پ
پ

روایت امام حسین علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره صبر
پیرمردی از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: پایدارترینِ مردم کیست؟
فرمود: «آن که در میدان های سخت، پایداری کند».
سپس به پیرمرد رو کرد و فرمود: «ای پیرمرد! خداوند عز و جل مردمی را آفرید و از سرِ عنایت، دنیا را بر آنان تنگ گرفت و آنان را به آن و به خار و خاشاکش بی رغبت کرد. از این رو، به سرای سلامت که به آن دعوتشان کرده علاقه مند شدند و بر تنگی زندگی، شکیبایی نمودند و بر ناخوشی، شکیب و به سوی کرامت الهی، شوق ورزیدند. پس جان هایشان را در طلب خشنودی خدا بذل نمودند و فرجامِ کارشان شهادت گشت و خدای عز و جل را خشنود از خویش، دیدار کردند و دانستند که مرگ، راهِ رفتگان و ماندگان است. پس برای آخرتشان چیزی غیر از زر و سیم، توشه کردند و زِبْر پوشیدند و بر بلا، شکیبایی کردند و زیادی [اموال] را پیش فرستادند و برای خدا، دوستی و دشمنی ورزیدند. اینان، چراغ هدایت اند و در آخرت، صاحب نعمت. والسّلام!».[1]

سفارش امیرالمؤمنین علیه السلام به امام حسین علیه السلام درباره صبر
عبداللّه بن نُجَی از پدرش نقل کرده: هنگامی که امام علی علیه السلام از کنار نینوا[2] می گذشت، ندا داد: «صبر داشته باش، ابا عبداللّه! صبر داشته باش، ابا عبداللّه! در کنار فرات!».
گفتم: یعنی چه؟
فرمود: «روزی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدم و چشمانش اشکبار بود. پرسیدم: ای پیامبر خدا! آیا کسی شما را ناراحت کرده است؟ چرا اشک از چشمانت سرازیر است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل، اندکی پیش، از نزدم رفت. او برایم گفت که حسین در کنار رود فرات، کشته می شود.[3]

صبر در خوشی و ناخوشی
امام حسین علیه السلام: اصبرِ عَلى ما تَکرَهُ فیما یَلزَمُکَ الحَقُّ، وَاصبِر عَمّا تُحِبُّ فیما یَدعوکَ إلَیهِ الهَوى
هر جا که حقّی بر گردن تو لازم می افتد، [اگر آن را خوش نداشتی،] بر ناخوشی، شکیبا باش و در هر چه که هوای نفس تو دوست دارد و تو را بدان می خواند، نیز شکیب بورز.[4]

دعوت ابوذر به شکیبایی
امام حسین علیه السلام، در سخنش با ابوذر، هنگامی که عثمان، او را به رَبَذه تبعید کرد: شکیبا باش که خیر، در شکیبایی است و شکیبایی، از بزرگواری است. بی تابی را فرو گذار، که به کارَت نمی آید.[5]

دعوت یاران به شکیبایی
1- امام صادق علیه السلام می فرماید: «حسین علیه السلام نماز بامداد را با یارانش خواند و سپس به آنان رو کرد و فرمود: خداوند، به شهادت شما اجازه داده است. پس شکیبا باشید».[6]
2- امام حسین علیه السلام به یارانش فرمود: «اى بزرگ زادگان! شکیبا باشید. مرگ، جز پلى نیست که شما را از ترس و سختى به سوى بهشتِ گسترده و نعمت جاوید، عبور مى دهد. پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ، منتقل شود؟! و آن براى دشمنانتان، جز مانند این نیست که از کاخ به زندان و [جایگاه ] عذاب، منتقل مى شوند.[7]

دعوت فرزندش علی اکبر به شکیبایی
چون علی اکبر علیه السلام برای مبارزه به سوی آنان رفت، امام حسین که درودها و سلام خدا بر او باد، پلک هایش را برهم نهاد و گریست و گفت: «خدایا! تو بر آنان گواه باش که جوانی به سوی آنان رفت که شبیه ترینِ مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله است».
علی اکبر علیه السلام با آنان به شدّت جنگید. سپس، نزد پدرش بازگشت و گفت: ای پدر! عطش!
امام حسین علیه السلام به او فرمود: «محبوب من! شکیبا باش که شب فرا نرسیده، از کاسه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، سیراب می شوی».[8]

دعوت خواهر به شکیبایی
امام حسین علیه السلام، چون شنید که خواهرش امّ کلثوم، صدایش را به این سخنان بلند کرده است که: وا محمّداه، وا علیا!.. . وای بر ما پس از تو، ای ابا عبد اللّه!، او را تعزیت داد و فرمود: «ای خواهر! با تسلّی خداوند، آرام باش، که ساکنان آسمان ها می میرند و ساکنان زمین نمی مانند و همه آفریده ها هلاک می شوند».
سپس فرمود: «ای خواهر، ای امّ کلثوم! تو ای زینب! و تو ای رُقیه! و تو ای فاطمه، و تو ای رَباب! بنگرید که چون من کشته شدم، برایم گریبان چاک مدهید و صورت مخراشید و سخنان نسنجیده مگویید».[9]

دعوت خاندان و خانواده به شکیبایی
مردان خاندان امام حسین علیه السلام یکی پس از دیگری به میدان آمدند تا آن جا که لشکر عمر بن سعد، گروهی از آنان را کشتند. در این حال، امام حسین علیه السلام فریاد برآورد: «عموزادگان من! شکیبا باشید. ای خاندان من! شکیبا باشید، شکیبا. به خدا سوگند، پس از امروز، دیگر هیچ گاه خواری نخواهید دید».[10]

منابع:
[1] رک: دانشنامه امام حسین علیه السلام، آیة الله محمدى رى شهرى ، ج 14، ص 345.
[2] در نواحى کوفه، منطقه اى است به نام نینوا، و کربلا که امام حسین علیه السلام در آن کشته شد، بخشى از آن منطقه است.
[3] دانشنامه امام حسین علیه السلام، ج 3، ص 259-257.
[4] همان، ج 13، ص 355.
[5] همان، ص 355.
[6] همان، ص 355.
[7] همان، ج 2، ص 159.
[8] همان، ج 13، ص 359.
[9] همان، ص 359.
[10] همان، ص 361.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.