پ
پ

 

پيش زمينه مباهله

نجران يکي از شهرهاي منطقه حجاز است که در مرز يمن قرار دارد. در صدر اسلام، اهالي آنجا طبق آئين مسيحيت مي‏زيستند، تا اينکه در سال دهم هجرت، پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله توسط خالد بن وليد1 اهالي آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسياري مسلمان شدند، ولي عده‏اي نيز در کيش نصرانيت باقي ماندند.
به دنبال اين حادثه، حضرت رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نامه‏اي به بزرگان نصاراي نجران نوشت.
در اين نامه آمده بود: « به نام خداوند يگانه ؛ خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب. از محمد پيامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ‏ترين روحاني مسيحيان نجران. من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند يکتا دعوت مي‏کنم. اگر مي‏خواهيد مسلمان شويد و اگر اسلام را نمي‏پذيريد بايد جزيه بدهيد و گرنه به شما اعلان جنگ مي‏دهم.2
آنان بعد از رسيدن نامه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هيئتي مرکب از چهارده نفر و به سرپرستي سه کشيش به نامهاي اهتم، عاقب و سيّد به مدينه آمدند.
هيئت روحانيون اعزامي از نجران، وارد مدينه شدند و مستقيما در مسجد، به حضور پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله رسيدند. آنها وقتي احساس کردند که زمان عبادتشان فرا رسيده است، ناقوس را براي اعلام نماز به صدا درآوردند. ياران پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با مشاهده اين وضع ناراحت شده و گفتند: يا رسول اللّه‏! در مسجد شما صداي ناقوس؟! فرمود: بگذاريد عبادتشان تمام شود، آنگاه آنها را به اينجا دعوت کنيد!
آنان بعد از اداي مراسم عبادت، به محضر پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آمدند وبه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله گفتند: شما چه ادعائي داريد؟ فرمود: «من مردم را به آئين توحيد دعوت مي‏کنم و از آنان مي‏خواهم که: شهادت بدهند خدائي جز خداي يگانه وجود ندارد ومن پيامبر خدا هستم. از منظر دين من عيسي بن مريم بنده و مخلوق خداوند عالميان است. غذا مي‏خورد و آب مي‏نوشد وسخن مي‏گويد.»
روحانيون مسيحي نجران پرسيدند:«اگر او بنده خداست، پس پدرش کيست؟!»
در همين حال به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله وحي نازل شد که از آنها بپرس، درباره حضرت آدم چه مي‏گوييد؟ آيا او بنده خدا و مخلوق خدا نبود که مانند ساير بندگان مي‏خورد و مي‏نوشيد و سخن مي‏گفت؟!
وقتي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از آنان سؤال کرد، پاسخ دادند: آري او چنين بود. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پرسيد: بسيار خوب! پدر آدم که بود؟ آنان در جواب عاجز شدند و با حالتي حيرت زده به همديگر نگاه کردند.
در آن حال خداوند متعال اين آيه را فرستاد: «اِنَّ مَثَلَ عيسي عِنْدَاللّه‏ِ کَمَثْلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ»3؛ «مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است، که او را از خاک آفريد و سپس به او فرمود: موجود باش! او موجود شد.»
بنابراين آيه، ولادت عيسي عليه‏السلام بدون پدر، هرگز نمي‏تواند دليل الوهيت او باشد، وگرنه بايد حضرت آدم را به خدا بودن شايسته‏تر دانست که نه پدر دارد و نه مادر.
آغاز مباهله

