پ
پ

حجت الاسلام قره داغی مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه زنجان در سخنان خود افتخار خادمی در این آستان را مقامی بزرگ در دنیا و آخرت خواندند و در رابطه با نوع برخورد با زائر و همچنین مهمانان حضرت سیدالشهدإ علیه السلام به بیان نکاتی پرداختند.

گفتنی است حسینیه اعظم زنجان آموزش خادمین را از مهمترین وظایف خود میداند و در این راستا به پرورش افراد مومن و متعهد به آرمان های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خواهد پرداخت، که هدف از این کارگاه های آموزشی محقق شدن این مهم است.

در ذیل مشروح این سخراني ارائه ميشود:

یک روایتی از شهداء برایتان بگویم: شهید دهقان با چند نفر از همراهان در جاده بصره در حال دویدن بودند و از پشت خمپاره ای میخورد و سرش از پشت جدا میشود و به زمین می افتد. یکی از همراهان میگوید سر شهید را برداشتم دیدم که چند دقیقه ای این سر جدا شده دارد ذکر یا حسین میگوید. میگوید دلنوشته اش را از جیبش برداشتیم خواندیم، دیدیم نوشته که حسین جان وقتی که شهید شدی، لب تشنه شهید شدی، من هم میخواهم مثل شما تشنه شهید شومو امروز نیّت کرده ام و روزه هستم.

حسین جان سر تو از غفا بریده شد من هم میخواهم اینگونه باشم.

کسانی که ارتباط دارند زمان مرگشان یا شهادتشان را میدانند، ببینید میخواهیم به اینجا برسیم، من خادمی که جلوی درب میایستم و خادم الحسین هستم باید معامله با امام حسین کنم، مثل این شهید.

شهید باقری و دوستانش در مسیری با هم میرفتند یکی از دوستانش نقل میکند که میخواستم آیه ی «یا ایتها النفس المطمئنه …» را حفظ کنم نمیتوانستم، گفتم نمیتوانم حفظ کنم، چه کنم؟ میگوید شهید باقری گفت این آیه حفظ کردنی نیست، درک کردنی است. این فرد میگوید وقتی توپ افتاد و بعد از دقایقی گرد و خاک خوابید دیدم شهید باقری و دوستش روی سینه ی من افتادند و یک لحظه به هوش آمد و دست روی سینه گذاشت و گفت السلام علیک یا اباعبدالله… و تمام کرد.

سومین حرف دلی که شهید دهقان روی کاغذ نوشته بود این بود که حسین جان وقتی تو شهید شدی سرت روی نی بود و قرآن میخواندی و من نمیتوانم اینگونه باشم و از تو میخواهم که ذکر دهان من، نام تو باشد. و گفته شد که سر این شهید دقایقی ذکر حسین علیه السلام رو زمزمه میکرد.

من باید بدانم که چون خادم امام حسین هستم و در جلوی در ایستادم چه وظیفه ای دارم. باید یقین پیدا کنم که اولین کسی که وارد میشود امام حسین علیه السلام است، و این را باید من خادم بدانم.

من خادمی کسی رو میکنم که به تمام زائران ومهمانانش نظر میکند.

کسی میگفت در حرم امام رضا علیه السلام بودم، امام را دیدم و هر کس می آمد و به امام سلام می داد، امام از جایش بلند می شد و جواب سلام او را میداد.

یعنی وقتی کسی وارد حسینیه اعظم میشود، وارد مکتب امام حسین می شود، امام جواب سلام اورا میدهد، امام به او نظر میکند.

و من باید بدانم که خاک پای زائران امام حسینم.

نکند کسی بیاید و دلش بشکند و برود. او مهمان امام حسین است. درگاه درگاه امام حسین است.

شخصی شیعه میگفت که یک همسایه ناصبی داشتم و خیلی مرا اذیت میکرد. به او گفتم چرا مرا اذیت میکنی، میروم حرم علی بن ابیطالب و از تو شکایت میکنم. آن فرد ناصبی گفت هر کاری میخواهی بکن. گفت به حرم رفتم و شکایت این فرد را خدمت امام کردم. خوابم برد و در رویائی صادقه امام را دیدم که فرمودند من نمیتوانم با او کاری کنم. عرض کردم چرا؟. فرمودند او برگردن ما حقّی دارد، یکروز که داشت با اسبش از کنار حرم من عبور میکرد چشمش به گنبد من افتاد و از اسبش پیداه شد و به من سلام داد و احترام کرد بر من.

