پ
پ

حسينيه اعظم زنجان ، پايتخت شوروشعور حسيني

اينجا حسينيه اعظم زنجان ، پايتخت شوروشعور حسيني است

همان جايي كه اين شب ها ، عزادارانش با سردادن فرياد ياعباس ويا حسين ارادت خالصانه خودرا نثارسروروسالارشهيدان مي كنند

درشبهاي محرم خيابان فردوسي وقلب معنوي عشاق حسين در حسينيه اعظم به تندي مي تپد .

اگر دراين دهه  قدم به وادي حسينيه بگذاري  خواهي ديد عشق ومعرفت تاچه حد خريداردارد

توخود گوشه اي ازاين محفل را تصور كن ….

بامن قدم بگذار، به دارالشفاي اين حسينيه  ، مكاني كه حسين خود درمانگربيماران ازراههاي دور ونزديك است

پدرميانسالي كه ازمريضان اين دارالشفاء است با من هم صحبت مي شود ومي گويد: هزينه درمانم درمطب خصوصي بالاست ولي اين دارالشفا پولي ازمن دريافت نمي كند وازهمه مهمتر كسي نگاه ترحم برانگيزي ندارد چرا كه اينجا شفاخانه امام حسين ع است

 باكسب اجازه وارد اتاق يكي ازپزشكان مي شوم ، دكتر ميرابيان ، جراح متخصص دهان ودندان : بالبخندي برلب مي گويد: من ازبودن درحسينيه وخدمت به بيماران لذت مي برم وبدون اينكه خستگي احساس كنم حتي انر‍ژ‍ي مثبت هم دريافت مي كنم .

 درگوشه اي ديگر اتاق ،  دكتر ميانسالي رامي بينم كه همراه همسرش مشغول ويزيت بيماران است دكتر سلمان پور همين دكتراهل مازنداران مي گويد : ده سال پيش براي حسينيه نذري كردم وقبول شد وازآن پس سعادت نوكري درشفاخانه اباعبدالله حسين ع راپيداكردم

 همسر دكترهم وارد بحث مي شود ومي  گويد : با اينكه درزنجان غريبم ولي دراين ده شب اول محرم به هيچ وجه احساس غربت نمي كنم ودخترم فاطيما را ازدرگاه بابركت امام حسين ع گرفتيم

براي ادامه  گزارشم به طبقه پايين دارالشفا مي روم وبا دكترمتخصص گوش ، حلق وبيني شروع به صحبت مي كنم .

 اومي گويد: به عشق امام حسين ازابهربه اينجا آمده  وخدمت دراين راه را جز وظيفه چيز ديگر نمي دانم .

 صداي نوزاداني كه  درسالن انتظار همراه مادرانشان هستند توجه مرابه خودجلب مي كند  وباهماهنگي انجام شده وارد اتاق دكتر بابايي ، متخصص نوزادان مي شوم

 دكتر بابايي براين باور است كه همه چيز پول ودرآمد نيست گاهي عشق فراترازاين وادي ها حركت مي كند مثل عشق به حسين واهل بيت ع

اومي گويد: با آمدن به اين دارالشفا و ويزيت بيماران خستگي كه درطول سال داشتم ازبين مي رود

 باچشماني كه پرازقطرات اشك شده ادامه مي دهدومي گويد:  اگر روزي نتوانم به اين دارالشفا بيام احساس مي كنم امام حسين ع مرابراي خدمت به مردم دعوت نكرده است. 

 او درميان صحبتش ازپزشكي نام مي برد كه  ازبرادران اهل تسنن است كه ازسال پيش براي ويزيت بيماران به حسينيه مي آيد.

 با پرس وجو شماره اين دكتر راپيدا مي كنم وتلفني با وي وارد گفتگو مي شوم.

 اوازنذر دوسال پيش خود مي گويد كه مستجاب شده وازسال گذشته براي خدمت به بيماران  ازتبريز به اين دارالشفا مي آيم.

 اين پزشك اهل سنت از عشق خالصانه زنجاني ها به امام حسين ع  صحبت به ميان مي آورد ومي گويد: اين عشق  آنچنان مرامجذوب خودكرده است كه خود راازارادتمندان به اباعبدالله مي دانم.

واين عشق ادامه دارد …

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.