وقتي آنان از جواب فروماندند، پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بار ديگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آنها براي رهايي خويش تظاهر به اسلام کرده و گفتند: «ما مسلمان شديم.» پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: نه! دروغ مي‏گوييد و شما را علاقه به صليب موهوم عيسي عليه‏السلام و شراب خواري و خوردن گوشت خوک مانع مي‏شود که قلبا دين حق را بپذيريد!
چون آنها از پذيرش حق سرباز زدند، در همان لحظه آيه مباهله نازل شد که: «فَمَنْ حاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَواْ نَدْعُ اَبْناءَنا وَاَبْناءَکُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَکُمْ وَاَنْفُسَنا وَاَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلَ لَعْنَتَ اللّه‏ عَلَي الْکاذِبينَ»؛4 «هرگاه بعد از دانشي که (درباره مسيح) به تو رسيده، کساني با تو به مجادله و ستيز برخيزند، بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نمائيم، شما هم زنان خود را، ما از جانهاي خود دعوت مي‏کنيم شما هم از جانهاي خود؛ آنگاه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
نصاراي نجران بعد از شنيدن اين آيه، گفتند: اين کاري منصفانه است و بعد از قرار گذاشتن وقت مباهله، براي کسب آمادگي به منازلشان رفتند. در جلسه‏اي که مسيحيان نجران تشکيل دادند، بزرگ آنان به سايرين گفت: اگر محمد، فردا با عده‏اي از ياران و اصحابش براي مباهله آمد، ما هم با او مباهله مي‏کنيم و او قطعا پيامبر خدا نيست؛ اما اگر با خاندانش براي مباهله حضور يافت، ما نبايد به اين کار دست بزنيم؛ زيرا اگر او خاندان نزديکش را براي اين کار انتخاب کند و حاضر شود آنها را فدا نمايد، حتما او پيامبر است و در ادعايش راستگو است.
صبح روز بعد، نصاراي نجران آمدند و در محل مقرر ايستادند و منتظر ورود پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بودند. ناگهان مشاهده کردند که حضرت رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله کودکي را در آغوش گرفته و دست کودکي ديگر را در دست دارد و زن و مردي پشت سر او قدم برمي‏دارند و با شکوه و جلال و هيبت معنوي خاصي به پيش مي‏آيند.
در آن حال پيامبر به همراهانش توصيه فرمود که من هرگاه نفرين کردم، آمين بگوييد.
روحانيون نجران از گروه زيادي از انصار و مهاجرين که براي تماشاي مباهله آمده بودند، سؤال کردند: اينها چه نسبتي با محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله دارند؟ آنان پاسخ دادند: آن مرد علي بن ابي طالب، داماد اوست و آن زن فاطمه، دخترش مي‏باشد و آن دو کودک حسن و حسين، فرزندان فاطمه و علي هستند.
روحانيون نصارا با ديدن اين منظره خود را باخته و نگران شدند؛ به طوري که رئيس آنان گفت: من عذاب را در چند قدمي خود احساس مي‏کنم؛ زيرا او به راه خود ايمان راسخ دارد، وگرنه هيچ گاه فردي که در کار خود ترديد داشته باشد، عزيزان و نور چشمان خود را در معرض عذاب الهي قرار نمي‏دهد. اگر با اين وضع دست به نفرين برداريم، تمام ما نابود خواهيم شد و تا روز قيامت يک نفر نصراني روي زمين باقي نخواهد ماند و نام کليسا از حافظه تاريخ محو خواهد شد.»
آنان عاجزانه عرضه داشتند: اي ابوالقاسم! ما مباهله نمي‏کنيم، تو دين خود را داشته باش و اجازه بده ما هم به دين خود باقي بمانيم.
پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: نه. اگر حاضر به مباهله نيستيد، مسلمان شويد. اسقف گفت: نه! مسلمان نمي‏شويم و چون توانائي جنگ نداريم، مانند ساير اهل کتاب جزيه5 مي‏دهيم. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله پذيرفت و مصالحه نمود.6 سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمود: عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست داده ، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز کشیده می شد.(فروغ ابدیت ج2)
جريان مباهله را مفسّرين بزرگ و محدّثين و مورّخين در کتابهاى تفسير و حديث و تاريخ نقل کرده اند، و از اينکه مصادر و مدارک آن را نشان بدهيم بى نيازيم. اما در عين حال چندين کتاب را براي مراجعه نام مى بريم تفسير طبرى، بيضاوى، نيشابورى، کشاف، الدرالمنثور، اسباب النزول واحدى، اکليل سيوطى، مصابيح السنة، سُنن ترمذى و کُتُب ديگر.

