پ
پ
عدّه‌ای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش کردند به گونه‌ای برتری مردان را تبیین کنند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سوّمی وجود دارد که فارغ از گرایش‌های مردسالاری و زن‌محوری به تبیین این موضوع پرداخته‌اند.
«شبهه» شبیه حق است كه قصد دارد طرف مقابل را به اشتباه بیندازد. شبهه، همیشه همراه دلیل مطرح می‌شود. مثلاً‌ در شبهه‌ای كه توسط ابلیس درباره خلقت آدم مطرح گشت، وی در باب خلقت آدم گفت: آدم را از خاك بیافریدی و من را از نار، نار را بر خاك مزیت است و در شأن من نیست كه به آدم سجده كنم.
 امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه درباره شبهه می‌فرمایند: «و إنّما سمّیت الشبهه لأنها تشبه الحق» (نهج‌البلاغه خطبه ۳۸) شبهه را از این رو شبهه نامیدند زیرا به حق شباهت دارد.
طرفداران باطل به گونه‌ای سخنان خود را تنظیم و با آب و تاب بیان می‌کنند که مردم آن سخن را حق می‌پندارند به طوری که واقعیت بر مردم پوشیده می‌شود. به علت آنکه سخن انسان‌های منحرف شبیه سخن حق است، به آن «شبهه» می‌گویند، اما به سخنانی که مردم را به حق می‌رساند «دلیل» گفته می‌شود.
اما «سؤال» با شبهه تفاوت‌های اساسی دارد. سؤال عبارت است از درخواست معرفت یا آنچه موجب معرفت گردد. پرسش به قصد شناخت یا برای تعریف و تبیین. اگر سؤال به قصد جدل هم مطرح گردد، باید دقیقاً مطابق موضوع خود باشد كه در شبهه چنین نیست.
سؤال را به معنای اعتراض و سائل را به معنای معترض نیز به كار برده‌اند. بنابراین سائل (معترض) كسی است كه حكمی را كه مورد ادعای كسی است نفی كند، بدون این‌كه دلیلی بر نفی خود بیاورد. نیز سؤال یا اعتراض به تمام آنچه كسی ادعا كرده است، اطلاق می‌شود.
اما صرف‌نظر از تفاوت‌های ماهوی سؤال و شبهه، پیدایش سؤال در ذهن نشان از سلامت عقل و میل به کمال است؛ چراکه رشد آدمی مرهون شناخت او از حقایق عالم هستی است. ذهن انسان سالم و عاقل، بی‌وقفه در تلاش است تا بر اساس معلومات قبلی خود، مجهولات فعلی را کشف کند و حرکت خود را به سوی کمال منطبق بر واقعیات ادامه دهد.
برهمین اساس گروه معارف رجانیوز قصد دارد طی سلسله مطالبی با طرح یکی از موضوعات مبتلابه روز در حوزه‌های اعتقادی و اجتماعی، سؤالات مربوط به این موضوع را مطرح و به پاسخ‌های آن به صورت متقن و چکیده‌وار بپردازد. بدیهی است با مطالعه این نوشتار، سؤالات دیگری در ذهن مخاطبان پدید بیاید که می‌توانند با درج آن در قسمت نظرات کاربران، منتظر پاسخ آن از سوی کارشناسان باشند.
قرار است از این شماره به بررسی «شبهات پیرامون مسئله زن و خانواده» بپردازیم. این شماره به بیان مقدماتی در این حوزه چون «جایگاه زن در ادوار گذشته» و مقایسه آن با «جایگاه زن در دین اسلام» و «برداشت نادرست از دو آیه قرآن» اختصاص دارد و در شماره‌های بعدی با استناد به آیات قرآن و احادیث، به پاسخ شبهاتی چون موضوع شهادت، ارث و دیه و قوانین ازدواج خواهیم پرداخت.
