اشاره
نظر به اهمیت نقش تشیع در تاریخ، بخصوص نقشى كه شیعه در تمدن عظیم اسلامى داشته است، لازم دیده شد كه طى نشستى با حضور حجج اسلام آقایان مهدى پیشوائى ویعقوب جعفرى، درباره این مطلب به گفتگو بپردازیم:
– تعریف تمدن چیست؟
حجهالاسلام پیشوائى:
علما ودانشمندانى كه در زمینه تمدن كتاب نوشتهاند، همچنیننویسندگان لغتنامههاوفرهنگنامهها، همگى معتقدند كه تمدن از كلمه «مدینه» به معناى شهر گرفته شده و تمدن با مدنیت (شهرنشینى) هممعناست; اما در مفهوم اصطلاحى، به مرحلهاى از زندگى بشر اطلاق مىشودكه بشر داراى پیشرفت و تحولى گردیده و ابزارمند شده باشد و با ایجاد تحول، به زندگى خود رفاه ببخشد. یكى از دانشمندان معاصرآمریكایىمىگوید:بشرتاكنونسهنوعتمدن داشته و سه مرحله را پشتسر گذاشته است:
اول، زمانى كه با كشاورزى آشنا شد. در این مرحله، بشر با ذخیرهسازى و كشت زمین آشنایى پیدا كرد. لذا، این مرحله را، كه تحولى در زندگى انسان به وجود آورد، «تمدن كشاورزى» مىگویند.
دوم، مرحله پس از آن است كه «تمدن صنعتى» به وجود آمد. در این مرحله، بشر به صنعت دستیافت وبرفولاد وآهن چیره گشت.
سوم، تمدن زمان معاصر است كه دوران «تمدن علم» است. در این دوره، هر كشورى كه بیشتر از این نوع تمدن بهرهمند باشد از سایران جلوتر است. لذا، مىتوان كشورها را نیز به تبع برخوردارى از این نوع تمدنها، به سه نوع تقسیم بندى نمود.[1]
حجهالاسلام جعفرى:
تمدن مىتواند دو جنبه داشته باشد: جنبه مادى و جنبه معنوى. جنبه مادى تمدن صنعت، كشاورزى، پیشرفتهاى علمى و مانند آن است كه امروز دنیا به آن رسیده است. اما تمدن جنبههاى معنوى هم مىتواند داشته باشد و آن عبارت از رسیدن جامعه به همزیستى مسالمت آمیز است. این، نوع برتر تمدن است; یعنى فقط كافى نیست كه بگوییم جامعهاى از نظر صنعتى پیشرفت دارد، (البته این هم تمدن است ولى تمدن مطلوب كه انسان را خوشبختسازد، نیست) تمدن مطلوب تمدنى است كه در آن بشر به بلوغ فكرى رسیده باشد; دست كم، به این مرحله رسیده باشد كه مزاحم دیگرى نشود. این قسمت از تمدن با معناى لغوى و لفظ تمدن نیز بیشتر تناسب دارد. در لفظ مدینه، وجود فرهنگ نیز ضرورى است; اما در جوامع بدوى و غیر متمدن چنین چیزى وجود ندارد. لذا، وقتى جامعهاى از بدویتبه مدنیت مىرسد مىگویند به تمدن رسیده است.
این نكته را باید اضافه كرد كه درست است كه تمدن به این دو قسم تقسیم مىشود و قسم دوم مهمتر از قسم اول است ولى در اصطلاح، وقتى سخن از تمدن به میان مىآید بیشتر به جنبههاى مادى آن توجه مىشود; یعنى جامعهاى را متمدن مىدانند كه از نظر صنعتى پیشرفت كرده باشد. بنابراین، لازم است در بحثها این دو در كنار هم در نظر گرفته شود.