دستاوردهاي حادثه مباهله

جريان مباهله نقطه عطفي در تاريخ اسلام محسوب مي‏شود؛ چرا که در آن روز بار ديگر نور اسلام در آفاق هستي درخشيدن گرفت و عالميان در سال نهم هجرت، حقانيت نبوت پيامبر خاتم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و منزلت اهل بيت آن حضرت را براي چندمين بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان يکي ديگر از روزهاي جشن و پيروزي و روز دعا وشکرگزاري در تاريخ اسلام ثبت شد. در اين بخش، به برخي از دست آوردها و آموزه‏هاي حياتبخش جريان مباهله مي‏پردازيم:
سند حقانيت شيعه

نزول آيه مبارکه مباهله، واضحترين دليل بر فضيلت و عالي‏ترين مدرک براي حقانيت باورهاي شيعه در مورد امامت و خلافت علي عليه‏السلام بعد از رحلت پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏باشد. در اين آيه وجود مقدس اميرمؤمنان علي عليه‏السلام به منزله جان پيامبر شناخته شده است و اين حقيقت غيرقابل انکار ـ که از منظر تمام دانشمندان شيعه و اهل سنت جاي ترديد و شبهه در آن وجود ندارد ـ اثبات مي‏کند که دومين شخص عالم امکان، علي عليه‏السلام است که شايستگي جانشيني حضرت خاتم الانبياء صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بعد از رحلتش منحصر در شخصيت وي مي‏باشد.
شيخ مفيد رحمه‏الله مي‏فرمايد: «خداي متعال در آيه مباهله حکم نموده است که علي عليه‏السلام جان رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏باشد، و از اين حکم معلوم مي‏شود که اميرمؤمنان علي عليه‏السلام به بالاترين درجه فضيلت و برتري نائل شده است و با پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در کمال و عصمت از گناهان مشترک است.»7
اين سخن شيخ مفيد برگرفته از حديث معروف مساوات است. اهل سنت اين حديث را از پيامبر اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مي‏کنند که فرمودند: «مَنْ اَرادَ اَنْ يَنْظُرَ اِلي آدَمَ في عِلْمِهِ وَاِلي نوحٍ في تَقْواهُ وَفَهْمِهِ وَ اِلي اِبْراهيمَ في حِلْمِهِ وَ اِلي يَحْيَي بْنِ زَکَريّا في زُهْدِهِ وَاِلي مُوسي في هَيْبَتِهِ وَاِلي عيسي في عِبادَتِهِ فَلْيَنْظُرَ اِلي عَليِّ بْنِ اَبي طالِبٍ؛8 هر کس مي‏خواهد علم حضرت آدم و تقوا و فهم حضرت نوح و حلم حضرت ابراهيم و زهد حضرت يحيي و هيبت حضرت موسي و عبادت حضرت عيسي را ببيند، به علي بن ابي طالب بنگرد.
بر اساس اين روايت، وجود اميرمؤمنان علي عليه‏السلام با تمام پيامبران الهي مساوي است.
علامه بزرگوار استاد محمدتقي جعفري در اين زمينه مي‏نويسد: «رواياتي متنوع در منابع اوليه اسلام، مخصوصا حديث مقدس «مساوات اميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام با رسولان الهي در امتيازاتي که خداوند سبحان به آنان عطا فرموده است»، به اضافه آيه مباهله که علي بن ابي طالب عليه‏السلام در آن نفس رسول اعظم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله منظور شده است، با کمال وضوح اثبات مي‏کنند که علي عليه‏السلام آن بزرگ بزرگان و آن يگانه نسخه انسان کامل – که پس از وجود نازنين محمد مصطفي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نظير او به عرصه هستي گام نگذاشته است – تجلي گاه نمونه همه امتيازات والاي پيشوايان معصوم عليهم‏السلام مي‏باشد.»9