جایگاه زن در ادوار گذشته
انواع ظلم‌ها به زن 
زن به عنوان نیمی از جمعیت دنیا و عضوی فعال در کانون بزرگ جامعه انسانی، همچنین یکی از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده، در طول تاریخ داوری‌های گوناگونی را نسبت به خود دیده است. نگاهی گذرا به تاریخ نشان می‌دهد که زن در بیشتر جوامع از نوعی محرومیت رنج برده است. هرچند در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف، در طول تاریخ این تمایز و اختلاف شدت و ضعف متفاوتی داشته، ولی استمرار و فراگیری آن غیر قابل انکار است. زنده به گور کردن دختران در جاهلیت عرب، کشته شدن زنان به دست مردان در جامعه سومری یا فروش آنان برای ادای دین،(1) نمونه‌ای از ظلم‌های بی‌حد و حصر به زنان است. جفاهای زیادی در طول قرون و اعصار تا به امروز نسبت به زنان رفته و می‌رود، چه از ناحیه آنانی که معتقد به مردسالاری و خدایگانی مرد در خانه بوده‌اند و چه از ناحیه جریان‌های تند و رادیکال که به آزادی مطلق زن می‌اندیشند.
چگونگی عبارات کتاب مقدس مسیحیان در تخاطب زنان
مهم‌ترین زنی که در قرآن و کتاب مقدس از او نام برده شده، حضرت مریم سلام‌الله علیهاست. با اندک دقتی درباره جایگاه ایشان در قرآن و انجیل‌ متوجه تفاوت نگرش‌هایی خواهیم شد. قرآن حضرت مریم را به این عنوان که مریم است، بزرگ می‌دارد.(2) به بیان دیگر؛ حضرت مریم در قرآن اعتبار مستقلی دارد و حتی عیسی علیه‌السلام تحت عنوان عیسی‌بن مریم یاد می‌شود.(3) و او را به عنوان الگویی برای همه مردمان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ كُتُبِهِ وَ كَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ؛ و مريم دخت عمران را همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌هاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود»(4) اما کتاب مقدس مریم را به این جهت که مادر عیسی است مهم می‌شمرد و نوعی اهمیت مریم از عیسی به او رسیده است.(5)
زن و عذاب جهت گمراه کردن حضرت آدم علیه‌السلام
در کتاب مقدس و در داستان آفرینش، از زن به عنوان کارگزار شیطان در گمراه کردن آدم یاد می‌شود(6) البته به همین دلیل، مستوجب عذاب و لعنت خداست:
«[خداوند] به زن گفت: الم (درد) زایمان تو را بسیار افزون می‌کنم؛ با الم، فرزندانی خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد»(7)
اما قرآن نگاهی دیگر به این قضیه دارد؛(8) شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام در این‌باره می‌گوید: «قرآن هرگز نگفته شیطان یا مار، حوا را فریفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی می‌کند و نه او را از حساب خارج می‌کند، بلکه آن‌جا که پای وسوسه شیطان را به میان می‌کشد، ضمیرها را به شکل تثنیه می‌آورد. در آیه 20 سوره اعراف می‌فرماید: «فوسوس لهما الشیطان»»(9) و حتی در برخی آیات آمده گاه آدم را به تنهایی نیز وسوسه کرده است(10) اما سخنی از گول خوردن آدم توسط حوا وجود ندارد. چه رسد مجازات و عذابی بر این امر مترتب گردد.
