پ
پ

میان خاکریز و غباری که از زمین برخاسته بود، صدایی غیر از صدای قدم هایش به گوش می‌رسید .
کسی گویا اورا بر بهشت بشارت می داد ، اما این چگونه ممکن بود وقتی او برای امری گام بر می‌داشت که سرانجامش آتشی بیش نبود.
با آن سپاه عظیمش، نظاره گر خیمه گاه های امام بود که برافراشته بود و گویی زودتر از آنها رسیده بودند .
زمان نماز که فرا رسید، حجاج اذان گفت و نماز به پا شد ، سپس او اقامه گفت و آن هنگام بود که سرباز دشمن با اقتدا به امام نمازش را خواند.
عصرهنگام امام دستور آماده باش برای ترک آن محل داد و نماز عصر را با آن قوم خواند .
سربازان دشمن هم برای ماموریتی که به آنها امر شده بود از امام جدا نشدند و همچنان انهارا همراهی می‌کردند .
میدان جنگ، رنگ و بوی عجیبی داشت ، در آن میدان هرکسی میدانست که چه راهی را انتخاب کرده، برای چه آمده و چه میخواهد جز یک نفر ، جز کسی که به او بهشت را بشارت داده بودند ، کسی که نماز ظهرش را با حسین بن علی خوانده بود، کسی که فریاد غریبانه ی هَل مِن ناصِرِ یَنصُرنیِ جگرگوشه ی دختر پیامبر را می شنید و خود را میان بهشت و جهنم سرگردان می‌دید. هرکسی در آن میدان انتخاب خود را کرده بود غیر از “حر بن یزید ریاحی”.
زمانی که حر فریاد یاری خواهی امام را می شنید و تردیدش بیشتر می‌شد. عمر سعد از مصمم بودنش و تصویر جنگی با سرها و دست های قطع شده می‌گفت. اینچنین بود که حر، اورا ترک کرد و کنار قرّه ایستاد اما چون نمی خواست که قرّه جداشدن او را تماشا کند اورا ترک کرد و اینجا بود که حر قدری به امام نزدیک شد.
و اما حر بود که در جواب سوال مهاجری که از او میپرسید:(آیا تو حمله خواهی کرد؟) فقط سکوت کرده بود و به خود لرزیده بود .
مهاجر اورا شجاع ترین مرد کوفه میدانست و او می لریزد و خود را میان بهشت و جهنم سرگردان می‌دید.
ولی سرانجام بهشت را انتخاب کرد و با اسبش به سوی امام رهسپار شد .
در این سو، حر با شرمنگی و خجلواری با سری به زیر افکنده به سوی امام می‌شتافت و امید داشت حسین بن علی اورا ببخشد و در آن سو امام او را در حالی که به سوی او می‌تاخت، بخشیده بود . هنگامی که حر با امام روبرو شد و امام به او خبر قبولی توبه اش را داد حر یاد بشارتی افتاد که به او هنگام خروج از کوفه داده شده بود .
پس از شهادت حبیب بن مظاهر، حر در حالی که زهیر بن قین از پشت سر او را حمایت می‌کرد، به میدان رفت و بعد از ساعاتی درگیری، یزید بن سفیان از سپاه ابن سعد به میدان رفت و حر هنگامی که دست کم چهل نفر از انها را کشته بود با حمله ی پیاده نظام ها بی جان، بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
امام حسین (ع) در وصف شهادت او میفرمایند:شهادت او همچون شهادت انبیا و خاندان انبیاست .همچنین حر را همچون نامی که مادرش بر او نهاده بود آزاده خواند .
دلنوشته یکی از عاشقان حسینیه اعظم زنجان

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.