در يکي از گفتگوهاي امام رضا عليه‏السلام با مأمون، آمده است که مأمون از حضرت رضا عليه‏السلام پرسيد: شما چه دليلي بر خلافت جدتان علي بن ابي‏طالب بعد از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله داريد؟! امام رضا عليه‏السلام فرمودند: «آيَةُ اَنْفُسَنا؛ آيه مباهله.»
شخصيت شناس پرتلاش، علامه سيدعلي اصغر بروجردي، در کتاب طرائف المقال در توضيح سخن امام رضا عليه‏السلام مي‏نويسد: بدون ترديد در صحنه مباهله به غير از اصحاب کساء هيچ کس ديگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به غير از علي عليه‏السلام مرد با فضيلت ديگري – که به اندازه او در نزد رسول گرامي اسلام موقعيت و منزلت والائي کسب کرده بود – وجود داشت، هيچ گاه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله علي عليه‏السلام را به جاي او گزينش نمي‏کرد و يا حداقل به همراه علي عليه‏السلام او را نيز مي‏آورد. اما آيه مباهله و شأن نزول آن گواهي مي‏دهد که علي عليه‏السلام شايسته‏ترين و بافضيلت‏ترين فرد در ميان ياران پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بود.
سخن رسول گرامي اسلام در روز مباهله شاهد ديگري بر اين مدعاست. آن حضرت هنگام مباهله با نصاراي نجران با اشاره به علي عليه‏السلام فرمود: «اَللّهُمَّ هذا نَفْسي وَهُوَ عِنْدي عِدْلُ نَفْسي؛10 پروردگارا اين [علي] جان من است و او در نزد من معادل نفس من است.»
براي همين بود که اميرمؤمنان علي عليه‏السلام در اوج مظلوميت خويش در ماجراي شوراي خلافت، خطاب به اهل شورا با آيه مباهله احتجاج نمود. ابن حجر هيثمي از محدثان اهل سنت کلام علي عليه‏السلام ، خطاب به اهل شورا را چنين نقل مي‏کند: « اُنْشِدُکُمُ اللّه‏َ هَلْ فيکُمْ اَحَدٌ جَعَلَهُ اللّه‏ُ نَفْسَ النَّبِيِّ، وَاَبْناءَهُ اَبْناءَهُ، وَنِساءَهُ نِسائَهُ، غَيْري؛11 شما را به خدا قسم مي‏دهم، آيا به غير از من در ميان شما کسي هست که خداوند او را جان پيامبر و فرزندانش را فرزندان پيامبر و زنانش را زنان پيامبر قرار داده باشد؟!» همه يکصدا گفتند: نه؛ به غير از تو چنين فردي را سراغ نداريم.
ابن حماد شاعر پرشور و متعهد قرن چهارم هجري در ضمن اشعاري علي عليه‏السلام را با آيه مباهله ستوده، مي‏گويد:
سَمَّاهُ رَبُّ الْعَرْشِ نَفْسَ مُحَمَّدٍ يَوْمَ الْبِهالِ وَذاکَ ما لا يَدْفَعُ12
« پروردگار عرش، در روز مباهله، علي عليه‏السلام را جان محمد ناميد و اين واقعيتي انکارناپذير است.»
ساير دستاوردهاي مباهله