همچنین نگرش قرآن به درد زایمان، نگرش مثبتی است که به هیچ وجه جنبه عذاب و مجازات ندارد(11)
زن و خانواده
کتاب مقدس مانند قرآن(12) (البته با ادبیاتی متفاوت) برای مادران ارج و منزلت بالایی در نظر می‌گیرد و در مقابل فرزندان، اولویت را به مادر می‌دهد: «هر کس پدر و مادر خود را بزند هر آینه کشته شود … هر کس پدر و مادر خود را لعنت کند، باید کشته شود»(13)
به مردان نیز سفارش شده تا به همسران خود محبت کنند: «باید مردان، زنان خویش را مثل بدن خود محبت کنند؛ زیرا هرکه زوجه خود را محبت نماید، خویشتن را محبت می‌نماید؛ زیرا هیچ‌کس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است بلکه آن ‌را تربیت و نوازش می‌کند چنان‌که خداوند نیز کلیسه را»(14)
با این حال مرد را مقدم بر زن داشته و در امور خانواده مرد را قوام و پایه زندگی می‌داند: «هر زن باید از شوهر خود اطاعت کند و شوهر نیز از مسیح؛ همان‌طور که مسیح هم از خدا اطاعت می‌کند»(15) «زن را اجازت نمی‌دهم که … بر شوهر مسلط شود»(16) «ای زنان! هم‌چنان که از مسیح اطاعت می‌کنید، از شوهرتان نیز اطاعت کنید؛ زیرا شوهر رئیس و سرپرست خانواده است؛ همان‌طور که مسیح رئیس و سرپرست کلیساست … پس شما زنان نیز باید در هر امری با کمال میل از شوهر خود اطاعت کنید، درست همان‌گونه که کلیسا مطیع مسیح است»(17)
این دیدگاه‌ها به صورت کلی مورد تأیید قرآن نیز است،(18) اما در کتاب مقدس، پا را فراتر نهاده و می‌گوید: «مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد آفریده شده است»(19)
زن و تعلیم
در برخی از آیات عهد جدید که تمام آنها توسط پولس تنظیم شده؛ چنین آمده است: «زن را اجازت نمی‌دهم که تعلیم دهد بلکه باید در سکوت بماند زیرا … آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد. اما به زائیدن رستگار خواهد شد اگر در ایمان و محبت و قدوسیت و تقوا ثابت بمانند»(20) این رویکرد مخالف آیات قرآن است. در قرآن زنان نیز مانند مردان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارند؛ این امر و نهی حتی در برخی مواقع می‌تواند نسبت به مردان ‌باشد(21) البته مشخص است که این، نیازمند یادگیری و شناخت معروف و منکر است. علاوه بر این؛ قرآن در داستان ملکه سبأ می‌آورد که یک زن فرمانروا بوده و اطرافیان اختیار امور را به دست او داده بودند(22) و قرآن پس از ذکر این مطلب، نه تنها مخالفتی با آن نکرده بلکه در نهایت، این ملکه را رستگار اعلام می‌کند.
تأثیر ادبیات و شریعت یهود در مسیحیت 
جهان مسیحیت، بسیار تحت تأثیر تورات بوده و به همین دلیل نگرش‌ها و باورهای یهود، به جهان مسیحیت نیز راه یافته است. متن مقدس یهودیان برای مسیحیان نیز مقدس و قابل استناد است؛ لذا می‌توان برای شناخت زن از نگاه مسیحیت، به متن عهد قدیم، نیز استناد داشت. همچنین برخی از مسائل؛ مانند بحث خلقت، داستان‌های انبیاء و … که در عهد قدیم موجود است، برای مسیحیان حجیت دارد؛ زیرا کتاب مقدس مسیحیان در دوره‌ای نوشته شده که حضرت عیسی علیه‌السلام در میان اهل زمین نبود و این متن‌ها را افرادی غیر از ایشان نگاشته‌اند.
