بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافله این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین این چه شوری ست که از یاد تو برپاست حسین این چه رازی ست که صد شعله فرو مرد و هنوز روشن از داغ تو ظلمت کده ماست حسین . . . لبیک یا […]
هیاتی کار کردن… 10 ویژگی مدیریت هیاتی حتما شما هم شنیدید؛ کار بی نظم و بدون برنامه را می گویند هیاتی عمل کردن. اتهام بزرگی است. پیشنهاد می کنم این محرم، مسئولین محترم یکبار با نگاه سبک مدیریت تراز و الگو، هیات را ارزیابی کنند؛ خاصه هیات های قدیمی و اصیل. اما ویژگی مدیریت هیاتی […]
من اشکم… همان اشکی که زهرا (س) ریخت برای مظلومیت علی (ع)… همان اشکی که علی (ع) در نخلستان به داخل چاه ریخت در فراق زهرا (س)… آری… من همان اشکم که حسن (ع) ریخت برای سادگی و مظلومیت مسلمانان و جگر پاره شدنش… من همان اشکم که حسین (ع) داخل گودال ریخت برای آتش […]
عاشوراست… روز دهم.. صدای چکاچک شمشیرها به گوش می رسد… زینب(س)، رقیه را بغل گرفته است و برایش از آب می گوید… از ابوالفضل علمدار… و سکینه گوشه ای نشسته است…به عمو می اندیشد… به اینکه اگر لب باز کند و بگوید آب، عمو به لب فرات می رسد… باب الحوائج است او… رباب علی […]
محفل انس با قرآن، عصر تاسوعا با حضور قاریان برتر استانی در حسینیه اعظم برگزار شد و ثواب قرائت آن نیز، به شهدای کربلا هدیه شد. این محفل قرآنی، هر هفته، چهارشنبه به همت پایگاه 13 حسینیه اعظم با حضور قاریان جوان و نوجوان برگزار می شود که این هفته، به دلیل متقارن شدن آن […]
می نویسم اشک…بخوان عشق می نویسم عشق…بخوان کربلا می نویسم کربلا…بخوان زینب(س) می نویسم زینب(س)…بخوان عباس(ع) می نویسم عباس(ع)…بخوان حسین(ع) چه شوری است امروز…چه شعوری است این ساعت…همه آمده بودند… پیرمردی میان جمعیت، با قدی خمیده و تسبیحی در دست، می ایستد و نفسی تازه می کند و می گوید: علمداریم ابالفضل… پسربچه ای، سینی […]
حبیب ابن مظاهر می گوید: بعد از استقرار امام حسین(ع) در کربلا, من جلوی خیمه نشسته بودم، دیدم کسی دارد از جلوی دشمن میآید. نگاه کردم، دیدم «قُرَّه ابن قیس حنظلی» است. من او را می شناختم، آدم بدی نبود. تعجب کردم که در سپاه ابن زیاد چه کار می کند؟ جلو آمد، وقتی رسید […]
عنایت ویژه امام حسین(ع) یکی از عرفای بزرگ نقل می کند که در حرم حضرت سیدالشهداء (ع) مشغول زیارت بودم. زیارت او شهودی بوده است. یعنی وجود مبارک امام سوّم را می دیده و عبارات زیارت را مستقیماً خطاب به محضر ایشان می خوانده است.- می فرماید: در حین زیارت، دیدم جوانی از درب ورودی […]
میان خاکریز و غباری که از زمین برخاسته بود، صدایی غیر از صدای قدم هایش به گوش میرسید . کسی گویا اورا بر بهشت بشارت می داد ، اما این چگونه ممکن بود وقتی او برای امری گام بر میداشت که سرانجامش آتشی بیش نبود. با آن سپاه عظیمش، نظاره گر خیمه گاه های امام […]