نسب و خاندان مسلم بن عقیل
تاریخ ولادت مسلم بن عقیل بن ابی طالب روشن نیست. او در نهم ذی حجه سال ۶۰ق در کوفه به شهادت رسید. بر اساس برخی گزارشها، مسلم در هنگام شهادت ۲۸ ساله بود اما پذیرش این روایت خالی از اشکال نیست چرا که سن فرزندان مسلم که در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند ۲۷ و ۲۶ سال بیان شده است. برخی با توجه به روایات حضور او در فتوحات و نیز نبرد صفین، سن او را در هنگام شهادتش، بیش از ۵۰ سال دانستهاند. قبر مسلم در کوفه در قسمت شرقی مسجد کوفه قرار دارد.
پدر وی، عقیل فرزند ابوطالب از نسبشناسان قریش و فصحای عرب بود. مادرش بنابر روایتی از زنان نبطی و از خاندان «فرزندا» بود و بنابر روایاتی دیگر کنیزی بود به نام علیه (و بنابر روایتی حلیه) که عقیل او را از شام خریده بود. چهره مسلم بن عقیل شباهت زیادی به پیامبر داشت. برخی از منابع او را شجاعترین و نیرومندترین فرزندان عقیل معرفی کردهاند.
سفیرامام حسین(ع) در کوفه
هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه، مسلم بن عقیل یکی از همراهان او بود. پس از اینکه نامههای مردم کوفه به امام رسید، وی مسلم را به کوفه فرستاد تا اوضاع و شرایط آن شهر را بررسی کند و درباره درستی ادعای کوفیان مبنی بر کثرت پیروان امام(ع)، اطمینان یابد و به امام گزارش کند. بنابر برخی روایات، امام حسین(ع)، قیس بن مسهر صیداوی، عماره بن عبد سلولی و عبدالرحمان بن عبدالله ارحبی را نیز به همراه مسلم بن عقیل، به کوفه فرستاد.
آغازحرکت مسلم و گرفتاری در راه
مسلم بن عقیل در ۱۵ رمضان سال ۶۰ از مکه خارج شد و ابتدا به مدینه رفت و از آنجا همراه با دو راهنما، از بیراهه به سوی کوفه رهسپار شد که به نظر میرسد برای مخفی ماندن حرکتش به کوفه بوده است. آنها در بیابان راه را گمکردند و دچار بیآبی و تشنگی شدند. در این واقعه دو راهنما درگذشتند و خود مسلم نجات پیدا کرد و خود را به آبادیای رساند و پیکی را نزد امام حسین(ع) فرستاد و واقعه را شرح داد و با اشاره به اینکه این پیش آمد را به فال بد گرفته، از ایشان خواست که او را از ادامه راه منصرف کند اما امام دستور به ادامه راه داد
دستگیری و شهادت مسلم
مسلم پس از تنهایی و بی سرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند
پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، محمد بن اشعث به مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران (که در درگیری با مسلم زخمی شده بود) وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند.س از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.
بنا بر برخی گزارشهای تاریخی مسلم که نگران امام حسین(ع) بود از عمر بن سعد که قریشی بود خواست تا بدو وصیت کند. نخستین وصیت او این بود تا کسی را نزد امام فرستد و او را از آمدن به کوفه منع کند. دیگر آن که جنازه او را کفن و پس از آن دفن کند و دیگر آن که بدهی او را با فروختن شمشیر و دیگر وسایلش بپردازد
پس از شهادت مسلم، ابن زیاد دستور قتل هانی بن عروه را نیز صادر کرد و سپس سرهای این دو را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج ۵، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
ابن حبان، الثقات، ج ۵، مؤسسة الکتب الثقافیة،۱۳۹۳ق.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستذکار، ج ۸، تحقیق: سالم محمدعطا، محمدعلی معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۲۰۰۰م.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، تحقیق: علی محد البجاوی، بیروت، دارالجبل
ع
ثبت دیدگاه