جایگاه زن در دین اسلام 
زن، نماد و مظهر ظرافت، جمال و سکونت  
هر موجودی مظهر نامی از نام‌های الهی است؛ زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست (و نه از اوصاف ذاتی او) یعنی تجلی خالق در چهره مخلوقات گوناگون. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «همه حمدها مخصوص خدایی است که خود را از طریق آفریده‌ها به مخلوقاتش نمایاند»(23) و (24)
شاخصه‌های انسانی
در آموزه‌های قرآنی، انسانیت یک نوع است که مرد و زن هر دو به یک اندازه و به گونه‌ای برابر از آن برخوردارند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها؛ شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از همان نفس خلق کرد»(25)
همچنین، در مهم‌ترین شاخصه انسانی؛ یعنی تعقل و خردورزی، زنان و مردان سهم و بهره‌ای یکسان و برابر دارند. «قل هو الذی أنشاکم و جعل لکم السمع و الابصار و الأفئده؛ بگو او کسی است که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد»(26) مفسران و دانشمندان مسلمان «افئده» در آیه فوق را به معنای اندیشه که بشر را از دیگر جانوران متمایز می‌سازد، گرفته‌اند.(27)
پوچ بودن تمامی امتیازهای نژادی، جنسیتی 
وقتی خداوند می‌فرماید: «ارجمندترین موجودات نزد خدا، باتقواترین آنهاست»(28) می‌خواهد بگوید نزد من رنگ و جنس و بقیه ملاک‌های ظاهری ارزشی ندارد و اصل ایمان و تقواست.
دعوت از جنس بشر نه جنسیتش
باز خداوند در جای دیگری تأکید می‌کند که دعوت پیامبران مخصوص جنس خاصی نیست. «فمن تبعنی فأنه منی؛ هرکه از من تبعیت کند، از من است»(29)
عدم مرزبندی برای پیروزی‌ها، داشتن‌ها و رسیدن‌ها 
«ای انسان! تردیدی نداشته باش که تو هرچند با سختی به سوی پروردگارت در تلاشی، نهایت او را ملاقات خواهی کرد»(30) «هر کس در گرو کسب و کار خود است»(31) «برای هر آنچه که تلاش کنی، مالکش می‌شوی و انسان بهره‌مند، به زودی نتیجه سعی و تلاش خود را می‌بیند»(32)
هر که بنده خدا باشد، به او نزدیک است
«هرگاه بندگانم از تو می‌پرسند که خدا کجاست؟ بگو نزدیک است. من نزدیکم و اجابت می‌کنم خواست دعاکنندگان را»(33)
عمل صالح و ایمان؛ شرط حیات طیبه
«هر کس کار شایسته کند ـ چه زن باشد چه مرد ـ درحالی‌که مؤمن باشد، قطعاً او را با بهره‌مندی از زندگانی پاکیزه‌ای حیات می‌بخشیم و جزایی فراتر از عملش به او می‌دهیم»(34)
حق‌ناپذیری بندگان، شایسته لعنت الهی 
«کسانی که کافر شدند و در حالی از این جهان رفتند که در کفرشان باقی بودند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم شامل‌شان می‌شود»(35)
آنچه از این آیات به دست می‌آید؛ طرف خطاب خداوند انسان است. آدمی، در گرو ایمان، عقیده و عمل خود است؛ چه مرد باشد چه زن، و زن در نگاه وحی، در موضع شخصیت «انسان» است و جنسیت، تأثیری در خطوط اصلی تکالیف و شخصیت انسان‌ها ندارد.
زن در نردبان عرفان و آسمان معرفت
واضح و مشخص است که نه خدا، ویژه مردان است و نه معرفت، گوهری است که زن را نامحرم بداند و از عرضه شدن به او طفره رود. رشد و پرورش معنوی افراد تابع فرمول معرفت، محبت، اطاعت و قرب است و فرقی نمی‌کند چه کسی و چه مقدار در طلب معرفت و علم و حکمت گام نهد، مهم آن است که هدایت را قدر بدانیم تا شامل این وعده قرآنی شویم که فرمود: «آنان که در راه ما جهاد کنند، به شاهراه‌های قرب به خدا می‌رسند»(36)
معرفی اسوه‌‌های خوب و بد از جنس زن برای زنان و مردان
ادبیات قرآنی نشان می‌دهد خداوند ابایی ندارد که برای بیان منظورش از افراد و شرایط مختلف مثال بزند. چنان‌که برای معرفی افراد سعادت‌مند یا شقی از افراد مختلفی نام برده است که از قضا دو زن خوب را اسوه نیکوکاران و دو زن بدکار را اسوه مردمان بد معرفی می‌کند.
