یا محّوَل الحولِ و الاَحوال
عنوان مقاله: از تغافل تا تعارض
با استعانت از آیه ی شریفه ی «قسم به قلم و آنچه که مینویسند»[1] بررسی یکی از معضلات جامعه ی مسلمان کشورمان را آغاز مینمایم. تا زمانی که در جوامع مختلف اخلاقیات حاکم باشد آن جامعه به سمت سعادت طی طریق مینماید اما اگر ذرهای از بدیهیات فطری حال آن را شریعت نام نهیم یا نام دگر، فاصله بگیرد به همان نسبت میل به انحطاط مییابد. به نظر جملهی صدرالذکر آنقدر برای مخاطبان ملموس و مبیّن باشد که بهتر آن است از شرح آن صرف نظر شود. یکی از مشکلات جوامع، علیالخصوص جامعهی دوران جاهلیت بحث قومیتگرایی بصورت منفی آن بوده است یعنی آنکه تعصبات یا جهل حاکم بر زمان موجب تحقیر دیگر قومیتها شود تا از مجرای آن، احیاناً برتری گروه خویشتن اثبات گردد. نظیر آنکه در جامعه ی جاهلیت قبل از بعثت رسولا… یا حتی بعد از آن گروههای قبیله ای به شدت با یکدیگر در نزاع بودند، آن هم بر اساس تعصباتی که ماحصل آن تحقیر یا مضروب نمودن قبیلهی مخالف بود. ولی شکل مدرن آن که سوگمندانه در جامعهی ایرانی هم آثارش مشهود است بحث تمسخر قومیتهای مختلف است. آنچه حقیر را بر آن داشت تا پیرامون این موضوع نگاشتهای به یادگار تقدیم کنم رواج حداکثری این پدیده بوده است، تقریباً روزی نیست که در کشور ما پیامکهایی با چاشنی طنز با موضوع مسخرهکردن هم وطنانمان اعم از ترک، لر، عرب، رشتی، مازندرانی، قزوینی و… منتشر نگردد و یا در محافل خانوادگی چنین مزاحهایی صورت نگیرد. هم میهنان گرامی عرض مینمایم آنچه اشتباه ما را بیشتر سنگین و پررنگ میکند آن است که در جامعه ی مسلمان زندگی میکنیم و نام اسلام را به یدک میکشیم و به یک تعبیر نمادی از انسان مُسلم هستیم. حال فکر کنید فردی قصد داشته باشد از روی خلقیات ما با اسلام آشنایی پیدا کند! قطعاً او تعارضات آشکاری در تئوری و عمل مسلمین خواهد دید، در مقام تئوری آیات قرآن کریم و روایات معصومین فراوان از این کار نهی کردهاند. به عنوان نمونه:
1- ای کسانیکه ایمان آوردهاید نباید گروهی از مردان شما گروهی دیگر را استهزاء کند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع میشوند بهتر از مسخره کنندگان باشند و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنید، زیرا ممکن است زنانی مسخره شده از آنها که مسخره میکنند بهتر باشند و مبادا از یکدیگر عیبجویی کنید و زنهار از کنیه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن نامی که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.[2]
2- زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد با ایمان را (که گاهی دستشان تهی است) مسخره میکنند در حالی که پرهیزکاران در قیامت بالاتر از آنان هستند و خداوند هر کس را بخواهد بدون حساب روزی میدهد[3].
و در میان احادیث: 1-امام سجاد(ع): گناهانی که باعث نزول عذاب میشوند عبارتند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان[4].
2- امام صادق (ع): خداوند عزّوجل فرمود: کسی که بنده مؤمن را خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در جنگ است و کسی که بنده مؤمن را تکریم کند بی شک از غضب من در امان است.[5]
3-رسولا… (ص): کسی که مؤمنی را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد کرد.[6]
4- پیامر(ص): کسانی که مردم را مسخره میکنند در مقابلشان دری از بهشت گشوده میشود و به آنها گفته میشود بشتابید، بشتابید، وقتی آنها با تمام غم و غصّه خود را به در میرسانند در بسته میشود، سپس در دیگری گشوده میشود و صدا میزنند بشتابید، بشتابید، و هنگامی که با تمام غم و ناراحتی خود را به در میرسانند در بسته میشود و پیوسته این عمل تکرار میشود تا جاییکه وقتی در به روی آنها گشوده میشود و میگویند بشتابید، آنها دیگری از جای خود تکان نمیخورند. و …
اما در مقام عمل این آفت زشت بسیار گسترده و گوئیا مباح گشته است. بسیار واضح است که ادامهی این روند کار را برای سقوط جامعهی اخلاقی به جامعهی بیمار هموارتر خواهد کرد. حال شاید این سؤال در میان باشد که حقیقتاً چرا ما به این بلا گرفتار آمدیم؟ به نظر حقیر سه عامل را میتوان در این باب ذکر نمود:
1- سستی ایمان: نظر حقیر آن است که علتالعلل و یا عامل اصلی این رخداد ناگوار همان ضعف در ایمان است والاّ با توجه به این منابع قطعیالصدور نقلی و همچنین مشاهده آثار آن در جامعه نباید شاهد رشد این پدیده باشیم.
