پ
پ

از خویش بیرون آمدن و پا در راه سختِ «وانهادنِ همه چیز»، گذاشتن ابتدای راه است؛ ابتدای راهی که انجامش رها شدن از اسارت تن است و هوای نفس. از خود رها شدن و خویش را و همه چیز را فدا کردن هم، پایان راه است؛ پایان راهی که ابتدایش با اضطراب شروع می شود و به آرامش و لطف و حکمت خداوند می انجامد.

ابراهیم شدن، مقصد آخر است و ابراهیم، همه ی عزم انسانیت است در برابر تعلقات و مادیات. ابراهیم، خلاصه ی رهیدگی است، خلاصه ی بخشش است، خلاصه ی ایمان است، خلاصه ی یقین رها شده از هر شکی است، خلاصه ی ترس نداشتن از عاقبت و ایمان به انجام مأموریت الهی است؛ ابراهیم، خلاصه ی عید قربان است.

alt


آن روز اسماعیل، قربانی نشد اما تعلقات ابراهیم قربانی شد و ما به مبارکباد این عید که ابراهیم ـ این خلاصه ای انسان ـ رهیدگی را به تاریخمان آموخت؛ آن را جشن می گیریم؛ رهایی از اسارت دنیا را و فرمان برداری از خداوند را، جشن می گیریم رهایی از همه چیز و پیوستن به همه چیز را؛ عید ابراهیم، عید اسماعیل و عید بشریت را و پیوستن شک به آستانه ی یقین به خداوند را جشن می گیریم.

امروز جشن می گیریم؛ خلوص دستانی را که کارد را بر حلق قربانی می کشند، دستانی که گوسفند قربانی را بر خاک می خوابانند و دستانی که نفس را می گیرند و خونش را بر خاک می ریزند، دستانی که ذبح عظیم نفس را انجام می دهند، دستانی که اضطراب و ترس را، تعلق را، دنیا را، ایمانِ مضطربانه را، شک مقهور را و همه چیز ناچیز را بر خاک می اندازند، و خونش می ریزند و قربانی می کنند. پاک تر از هر گاه در ماه خدا، ماه پاک شدن، جشن می گیریم عید بزرگِ پاکی نفس و طهارت، عیدِ رهایی و ابراهیم وار شدن را…

در عید مبارک قربان چه می کنیم؟ با ابراهیم همسفر می شویم، ترسش را، مهر پدری اش را، اضطرابش را، ایمانش را و دلبستگی اش را تجربه می کنیم تا ببینیم نفس را کشتن، چه اندازه دشوار است؛ تا ببنیم ابراهیم بودن، چه قدر ناممکن است، تا ببینیم از عهده ی امتحان الهی برآمدن، چگونه قدرتی می خواهد؛ تا ببینیم نفس چه اندازه زیر فرمانمان است، تا ببینیم خدا چه اندازه نزدیک است، تا ببینیم خدا چه اندازه مهربان است تا ببینیم خدا چه اندازه بندگانش را می آزماید و تا ببینیم چه اندازه می توانیم بندگی خدا را بکنیم…

و… ابراهیم، خلاصه ی عزم بشریت است در برابر تعلقات و قربان، عید مبارک وانهادن تعلقات است، عید امتحان و رهیدگی، عید مبارک جان…

—–

محمدرضا تقی دخت

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.