«و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا إمراة فرعون إذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین؛ خداوند برای کسانی که ایمان آوردند، نمونه‌ای را ـ به عنوان مثال ـ یاد می‌کند: همسر فرعون را که (از کفر و کردار فرعون ناراضی بود و) دعا کرد: پروردگارا برای من در نزد خودت خانه‌ای در بهشت قرار بده و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان»(37)
همچنان که نمونه مردم بد را با نقل واقعیت دو زن بد (همسر حضرت نوح و حضرت لوط) بیان می‌کند.(38)
زنان؛ سرمایه‌داران راه سلوک
سرمایه مهم راه سلوک، «رفت قلب» و «دل‌شکستگی» است و زنان سرمایه‌دارتر از مردان هستند.
آیت‌الله جوادی آملی در کتاب «زن در آیینه جمال و جلال» می‌فرمایند: «راه‌های ترقی و تعالی انسان متفاوت است. یکی راه فکر و دیگری راه ذکر، زنان در راه ذکر و مناجات که راه دل است و راه عاطفه و شور و علاقه و محبت؛ اگر موفق‌تر از مردها نباشند، یقیناً همتای مردها هستند»(39)
اهمیت دادن به زن به گونه خاص در توصیه‌های روایی و قرآنی
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیز در توصیف این جنس می‌فرمایند: «زن، چونان گلی خوشبو و لطیف است نه بسان قهرمانی خشن و ضمخت»(40)
حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله هم در بیان فضیلت مادر بر پدر می‌فرمایند: «اگر مشغول نماز مستحبی هستی و پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را خواند نماز را قطع نما»(41)
دیدگاه بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به زن
امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه می‌گوید: «اسلام می‌خواهد زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‌ها را نجات داده است، از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آن‌قدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می‌داند به مرد خدمت نکرده است.(42) اسلام زن‌ها را در مقابل مردها و مساوی قرار داده. البته یک احکام خاص به مرد است که متناسب با مرد است، یک احکام خاص به زن است، مناسب با زن است، اما اسلام نسبت به زن و مرد فرقی نگذاشته است»(43)
برداشت نادرست برتری مردان از یک آیه
خداوند در آیه 228 سوره بقره می‌فرماید: «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ؛ زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنان‌چه شوهران را بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است»
برخی افراد از این آیه این برداشت را دارند که خداوند زنان را تحقیر کرده است، اما این برداشت به دلایلی صحیح نیست که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
رابطه زن و مرد؛ تقابل عشق و ولایت
زن و مرد از یک وحدت حقیقی برخاسته و در رابطه با هم به کمال می‌رسند و از لحاظ فطرت، مجزّای از هم نیستند. از این لحاظ اساساً مقایسه این دو به عنوان دو موجود جدا از هم معنایی ندارد؛ چراکه باطن و ظاهر هم و همچون آینه‌ای برای یکدیگر هستند.
رابطه بین زن و مرد از نوع رابطه عشق و ولایت است. ولایت ظاهری مرد بر زن امری فطری و در تعالیم دینی هم بسیار تاکید شده است؛ همچنان که عشق نسبت به زن برای مرد امری فطری و وجودی است. بنابراین ولایت زناشوئی در رابطه‌ای متقابل و دوطرفه قابل تحقق است و بدون دوست داشتن، ولایتی هم نخواهد بود. از این روی در این رابطه برتر بودن یکی بر دیگری معنایی نخواهد داشت.