1. جلوه‏اي از عزت اسلام

ماجراي مباهله موجب شد تا عظمت و حقانيت اسلام بر تمامي مردم اثبات شده و صداقت گفتار رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ادعاهاي وحياني آن حضرت بيش از گذشته آشکار گردد. اين واقعه يکي ديگر از دلائل نبوت و کرامتهاي آن حضرت به شمار مي‏آيد. بي ترديد مباهله، در تقويت ايمان مسلمانان و تضعيف روحيه منافقان و مخالفان تأثيري بسزا داشته است.
2. دليلي بر فضيلت اهل بيت عليهم‏السلام

اين آيه محکم‏ترين دليل بر عظمت و فضيلت اهل بيت عليهم‏السلام مي‏باشد. از دانشمندان اهل سنت، ابوالقاسم جار اللّه‏ زمخشري صاحب تفسير معروف کشاف مي‏نويسد:
«وَفيهِ دَليلٌ لاشَي‏ءَ اَقْوي مِنْهُ عَلي فَضْلِ اَصْحابِ الْکِساءِ عَلَيْهِمُ السَّلام ُ وَفيهِ بُرْهانٌ واضِحٌ علي صِحَّةِ نُبُوَّةِ النَّبِيِ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله لاَِنَّهُ لَمْ يَرْوِ اَحَدٌ مِنْ مُوافِقٍ وَلا مُخالِفٍ اِنَّهُمْ اَجابُوا اِلي ذلِکَ؛13 در اين آيه قوي‏ترين دليل بر برتري اصحاب کساء عليهم‏السلام وجود دارد و در آن دليل روشني بر صحت پيامبري پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است؛ چون هيچيک از مخالف و موافق روايت نکرده است که مسيحيان نجران مباهله (با پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ) را پذيرفته باشند.»
مسلم نيشابوري، عالم ديگر اهل سنت نيز در صحيح خود، در مورد شأن نزول اين آيه که فضيلت و منقبتي ديگر را براي اهل بيت عليهم‏السلام رقم زده است مي‏گويد: هنگامي که آيه مباهله نازل شد، رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله علي و فاطمه و حسنين عليهم‏السلام را دعوت کرد و فرمود: «اَللَّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلي؛ پروردگارا! اينان اهل [بيت] من هستند.»14
شيخ مفيد اين گفته را چنين تکميل نموده: «مباهله فضيلتي استثنائي براي اهل بيت عليهم‏السلام مي‏باشد که هيچکس از امت اسلام در اين فضيلت با آنان شريک نيست و همانند آنان نمي‏تواند باشد.15
3. آشکار شدن ذلت دشمنان اسلام

ماجراي مباهله نشان داد که هر کس به هر عنوان با دين اسلام مخالفت نمايد، دچار شکست و ذلت ابدي خواهد شد. و سرنوشت انسانهاي لجوج و خودخواه که به هر بهانه‏اي از پذيرش حق و منطق صحيح سرباز مي‏زنند، همانند نصاراي نجران با خذلان و خواري توأم خواهد شد، که وعده الهي حق است وپيروزي حق بر باطل از سنتهاي تغييرناپذير اوست. آنان آن چنان از عظمت روحي و معنوي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مرعوب شده بودند که بدون لحظه‏اي درنگ از مباهله دست کشيده و در کوتاهترين مدت به خواسته‏هاي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تن دادند و اين مصداق همان آيه شريفه است که مي‏فرمايد: «سَاُلْقي في قُلوبِ الَّذينَ کَفَروُا الرُّعْبَ»16؛ «به زودي در دلهاي کافران ترس و وحشت مي‏افکنم.» به همين جهت آنان هنگامي که چهره‏هاي مصمم و با اراده پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و همراهان را مشاهده کردند که چگونه به سوي محل مباهله قدمهاي راسخ برمي دارند، اسقف نجران اظهار داشت: «يا مَعْشَرَ النَّصاري اِنّي لاََري وُجُوها لَوْسَأَلُوا اللّه‏َ اَنْ يُزيلَ جَبَلاً مِنْ مَکانِهِ لاََزالَهُ بِها فَلا تُباهِلُوا فَتُهْلِکوا؛17 اي گروه نصارا! من چهره هايي را [که ايمان در سيمايشان موج مي‏زند [مشاهده مي‏کنم که اگر آنان از خداوند بخواهند که کوهي را از مکانش بردارد سريعا اجابت خواهد کرد. هرگز مباهله نکنيد که نابود خواهيد شد.»

4. روز خجسته و مبارک

شکوه و عظمت حادثه مباهله آن روز تاريخي را به عنوان يکي از ماندگارترين روزهاي تاريخ اسلام قرار داد و آن روز به عنوان روز جشن و شادي وشکرگزاري به درگاه حق و به عنوان يادآور عظمت اصحاب کساء در حافظه تاريخ ثبت شد. به همين جهت در روز 24ذي الحجه، همانند عيد غدير آداب ويژه‏اي منظور شده است که برخي از اعمال آن روز عبارتست از:
1. روزه گرفتن 2. غسل روز مباهله 3. به جاي آوردن نماز مباهله 4. خواندن دعاي آن روز 5. تصدق بر فقرا، به عنوان شکرگزاري 6. قرائت زيارت جامعه که جلوه هايي از عظمت اهل بيت عليهم‏السلام را بيان مي‏کند.
5. تثبيت جايگاه اهل بيت عليهم‏السلام

