پ
پ

altبرخیز که می‌رود زمستان برخیز که می‌رود زمستان

بگشای در سرای بستان نارنج و بنفشه بر طبق نه

منقل بگذار در شبستان وین پرده بگوی تا به یک بار

زحمت ببرد ز پیش ایوان برخیز که باد صبح نوروز **

در باغچه می‌کند گل افشان خاموشی بلبلان مشتاق **

در موسم گل ندارد امکان آواز دهل نهان نماند **

در زیر گلیم و عشق پنهان بوی گل بامداد نوروز **

و آواز خوش هزاردستان بس جامه فروختست و دستار **

بس خانه که سوختست و دکان ما را سر دوست بر کنارست **

آنک سر دشمنان و سندان چشمی که به دوست برکند دوست **

بر هم ننهد ز تیرباران سعدی چو به میوه می‌رسد دست **

سهلست جفای بوستانبان

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.