از طرفی اگر زن و مرد را از لحاظ فطرت در اتحاد با هم تعریف کنیم نه مشابه هم، واژه «تساوی» واژه دقیقی نخواهد بود؛ چراکه تساوی بین زن و مرد اگر به معنای همسان بودن زن و مرد باشد، ناشی از غفلت و عدم علم نسبت به جایگاه حقیقی و برتر هر دو بوده و در نهایت باعث تباهی هردوی زن و مرد خواهد شد. غفلت از فریبی که در این شعار نهفته است در نهایت باعث می‌شود که زن و مرد از شناخت حقیقی خود و درک هویت خاص به خود، بی‌خبر بمانند.
امروزه تساوی زن و مرد در غرب به معنای آزادسازی زن و تبدیل کردن او به پدیده‌ای مصرفی است و بهترین توجیه را برای سلطه بر زن در اختیار قدرت‌ها گذاشته است.
تفاوت تساوی و تشابه
شهید مطهری می‌گوید: «تساوی غیر از تشابه است. تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را به‌طور مساوی میان فرزندان خود تقسیم کند، اما به طور متشابه تقسیم نکند. مثلا ممکن است چند قلم ثروت داشته باشد. هم تجارت‌خانه، هم ملک مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به این‌که قبل فرزندان خود را استعدادیابی کرده و در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده و در دیگری علاقه به کشاورزی و در سومی مستغلات‌داری، هنگام تقسیم این علاقه و استعداد را در نظر می‌گیرد و به فرزندان سرمایه‌ای در راستای استعدادشان می‌دهد. آن‌چه مسلم است اسلام در همه جا برای زن و مرد حقوق مشابهی وضع نکرده است، همچنان‌که تکالیف و مجازات‌های مشابهی هم قرار نداده است، اما مجموع حقوقی که برای زن قرار داده، کم‌ارزش‌تر از حقوق مردان نیست.»(44)
جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگی‌هایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتری‌هایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسان‌ها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسان‌ها.
«اسلام در سیر من‌الخلق الی الحق یعنی در حرکت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتی که اسلام قائل است، در سیر من الحق الی الخلق است؛ یعنی در بازگشت از خدا به مردم و تحمل مسؤولیت پیغامبری که مرد را برای این کمار مناسب‌تر دانسته است.»(45)
اظهارنظرهای متفاوت درباره برتری مردان
اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبه‌ها دارند.(46) همچنین عدّه‌ای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش کردند به گونه‌ای برتری مردان را تبیین کنند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سوّمی وجود دارد که فارغ از گرایش‌های مردسالاری و زن‌محوری به تبیین این موضوع پرداخته‌اند.
عده‌ای مراد از «درجه» را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع می‌دانند.(47) نیز برخی گفته‌اند منظور آیه از «درجه» حق سرپرستی و مدیریت مردان در زندگی و نفقه دادن به زنان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است.(48)
چگونگی سازگاری برتری مردان و عدالت خداوند بین بندگان
توجه به اختلاف دامنه‌دارى که بین نیروهاى جسمى و روحى زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال را روشن می‌کند. جنس زن براى انجام وظایفى متفاوت با وظایف مرد آفریده شده است و به همین دلیل، احساسات متفاوتى دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادرى و پرورش نسل‌هاى نیرومند را بر عهده او گذارده و به همین دلیل سهم بیشترى از عواطف و احساسات به او داده است، در حالى که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعى بر عهده جنس مرد قرار دارد. بنابراین، اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم، باید پاره‌اى از وظایف اجتماعى که نیاز بیشترى به مقاومت و تحمل شدائد دارد، بر عهده مردان و وظایفى که عواطف و احساسات بیشترى را می‌طلبد، بر عهده زنان بگذاریم. بر این اساس مدیریت خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن قرار می‌گیرد. البته این بدین معنا نیست که زنان در اجتماع، کارها و وظایفى را که با ساختمان جسم و جان آن‌ها هماهنگ است، عهده‌دار نشوند، بلکه آن‌ها می‌توانند در کنار انجام وظیفه مادرى، وظایف حساس دیگرى را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوى و دانش و تقوا، گروهى از زنان از بسیارى از مردان رشدیافته‌تر باشند.(49)
همچنین باید اضافه کرد برترى از نظر کیفیت یکى از نعمت‌هاى الهى است به این دلیل که تسلط طبقه‌اى از مردم بر طبقه‌اى دیگر، خود یکى از مصالح مجتمع بشرى است؛ زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیردست را تدبیر و زندگى او را تأمین می‌کند.