آن شخص میگوید برگشتم به شهرم، وقتی آن فرد مرا دید پرسید شکایت کردی؟ گفتم بلی اما ایشان فرمودند که او حقّی بر گردن ما دارد و وجایی که کسی نبود و کسی او را نمیدید از اسبش برای احترام پیاده شده و بر من سلام کرده … . آن شخص شیعه می گوید همین که او این حرف را شنید به زمین افتاد و گریه کرد و گفت من اشتباه کردم و پس از آن، هم خودش و هم خانواده اش شیعه شدند.

ما باید حواسمان باشد که کسی که وارد این مکان میشود شاید خود آقا باشد.فلذا باید به همه احترام بگذاریم.

اول باید بدانیم نیّتی که داریم چیست، باید نیّتمان را درست کنیم. اگر نیّت درست شود همه چیز حل میشود. اگر کسی درگوشمان زد، ما به او بگوییم ببخشید که ناراحتتان کردم ما از او عذر خواهی کنیم، چون ما خادم امام حسین هستیم و نیّتمان حسینی است، ما با امام حسین معامله کرده ایم.

هزاران هزار سال در این درگاه کار کنی اما نیّتت الهی نباشد و نیّت درستی نداشته باشی به درد نمیخورد.

حاج آقای سعادت پرور، پهلوانی تهرانی، از اساتید اخلاق، مدتی شاگردانش به ایشان میگفتند اجازه بدهید آیفون نصب کنیم برای خانه تان تا اگر خواستید درب را بروی کسی بازکنید بدانید و اگر نخواستید، باز نکنید. اما ایشان اجازه نمیدادند. یکروز شاگردان خاص خودشان را جمع میکنند و به آنها گفتند 80 سال است میروم درب را باز میکنم به این امید که شاید مولایم امام زمان باشد. چقدر نیّت زیباست.

نیت باید برای امام حسین باشد، نه اینکه در سرما و گرما کار کنی تا کسی بیاید و بگوید آفرین.

اگر اخلاص باشد همه کارها حل میشود. نباید به تیپ و قیافه نگاه کرد، من باید کفش او را جفت کنم، من باید اول به او سلام کنم، به او بگویم خوش آمدید. اگر جا تنگ شد، من از او عذر خواهی کنم.

خادمی یک آدابی دارد. یک مقدماتی دارد. باید اصولی را رعایت کرد.

اولین اصل احترام به طرف مقابل است، نباید برای من فرقی داشته باشد که خواهر من باشد یا برادر من باشد، یا یک مقامی باشد تا به او احترام بگذارم، شاید یک فقیری مورد عنایت حضرت باشد.

مگر نه اینکه آن رفتگر در تبریز وقتی یک کودک از طبقه ی چندم ساختمانی می افتاد دستانش را بالا گرفت و به خداوند گفت خدایا خودت حفظش کن، و آن کودک درست افتاد روی دستان آن رفتگر.

مردن ریختند لباسش را پاره کردند و گفتند تو اعجاز کردی و این معجزه بود و … . اما او گفت من که کاری نکردم، یک عمر او هرچه گفته باش، گفتم چشم، یکبار هم من به او گفتم این کار را انجام بده و او انجامش داد.

احترام به عزادار امام حسین علیه السلام، احترام به امام حسین است.

اگر امروز حوصله ندارم، حال ندارم، اون روز رو خادمی نکن، برم و کنار بایستم.

خاک پای عزادارن حسین علیه السلام توتیای چشم ماست.

اگر کسی عصبانی شده و ناراحت است، ما مدام از او عذر خواهی کنیم، باعذر خواهی کردن کسی کوچک نمیشود. در درگاه امام حسین، وظیفه ی ما برخورد مناسب است.

و دیگری اینکه تبعیض نگذاریم. در پذیرائی کردن، در نوع برخورد نباید تبعیض باشد. برخی هستند که دلشان زود میشکند، باید مراقب باشیم.

برای مراقبت هم، نباید چشممان همه چیز را ببیند و هم، گوشمان همه چیز را بشنود و همه جا برود.

کسی که به هیئت می رود باید همه جا نرود.

هیئت را به اخلاصش میشناسند، میگویند ببینید اخلاص این مکان و این هیئت چقدر است؟

مهمان نوازی به اخلاص است، گریه به اخلاص است و باید کاری بکنیم که طوری نشود امام حسین ما را قبول نکند.

ان شاالله امام حسینی باشیم و امام حسینی بمانیم و امام حسینی بمیریم.

 

گزارش تصویری

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.