واقعه مباهله موقعيت اهل بيت عليهم‏السلام را در جامعه بويژه در ميان انديشمندان مسلمان آن چنان استحکام بخشيد که حتي تندروترين مخالفين آن بزرگواران نتوانسته‏اند از ذکر آن خودداري کنند و خداوند متعال به اين وسيله حق را در زبان و قلم آنان جاري نموده است.
فخرالدين رازي صاحب تفسير مفاتيح الغيب که در شبهه افکني و تشکيک مواضع و باورهاي کلامي شيعه گوي سبقت را از ديگران ربوده و هيچ موردي را در مسئله امامت بدون نقض رد نشده، هنگامي که به آيه مباهله مي‏رسد حقيقت را چنين اظهار مي‏دارد: رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله زماني که به محل مباهله مي‏آمد عبائي بافته شده از موي سياه در بر کرده و حسين را بغل کرده و دست حسن را گرفته و فاطمه و علي عليهما‏السلام نيز از پشت سر آن حضرت مي‏آمدند. در همان حال پيامبر به آنها سفارش کرد:« هنگامي که دست به نفرين بلند کردم شما آمين بگوييد.» سپس پيامبر در همان نقطه مباهله، حسن و حسين و علي و فاطمه عليهم‏السلام را در زير عباي خود گردآورده و آيه تطهير را قرائت کرد و به اين ترتيب اهل بيت خود را نيز معرفي نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند.
فخر رازي بعد از نقل اين روايت مي‏گويد: به اتفاق اهل حديث و تفسير اين روايت صحيح است و هيچگونه ترديدي در صدور آن وجود ندارد.
او در ادامه مي‏افزايد: همچنين اين آيه دلالت مي‏کند که حسن و حسين پسران رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله هستند.18
6. تداوم سنتهاي پيامبران پيشين

مباهله همانند بسياري از احکام و دستورات شريعت اسلام ادامه اديان توحيدي پيشين مي‏باشد. به همين جهت اين سنت آسماني و حرکت معنوي براي پيروان اديان گذشته کاملاً آشنا بود. همانطوري که ابوحارثه – اسقف بزرگ هيئت اعزامي – هنگام مشاهده پيامبر و همراهان در محل مباهله به دوستانش گفت: به خدا سوگند! او همانند پيامبران الهي به مباهله نشسته است.19
7. شيوه مقابله با مخالفين

مباهله اهل بيت عليهم‏السلام ، به مسلمانان آموخت که هرگاه مخالفين با منطق و دليل قانع کننده به سوي صراط مستقيم هدايت نشدند و آنان به لجاجت پرداخته واز پذيرش حق امتناع ورزيدند با مباهله به مقابله برخيزند و در برابر دشمنان عنود، خود را عاجز و درمانده نشان ندهند. به همين سبب اين شيوه در ميان مسلمانان رايج بود.
هنگامي که در بامداد روز عاشورا يکي از دشمنان امام حسين عليه‏السلام به نام يزيد بن مقعل به صحنه نبرد آمد، برير از سوي امام مأمور مقابله با وي شد. او خطاب به برير گفت: اي برير بن خضير، کار خدا را چگونه مي‏بيني؟ برير گفت: به خدا سوگند براي من خوب است اما براي تو بد!
– چرا دروغ گفتي، تو که در گذشته دروغگو نبودي، آيا به ياد داري که از عثمان بد مي‏گفتي و معاويه را، گمراه و گمراه کننده مي‏دانستي؟! و علي بن ابي طالب را امام برحق مي‏شمردي؟!
– آري شهادت مي‏دهم که عقيده من همان است و گواهي مي‏دهم که تو از گمراهان هستي، آيا حاضري در اين زمينه مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغگو قرار دهيم و قبل از مبارزه از خدا بخواهيم که آنکه حق است فرد گمراه و دروغگو را بکشد؟! هنگامي که يزيد بن مقعل مباهله را پذيرفت آنان در پيشگاه دو لشگر به مباهله پرداخته و دست به نفرين برداشتند. سپس مبارزه را آغاز کردند، بعد از اندکي زد و خورد برير بن خضير که با اراده‏اي آهنين و ايماني راسخ به دفاع از حضرت سيدالشهدا عليه‏السلام قيام کرده بود با ضربت شمشير خويش به يزيد بن مقعل پيروز شده و او را به خاک مذلت نشاند.
مباهله نه تنها در صحنه‏هاي مبارزات اعتقادي و اصول دين کاربرد دارد بلکه در فروعات فقهي نيز بابي به همين نام وضع شده است که مربوط به اختلافات و مشکلات خانوادگي است.
اين نوع مباهله که مورد بحث فقهاي اسلامي مي‏باشد در متون فقهي به نام باب «لعان» معروف است. اساسا مباهله نوعي نفرين طرفيني است و اين گذشته از اينکه در سطح عمومي با غير مسلمانان انجام مي‏شود. در مسائل خصوصي و خانوادگي نيز اگر کار به منازعه ومشاجره بکشد يکي از راهکارهاي آن مباهله مي‏باشد. هنگامي که مردي همسر خويش را به عمل نامشروع متهم کند و يا بخواهد فرزندي را از خودش نفي کند از مباهله و ملاعنه استفاده مي‏شود. مبناي اين نوع مباهله در آيات 6 تا 10 سوره نور است و شرايط و کيفيت آن نيز در منابع فقهي آمده است.
پی نوشت

