خیمه ها را در آبادی به پا کردند و مشغول استراحت بودند که متوجه شدند که قومی در نزدیکی آنها متوقف شده و خیمه هایشان را برپا کردند با کمی دقت و توجه دریافتند که خیمه های به پا شده برای حسین بن علی است .
زهیر پسر قین از طرفداران عثمان بود و چون نمیخواست با امام روبرو شود و امام اورا برای جهاد دعوت کند خودرا. از چشمان امام و قومش پنهان میکرد تا وقتی که به هنگام ظهر وقتی که و گروهی از بستگان و یارانش مشغول خوردن غذا بودند سفیر امام سر رسید و زهیر را نزد امام فراخواند.
زهیر غافلگیرو درمانده بود که همسره باوفای زهیر ، زهیر را از تحیر دراورد و بر او گفت:(منزه است خدا، آیا پسر پیامبر کسی به سوی تو بفرستد و تو اورا بی پاسخ بگذاری؟ برخیز تا دریابی پسرفاطمه(س) چه درخواستی دارد.
زهیر نزد امام رفت و هنگامی که برگشت به یارانش دستور داد تا خیمه هارا جمع کرده و آن سمت کنار خیمه های حسین(ع) برپا کنند ، سپس رو به همسرش کردو گفت:( تورا طلاق دادم ، به خویشان خود ملحق شو دوست ندارم به سبب من مصیبتی به تو رسد تنها خیرخواه شما هستم.
زهیر که قصد یاری امام را داشت به یاران و بستگانش گفت که هرکس دوست دارد پسر پیامبر را یاری کند رخت بر بندد وگرنه این اخرین دیدار ماست.
در نتیجه ی این دعوت پسرعمویش سلمان بن مضارب و غلامش به امام پیوستند.
زهیر به امام پیوست و هنگامی که به ذو حسم رسیدند امام خطبه ای خواند و در جواب خطبه ی امام زهیر برخاست و بر از حمد الهی و درود بر او گفت که ای پسر رسول خدا به خدا سوگند که اگر دنیا بر انسان هایش باقی باشد و ما در آن جاودان باشیم و تنها راه جدایی از آن یاری و همراهی شما باشد قیام در رکاب شمارا بر همیشه زیستن انتخاب ترجیح می دهیم .
امام حسین که با بیعت شکنی مردم کوفه روبرو شد قصد بازگشت کرد که حربن یزید ریاحی که یکی از فرماندهان سپاه ابن سعد بود پیشنهاد امام را نپذیرفت .
در پس این اتفاق زهیر به قصد کمک و یاری رساندن به امام پیشنهاداتی داد که امام هیچ یک را قبول نکردند .
روز دوم محرم امام در خطبه ای که از بی وفایی و بی دینی مردم خبر میدادند امادگی خودرا برای مرگ و زیر سلطه ستمگران نرفتن بیان فرمودند و بعضی از یاران امام از جای برخاستند و آمادگی خودرا اعلام کردند که از جمله ی آنها زهیر بود که پیش از همه تجدید بیعت کرد.
روز نهم که حضرت زینب به امام خبر نزدیک شدن صدای دشمن را دادند امام عباس(ع) و بیست نفر از یاران چون حبیب و زهیر را راهی میدان کردند تا از اوضاع اطلاع یابند که دشمن را دیدند که به آنها میگفتند که برای جنگ آماده باشید ، در پاسخ این سخن عباس(ع) به سوی امام بازگشت تا کسب تکلیف کند و یاران دیگر ماندند تا ان قوم را موعظه کنند . سپس عباس سر رسید و آن شب را مهلت خواست و آنها پس از مشورت قبول کردند .
شب عاشورا امام بعد از برداشتن بیعت خود از گردن همگان عباس بن علی و دیگر اهل بیت و زهیر و دیگر یاران بزرگ آن حضرت به حمایت امام از جای برخاستند و با او تجدید میثاق کردند .
صبح عاشورا امام با خطبه ها دل های آماده را به سوی حق متمایل میساخت و زهیر هم به فرمان امام خطبه ای را ایراد کرد و مردم را به یاری پسر دختر پیامبر فراخواند و سپاه ابن سعد تنها به او اهانت کردند .
زهیر که برای پیکار به میدان جنگ رفت سعی داشت با سخنانش سپاه ابن سعد را به سوی حق هدایت کند و آنهارا از جنگ با امام منصرف کند ولی آنها همچنان مدح و ثنای امیر خود را میگفتند و اصرار به جنگ با امام داشتند .
هنگامی که شمر با نیزه ها به خیمه های امام حمله میکرد و قصد سوزاندن آنهارا داشت زهیر و ده نفر از یاران خود بر آنها تاختند و از خیمه ها دورشان کردند .
زهیر به همراه سعید بن عبدالله حنفیدبه فرمان امام پیش روی امام ایستادند تا نمازشان را به جای آورند .
زهیر پس از حبیب بن مظاهر به شهادت رسید که سبب پدیدار شدن شکستگی هایی در چهره ی امام شد .
زهیر پس از پسرعمویشدعازم میدان شد و دست هایش را بر دوش حسین(ع) نهاد و در قالب شعری از او اذن جهاد خواست ، امام در جواب فرمودند : من هم به دنبال تو رسول الله و امیرالمومنین را ملاقات خواهم کرد .
او مبارزه ای سنگین را آغاز کرد و صدو بیست نفر از شجاعان کوفه را از دم تیغ گذراند تا اینکه دونفر از سپاه ابن سعد به نام های کثیر و مهاجر پس از نبردی سخت اورا به شهادت رساندند.
امام با مشاهده ی نعش یاور خود در حالی که ایستاده بود فرمود : ای زهیر خداوند تو را از رحمت خود دور نسازد و کشتگان تورا لعنت کند .
و اینگونه نام نیک کسانی که از همسرو فرزند و جانشان در راه حق میگذرند همچو حسین(ع) و عباس(ع) ، زهیران باقی می ماند و لعنت خدا و مومنانش تا ابد نصیب کسانی همچون شمر و یزید و کثیران میشود .
ثبت دیدگاه