پ
پ

پيش‎درآمد[1]
بسم الله الرحمن الرحيم
شايد بتوانيم سابقه‌ي بحث درباره‌ي ارتباط دين و علوم انساني را در ايران پس از انقلاب اسلامي بدانيم و بحث جدي در اين زمينه را از توابع بحث اصلاح شدن دانشگاه‌ها به حساب بياوريم. از زماني كه بحث اصلاح شدن دانشگاه‌ها مطرح شد، اين بحث هم پا گرفت. اساساً وقتي سخن از اصلاح شدن دانشگاه‌ها به ميان مي‌آيد، يكي از مباحث و سوژه‌ها، اصلاح شدن علوم انساني دانشگاه‌ها است. درباره‌ي اين موضوع، لازم است يك تفكيكي هم در ذهن ما باشد. در واقع همه‌ي علوم انساني در يك سطح نيستند. ما از يك طرف فلسفه را داريم كه يك علم عقلي است و ابزار استدلالي عقلي را مي‌طلبد و از طرف ديگر، حقوق را داريم؛ بنابراين، وقتي كه مي‌خواهيم درباره‌ي ارتباط ميان علوم انساني و دين بحث بكنيم، به نظر مي‌رسد كه بايد علوم را تفكيك بكنيم. حقوق اسلامي را خيلي راحت مي‌توان پذيرفت؛ اما، پذيرش فلسفه‌ي اسلامي بسيار دشوار است. هم‌چنين پذيرش روان‌شناسي اسلامي و جامعه‌‌شناسي اسلامي نيز سخت است. دومين نكته‌اي كه بايد به آن توجه داشته باشيم، مسئله‌ي تقسيم علوم به علومي كه ايجاد ارتباط ميان آنها و دين راحت‌تر است. هم‌چنين علومي كه ايجاد ارتباط ميان آنها و دين كمي مشكل به نظر مي‌رسد.
و ديگر اين‌كه، در بعضي از علوم، بحث در تعارض علم و دين وارد مي‌شود؛ مثل فلسفه. اگر تعارضش را ميان يك فرضيه‌ي علمي قطعي با يك گزاره‌ي ديني در نظر بگيريم، شايد اين‌ يك بحث جدايي براي خودش داشته باشد. در واقع در تعارض علم و دين چه بايد كرد؟
از بحث تعارضات علم و دين كه بگذريم، آن‌وقت ما اين را به صورت يك مسئله بيان مي‌كنيم كه ـ إنْ شاء الله ـ از حضور جناب استاد استفاده كنيم بحث اين است كه، تعاملاتي ميان علم و دين كاملاً پذيرفتني است. اين تعاملات چقدر مي‌تواند در اسلامي‌شدن يا ديني‌شدن يك علم تأثيرگذار باشد؟ اين تعاملات گاهي در هدف است؛ يعني دين يك هدفي را براي علم تعريف مي‌كند. گاهي نيز در مسئله‌سازي است؛ يعني دين براي علم، مسئله ايجاد مي‌كند. عالمان دين‌‌دار به يك دين، مسائلي را در آن علم مطرح مي‌كنند و عالمان معتقد به دين ديگر، مسائل ديگري را در آن مطرح مي‌كنند؛ براي مثال، بحثِ گواهي معطوف و اصالت وجود و وحدت وجود، اين‌ها چيزهايي است كه در فلسفه‌ي اسلامي بحث‌انگيز است و در فلسفه‌هاي ديگر قابل بحث نيست. يا بحث سوژه‌سازي؛ مثلاً يك سوژه‌اي را در دين، مثل تأثير نماز در تربيت آدمي، كه در علوم تربيتي ممكن است بحث شود. شايد اين مسئله در يك ديني كه نماز در آن به آن طريقي كه در اسلام هست، وجود نداشته باشد. و يا بحث نيت‌سازي (بَنا و فاعل). سخن اين است كه اين مسائل و تعاملاتي كه ميان علم و دين هست، چقدر مي‌تواند در ماهيت يك علم تأثيرگذار باشد؟ آيا ما بر اثر اين تعاملات و يا تعاملات ديگر مي‌توانيم علم را به اسلامي و غيراسلامي، مثل روان‌شناسي اسلامي و غيراسلامي، جامعه‌شناسي اسلامي و غيراسلامي تقسيم كنيم يا نه؟
——————————————————————————–
[1] . حجت‎الاسلام والمسلمين باقرزاده.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.