2- دسیسه ی دشمنان: عامل دیگری که میتواند کمک کننده به این جریان باشد به واقع همان است که ذکر شد چرا که دشمن دین، و دشمن میهن نهایت سعی خویش را برای ایجاد شکاف میان صنفهای مختلف اعم از گروههای سیاسی، طبقات اقتصادی جامعه، گروههای دینی (شیعه و سنی تکفیریها و تندروهای شیعه) و همچنین گروههای قومی انجام خواهد داد. حتی گاهی تحت لوای دین هم اقدام میکند و در خط مذهب علیه مذهب گام بر میدارد. به عنوان مثال چندی پیش در کشورمان هنگام ارسال ضریح جدید امام حسین (ع) از ایران به عراق در قالب شعر بیتی طراحی شد و به سرعت در سطح گستردهای منتشر شد به این مضمون که:
این ضریح عجمی کاش بگیرد به تنت، جای آن پیرهنی را که عربها بردند!!!
دقیقاً این بیت خلاف خط مشی دین اسلام است، از روزهای نخست ندای وحدت و طرد شعار برتری عرب بر عجم و بالعکس از لسان نبی مکرم و اهل بیت جاری شد اما حال چه کسی این جریان فکری را ایجاد کرده که ماحصلش این باشد؟ تازه این فرض در صورتی است که سرودن این بیت را عالمانه و قاصدانه فرض نکنیم! 3- مزاح: برخی به دلیل آنکه فضای پیرامونی و خودشان را شاد نمایند از این ابزار استفاده میکنند و شاید چون میپندارند فقط در حد یک شوخی است بنابراین ایرادی هم ندارد. حال آنکه پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: من مزاح میکنم، اما از محور حق هم خارج نخواهم شد. علت آنکه این همه در روایات شیعه از مزاح و شوخی نهی شده است به جهت عواقب آن نظیر خلط با گناه است نه اصل شادمانی و شوخی مباح.
حال سؤال بعدی این است که پیامد این رویه چیست؟ حقیر به اختصار سه نتیجه را عرض مینمایم:
1- شکاف یا حتی تضاد میان قومیتها
2- از بین رفتن سلامت اخلاقی و روانی جامعه، چرا که امام حسین (ع) هم فرمودند: آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست میدهد و نگرانیها به او روی میآورد.[7]
3- ورشکستگی ایمانی آحاد مردم!
بدیهی است باید به فکر راه حل قابل توجهی برای حل این معضل بود تا جامعهی مسلمان ایرانی به معنای واقعی به جامعهی توحیدی تبدیل گردد و این شرکها از میان مردم ما برداشته شود که انشاءا… عاقبتمان را خدا خیر گرداند. در این راه همت رسانههای جمعی و تریبونهایی که وظیفهی نشر معارف حقّهی دین مبین را به عهده دارند کمک شایانی به این موضوع خواهد کرد که همه وابسته به احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر است اما آنچه را به عنوان شاه کلید حل این پدیده میتوان ذکر کرد همان است که امام حسن عسکری(ع) فرمود: در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمیپسندی خود از آن دوری کنی.[8] یا رسولا… که فرمودند: آنچه را که برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند یعنی همانگونه که ما انتظار نداریم کسی به قوم ما توهین کند یا زبان و لهجهی ما مورد استهزاء قرار گیرد خود نیز باید نسبت به دیگر قومیتها همین رفتار صالحانه را داشته باشیم و از تحقیر دیگران پرهیز نمائیم. شایسته است که به فضای اخلاقی گذشتهای نه چندان دور برگردیم. روزگاری در کشور ما اختلاف رنگها، بارز نبود یا لااقل کمرنگ بود، مفهومی که آن را با ارسال پیامکی توسط یکی از دوستانم مرور کردم: «یه روز یه ترکه، یه اصفهانیه، یه قزوینیه، یه لُر و چند تا از بچههای این آب و خاک، همشون ایستادن تا دشمن به دین و ناموس و خاکمون چپ نگاه نکنه …. ترکه باکری بود، اصفهانیه همت بود، قزوینیه بابایی بود، لُره بروجردی بود، شادی روح همهی شهدا صلوات».
عزیزان اگر از خویشتن و محیط پیرامونمان آغاز کنیم شاید هر چه زودتر سدی شویم تا موج فرسایش اخلاق از حرکت باز ایستد. به امید آن روز
رضوان مهدوی
ثبت دیدگاه