پ
پ

دل های بی قرار توی سودای بی کرون

امشب خوش اومدی که بهاری ترین خزون

این جا بساط عشق، مثل بارون فراهمِ

یک روز این عزا، مثل صد تا محرمِ

شعله به پا شد

دوباره سینه ها غرق عزا شد

در بهشت فاطمیه وا شد

خدا می زنه صدا وااااای واااای اااای

شوری جهنمی، توی چشمای مردمه

هر کس داره میاد، توی دستش یه هیزمه

اون یاسِ پشت در، که به آتیش کشوندنش

عکسی که جبرئیل نداره روی دیدنش

در رو سوزندن

چشای خدا رو به خون کشوندن

علی رو میون کوچه ها کشوندن

زیر تازیونه ها وااااای واااای اااای

بی تابه حیدره، دلِ از بی کسی پُرش

خون دلش رویِ، گلای سرخِ چادرش

فضه بیا ببین، که به روزش چی اومده

آتیش چی کرده که، نفسش بی رمق شده

خدا گواهِ، با اشکای زنی که بی پناهِ

روزگار همه عالم سیاهِ

روزگار بی وفا وااااای واااای اااای

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.