البته خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی، آنها را به حال خود رها نکرده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبه‌نگری پایه‌ریزی کنند.
رفتار بر اساس قسط و عدل 
اصل قانون‌گذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایه‌گذاری شده است.(50) مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچک‌تر از آن است، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز به‌شمار می‌آید. درواقع مرد حق حکومت دارد، ولى حق تحکّم ندارد. اسلام به مرد حق زورگویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفه‌ای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل کند. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگى امر و نهى کند، ولى حق زورگویى ندارد؛ یعنى حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگى رفتار کند.(51)
رعایت اصل معروف 
آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم، چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبه‌های مختلف زندگی را مطرح کرده است. از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق،(52) معاشرت(53) و ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه(54)، شیردادن به نوزاد(55) و… بر این اساس، مرد خارج از اصل معروف حق تحکّم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد.
کلمه «معروف»، به معناى هر امرى است که مردم در مجتمع خود آن ‌را بشناسند و انکار نکنند و بدان جاهل نباشند و چون خداوند در آیه «وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ؛ و با آنها بشايستگى رفتار كنيد»(56) دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید «معروف» زده است، قهراً معناى امر به معاشرت با زنان، معاشرتى است که در بین مسلمانان معروف باشد.(57)
اصل مودّت و رحمت 
حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودّت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه می‌فرماید:
«و از نشانه‌هاى او این‌که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‌هایى است براى گروهى که تفکّر می‏کنند!»(58) حُسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودّت، اساسی‌ترین عامل در تأثیرپذیری همسر است.
معنای لغوی و اصطلاحی قوامیت
آیه‌ دیگری که باید درباره آن بحث کرد، آیه «الرجال قوامون علی النساء؛ مردان قوام بر زنان هستند»(59) است. قوام در اینجا به معنای محافظت و اصلاح به کار رفته است.(60)
«قام الرجل علی المرأة صانها و قام بشأنها؛ قوامیت مرد بر زن؛ یعنی او را حفظ نمود و به امور او پرداخت»(61)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: «کلمه قیم به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخص دیگر است و کلمه قوام و قیام مبالغه در همین معناست»(62)
با توجه به جایگاه و منزلت زن در دین اسلام و معنایی که برای قوام بیان شد، می‌توان چنین برداشت کرد که آیه در بیان رهبری و سرپرستی واحد و منظم در خانواده با توجه به مشورت‌ها و مسئولیت‌های لازم است، نه درصدد تشریع و تجویز استبداد، سلطه و اجحاف نسبت به زنان.(63)
قوامیت در لسان روایات
از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله درباره برتری مردان بر زنان سؤال شد، آن حضرت فرمود: «کفضل الماء علی الارض، فبالماء تحیی الارض و بالرجال تحیی النساء ثم تلاهذه الآیة الرجال قوامون علی النساء؛ فضیلت مرد بر زن مثل فضیلت آب نسبت به زمین است، با آب زمین زنده می‌شود و با مردان زندگی زنان به نشاط و شادابی و زایندگی می‌رسد. آن‌گاه پیامبر آیه «الرجال قوامون علی النساء» را تلاوت فرمود»(64)
امام صادق علیه‌السلام نیز در این باره می‌فرماید: «من سعادة الرجل ان یکون القیم علی عیاله؛ قوامیت بر خانواده نشانه سعادت مرد است»(65)
در مطالب بعدی به شبهات پیرامون احکام و مسائل مختص زنان در اسلام می‌پردازیم.