حجهالاسلام پیشوائى:
از نظر ما، تمدن صنعتى و كشاورزى (تمدن مادى) كافى نیست ولى ممكن است غربیها و مكاتب دیگر این نظر را نپذیرند. از عوارض تمدن غربى این است كه تمام ابزار و عوامل صنعتى در راه تخریب بشریتبه كار مىرود و به جاى تامین آسایش، بهترین مغزها را در استخدام صنایع تسلیحاتى قرار مىدهند. در واقع، آنها آزادى علمى را هم سلب كردهاند و علم و دانش را در اختیار اغراض غیر انسانى خود قرار دادهاند. از این نظر، مىتوان گفت كه تمدن مادى به تنهایى كافى نیست. از مجموع مباحث مطرح شده، به دست آمد كهتمدن به طوركلى عبارت است از مجموع دستاوردهاى مادى و معنوى بشر در هر جامعهاى.
— تمدن اسلامى چیست؟
حجهالاسلام پیشوائى:
مقصود از تمدن اسلامى پیشرفتهاى مسلمانان مىباشد كه با الهام از تعالیم اسلام، در محیط اسلامى به وجود آمده است; مانند علوم انسانى، اعم از فلسفه، كلام و مانند آن. مسلمانان در این قسمتها پیشرفتهایى داشتهاند و در شكوفایى آنها سهیم بودهاند.
در مظاهر مادى، مقصود از تمدن اسلامى این است كه مسلمانان با الهام از تعلیمات اسلام چهنقشى درعلم و صنعت، مثلا پیشرفت پزشكى، تاسیس بیمارستانها و كتابخانهها و این قبیل امكانات رفاهى داشتهاند.
حجهالاسلام جعفرى:
تمدن اسلامى برخاسته از تعلیمات اسلامى است و یك تمدن باز یا یك تمدن مطلق نیست، تمدنى نشات گرفته از اندیشههاى اسلامى است و باتوجهبه تشویقهاى پیامبر اسلام _ صلى الله علیه و آله و سلم _ و بزرگان دین از علم و دانش، این تمدن پا گرفته و در اثر آشنایى با تمدنهاى بیگانه و مسلمان شدن كشورهاى متعدد این تمدن رشد كرده است. به قول تاینبى، تمدن اسلام تمدنى است كه در آن بسیارى از تمدنها ادغام شده; زیرا این تمدن از تمدنهاى ایران، هند، یونان، روم و دیگر كشورها اقتباس كرده است. البته اساس كار، تشویقهایى است كه پیامبر و ائمه _ علیهمالسلام _ نسبتبه كسب علم و دانش داشتهاند.
حجهالاسلام پیشوائى:
یكى از نویسندگان در باره تمدن اسلامى نوشته است: قرآن كریم به تشكیل جامعه «اعلون» (جامعه برتر از نظرا آگاهى، خیر و فضیلت) دعوت كرده است:
«وانتم الاعلون ان كنتم مؤمنین» (آلعمران:139);
شما اگر مؤمن باشید (در نظر و عمل) همان برترانید.[2] قرآن چون اینگونه به مسلمانان بها داده بنابراین، مسلمانان به دنبال برترى علمى و صنعتى بودند. قرآن اینگونه به آنها خط فكرى دادهاست. علاوهبرآن،چون مسلمانان چنینطرز تفكرى داشتند،درحالىكهقرآنخصلتسلاطین دنیا را چنین بیان كرده است
(ان الملوك اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله)،[3]
اما فاتحان مسلمان به هر جا كه وارد مىشدند كتابخانه، مراكز علمى و مساجد دایر مىكردند. این الهام گرفته از تعلیمات اسلامىآنها بود.
— آیا نقشى كه شیعیان در تاریخ و تمدن اسلامى داشتند مخصوص شیعیان امامى استیا منظورمطلقشیعیان، اعماززیدیه، فاطمیان و غیر آنهامىباشد.
حجهالاسلام جعفرى:
در تاریخ اسلام، تشیع در سه مورد به كار مىرود:
اول، تشیع به معناى خاص كلمه كه منظور از آن اعتقاد به خلافتبلافصل حضرت على _ علیه السلام _ است و همه فرقههاى امامى، زیدى و سایر مذاهب شیعى را در بر مىگیرد.
