم، نه مسلم امام حسينى، امام حسين نجات داد اسلام را . (23)
كسى كه براى خدا كار مىكند شكست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم . حضرت سيدالشهدا هم كشته شد لكن شكستخورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى تو كار نيست . (24)
قيام عاشورا، اسوه آزادگان
در حالى كه شهادت حضرت سيدالشهدا از همه خسارتها بالاتر بود ولى چون او مىدانست كه چه مىكند و كجا مىرود و هدفش چيست، فداكارى كرد و شهيد شد . ما هم بايد روى آن فداكارىها حساب كنيم كه سيدالشهدا چه كرد و چه بساط ظلمى را به هم زد و ما هم چه كردهايم . (25)
امام حسين (ع) با خون خود اسلام را زنده كرده، شما به تبعيت از او انقلاب و اسلام را ضمانت نماييد . (26)
فلسفه عزادارى و روضه خوانى
اين كه در روايات هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريه دار خودش را بكند اين جزايش «بهشت است» ، براى اين است كه اين نهضت را دارد حفظ مىكند . (27)
اين مطلبى كه الان القاء كردهاند به جوانهاى ما كه تا كى گريه و تا كى روضه و اينها، اينها نمىفهمند روضه چيست و اين اساس تا حالا چطور نگه داشته شده است . اين را نمىدانند و نمىشود هم بهشان بفهمانند . اينها نمىفهمند كه اين روضه و اين گريه آدم ساز است . انسان درست مىكند اين مجالس روضه . اين مجالس عزادارى سيد الشهدا و آن تبليغات بر ضد ظلم اين تبليغ بر ضد طاغوت است . بيان ظلمى كه به مظلوم شده تا آخر بايدباشد . (28)
اهميت و نقش عزادارى در احياى اسلام
همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است، اين مراسم سياسى عزادارى ائمه اطهار و بويژه مظلومان و سرور شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين (ع) است كه حافظ مليت مسلمين بويژه شيعيان ائمه اثنى عشر مىباشد . (29)
اين خون سيد الشهدا است كه خونهاى همه ملتهاى اسلام را به جوش مىآورد و اين دستجاب عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهيا مىكند، در اين امر سستى نبايد كرد . (31)
عاشورا را زنده نگهداريد كه در صورت نگه داشتن عاشورا كشور شما آسيب نخواهد خورد . (32)
پىنوشت:
1 . صحيفه نور، ج 2، ص 225 .
2 همان، ج 4، ص 27 .
3 . همان، ج 10، ص 242 .
4 . همان، ج 4، ص 100 .
5 . همان، ج 2، ص 11 .
6 . همان، ج 15، ص 204 .
7 . همان، ج 4، ص 1 .
8 . همان، ج 4، ص 100 .
9 . آمده است كه يزيد آنگاه كه اهل بيت عصمت را در شام بر وى وارد كردند با چوب بر دندانهاى سر مطهر ابا عبدالله مىزد و اين شعر را بر زبان مىراند
لعبت هاشم بالحلك فلا
خبر جاء ولا وحى شمال (قبيله بنى هاشم با سلطنتبازى كردند، پس نه خبرى آمد و نه وحيى نازل شد)
10 . صحيفه نور، ج 12، ص 181 .
11 . ولايت فقيه، ص 11 .
12 . صحيفه نور، ج 8، ص 12 .
13 . همان، ج 20، ص 190 .
14 . همان، ج 7، ص 230 .
15 . همان، ج 9، ص 194 .
16 . ولايت فقيه، ص 161 .
17 . صحيفه نور، ج 2، ص 208 .
18 . همان، ج 15، ص 55 .
19 . همان، ج 19، ص 13 .
20 . همان، ج 14، ص 265 .
21 . همان، ج 17، ص 85 .
22 . همان، ج 12، ص 181 .
23 . همان، ج 7، ص 236 .
24 . همان، ج 8، ص 70 .
25 . همان، ج 11، ص 150 .
26 . همان، ج 17، ص 54 .
27 . همان، ج 17، ص 255 .
28 . همان، ج 10، ص 31 .
29 . همان، ج 9، ص 201 .
30 . همان، ج 21، ص 173 .
31 . همان، ج 15، ص 204 .
32 . همان، ج 15، ص 205 .
دیدار آشنا ، اسفند 1381، شماره 33 ، صفحه 30
ثبت دیدگاه