————————————-
پی‌نوشت‌ها:
1. پژوهش های قرآنی، ش 25 – 26، بهار و تابستان 1380، به نقل از المرأة فی التاریخ و الشریعة، احمد حمرانی ، ص 20
2. ر.ک: «مقام حضرت مریم»، سؤال 6591.
3. بقره، 87؛ آل‌عمران، 45؛ نساء، 157
4. سوره تحریم، آیه 12
5. ر.ک: «جایگاه مریم‌(س) در قرآن و کتاب مقدس»، سؤال 29833
6. پیدایش؛ 3: 1 – 6
7. پیدایش، 3: 16
8. ر.ک: «گناه آدم و حوا (ع)»، سؤال 203؛ «وارد شدن شیطان به بهشت بعد از اخراج»، سؤال 11677؛ «معنای هبوط آدم (ع) از بهشت»، سؤال 274
9. شهید مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 118
10.  طه، 120
11. لقمان، ‌14؛ احقاف، 15 و …
12. اسراء، ‌23
13. خروج، 21: 15 – 17
14. رساله پولس به افسسیان، 5: 28 – 29
15. رساله اول پولس به قرنتیان؛ 11 :3
16. رساله اول پولس به تیموتائوس، 2: 12- 15
17. رساله پولس به افسسیان، 5: 22- 24
18. نساء، 34
19. رساله اول پولس به قرنتیان، 11: 8
20. رساله اول پولس به تیموتائوس، 2: 12- 15
21. توبه، 71
22. نمل، 33
23. الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه»،نهج البلاغه، خطبه 108
24. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال، ص 21، نشر اسراء، چاپ اول
25. زمر، 6
26. ملک، 23
27. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ج 2، ص 860
28. حجرات، 13.
29. ابراهیم، 26.
30. انشقاق، 6
31. طور، 21
32. نجم، 39
33. بقره، 186
34. «من عمل صالحاً من ذکر و انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة…» نحل، 97
35. «ان الذین کفروا و ما توا و هم کفار اولئک علیهم لعنة الله والملائکة والناس أجمعین»، بقره، 161
36. سوره عنکبوت، آیه 69
37.  سوره تحریم، 11
38. «ضرب الله مثلاً للذین کفروا امراة نوح و امراة لوط…» تحریم، 10
39. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال، ص 197
40. «فان المراة ریحانة و لیست بقهرمانة»، نهج البلاغه، نامه 31
41. جامع احادیث الشیعه، ج 21، ص 429-428
42. صحیفه نور، ج 3، ص 82
43. همان، ج 4، ص 60
44. شهید مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 115
45. همان، ص 119
46. ابن‌کثیر دمشقى، اسماعیل‌بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج ‏2، ص 256 – 257، منشورات محمدعلى بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق
47. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ‏2، ص 62، انتشارات اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1398ق
48. حجازى، محمد محمود، التفسیر الواضح، ج ‏1، ص 144، دار الجیل الجدید، بیروت، چاپ دهم، 1413ق
49. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 158 – 159، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش
50. نساء، 135
51. مطهرى، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏21، ص 117، انتشارات صدرا، تهران
52. بقره، 231
53. نساء، 19
54. بقره، 236
55. بقره، 233
56. نساء، 19
57. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسوى همدانى، سید محمد باقر ، ج ‏4، ص 404، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1374ش
58. روم، 21
59. نساء، 34
60. ابن منظور، لسان العرب، ج 11، واژه قوم
61. سعید الخواری، اقرب الموارد، واژه قوم
62. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 4، ص 542
63. تفسیر نمونه، ج 3، ص 411- 416
64. کاشانی، فیض، تفسیر صافی، ج 1، ص 448
65. وسائل الشیعة، ج 51، ص 251

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.