(1 خالد بن ولید قبل از صلح حدیبیه و در سال ششم هجری به همراه عمرو بن عاص مسلمان شد . پدر او ولید بن مغیره یکی از بزرگان و متنفذان قریش بود . او در موارد متعددی فرماندهی لشکر اسلام را به عهده می‏گرفت و بعدها به عنوان یکی از کشورگشایان مسلمان مطرح گردید . برخی از اعمال ناروای وی موجب شد که او به عنوان فردی خشن، ضعیف الایمان، مخالف اهل بیت علیهم السلام، خودخواه و هواپرست، شناخته شود . قتل عام قبیله بنی خزیمه در یمن، شرکت در هجوم به خانه فاطمه زهرا علیها السلام، کشتن مالک بن نویره و تعرض به ناموس وی بخاطر مخالفت‏با ابوبکر، پذیرش دستور ابابکر در کشتن علی علیه السلام (که بعدا ابوبکر پشیمان شد)، نمونه هایی از سابقه ننگین وی را نشان می‏دهد . او در سال 21 ه . ق در زمان خلافت عمر درگذشت . عبدالرحمن بن خالد از فرزندان وی بود که در جنگ صفین با علی علیه السلام جنگید و مهاجر بن خالد فرزند دیگر او بود، که بر خلاف برادرش در جبهه حق از علی علیه السلام دفاع کرد
(2مکاتیب الرسول، ج‏2، ص‏502 .
(3 آل عمران/59 .
(4 آل عمران/61 .
(5 از منظر قرآن نوعی مالیات است که باید اهل کتاب، به رهبر مسلمانان بپردازند و در مقابل، در سایه حکومت اسلامی، جان و مال آنان محترم بوده و با امنیت‏خاطر و آسایش کامل زندگی می‏کنند . خداوند متعال در قرآن می‏فرماید:
«قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ولابالیوم الاخر ولا یحرمون ما حرم الله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون‏» ;
«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را که خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‏شمرند و نه آیین حق را می‏پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم جزیه را با دست‏خود بپردازند .»
)توبه/29(
(6 المیزان، ج‏3، ص‏250; جلوه هائی از نور قرآن، ص‏115 .
(7 شیخ مفید، ارشاد، ج‏1، ص‏170 .
(8ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج‏42، ص‏313; الریاض النضره، ج‏2، ص‏218; قوشچی، شرح تجرید، ص‏338 . و از منابع شیعه، فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص‏128 .
(9طرحهای آموزشی نهج البلاغه، ص‏11 .
(10 تفسیر امام عسکری، ص‏660; الامام علی علیه السلام ص‏285 .
(11 الصوائق المحرقه، ص‏93 .
(12 مناقب آل‏ابی طالب، ج‏2، ص‏145 .
(13تفسیر کشاف، ج‏1، ص‏433 .
(14صحیح مسلم، باب فضائل الصحابه .
(15 ارشاد، ج‏1، ص‏158 .
(16انفال/12 .
(17 تفسیر فخر رازی، ذیل آیه مباهله (آل عمران/61) .
(18تفسیر فخر رازی، ذیل آیه (آل عمران/61) .
(19تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه مباهله .

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.