دوم، پس از قتل عثمان، عدهاى اندك به عثمان وفادار ماندند و بیشتر مسلمانان براى بیعتبه حضرت على _ علیه السلام _ روى آوردند. این عده فراوان، كه در آن زمان از عثمان حمایت نكردند و از او اعراض نمودند، گرچه اعتقادات شیعه به معناى خاص كلمه را هم نداشتند و دو خلیفه پیشین را نیز قبول داشتند، «شیعه على _ علیه السلام _» در مقابل «شیعه عثمان» یا «عثمانیه» خوانده شدند.[4] كسانى كه در تاریخ به عنوان شیعه معرفى شدهاند ولى در عین حال، شیعه اصطلاحى نیستند این افرادند.
سوم، بهطوركلى، هر كسى محب اهلبیت _ علیهمالسلام _بوده در تاریخ به شیعه معروف شده است، حتى به عنوان مثال، برخى از معتزله هم كه شیعه به معناى خاص كلمه نبودند چون از نظر علمى و فضایل نفسانى قایل به تفضیل حضرت على _ علیه السلام _ بودند شیعه (معتزلى) خوانده شدهاند.
آنچه در اینجا مورد نظر استشیعه به معناى خاص كلمه مىباشد. منظور از تمدن شیعى مورد بحث در اینجا نیز همان تمدنى است كه شامل همه فرق شیعى مىشود; فرق شیعى امامى، زیدى و اسماعیلى كه ظاهرا در دنیا غیر از این سه فرقه، فرقه شیعى دیگرى وجود ندارد; اگر هم باشد تعدادشان بسیار اندك است. البته درگذشته، شیعه فرق متعددى داشته است. كتاب فرق الشیعه نوبختى قریب پنجاه فرقه براى شیعه ذكر كرده كه بیشتر آنها منقرض شدهاند; از این همه، آن كه در تاریخ نقشداشته واكنوننیزموجوداستسهفرقهبوده:
1- شیعه امامى اثنىعشرى;
2- شیعه زیدى كه پیروان آن در یمن مىباشند.
3- شیعه اسماعیلى كه همان فاطمیان مصرند و اكنون نیز در شامات زندگى مىكنند. (فاطمیان مصر شیعه امامى نبودند.)پس پیشرفت تمدن شیعى به دلیل فعالیتهاى این فرقهها بوده كه البته پیشرفتهاى اینها از بركت تعالیم اهل بیت _ علیهمالسلام _ بوده است.
— با توجه به ابعاد مادى و معنوى تمدن، نقش شیعیان در بعد معنوى بیشتر بوده استیا در بعد مادى تمدن اسلامى؟
حجهالاسلام جعفرى:
تمدن مادى نیازمند برخوردارى از یك سلسله امكانات مادى است كه متاسفانه شیعه در طول تاریخ، این امكانات را یا بهطور كلى در اختیار نداشته یا كمتر داشته است; زیرا معمولا حكومتهاى موجود با شیعیان رابطه خوبى نداشتهاند و طبعا در مقاطع كوتاهى از زمان، اگر حكومتى در اختیار شیعه بوده تمدن شیعى از نظر مادى نیز خود را شكوفا ساخته است; مانند حكومت فاطمیان در مصر یا آلبویه در بغداد كه در مقطع خاصى شیعه حكومت پیدا كرد و كارهاى مهمى نیز انجام داد.
اما در بعد معنوى، مساله بر عكس است; چون شیعه با اهلبیت _ علیهمالسلام _ و سرچشمه علوم اسلامى ارتباط داشته لذا، از بعد معنوى، شیعه بالاتر و برتر از دیگر فرق اسلامى بوده است; مثلا، احادیث دینى، كه از ائمه _ علیهمالسلام _ به ما رسیده، فرهنگ غنى و گستردهاى در این زمینه براى شیعه به وجود آورده است. عمده این احادیث نیز از امام باقر و امام صادق _ علیهما السلام _ است كه در دوران فترت بین حكومتبنى امیه و بنى عباس فرصتى براى ترویج این مسائل پیدا كردند.
——————————————————————————–
[1] . آلوین تافلر، موج سوم و جنگ و یاد جنگ، ترجمه مهدى بشارت، مقدمه، ص 14
[2] . محمد رضا حكیمى، دانش مسلمین، ص 271
[3] . نمل: 34
[4] . جاحظ كتابى در باره عثمانیه نوشته است.
مـيز گرد با حجج اسلام مهدی پيشوايي و يعقوب جعفری- مجله معرفت, ش 18
ثبت دیدگاه