پ
پ

کسي مثل حسين‌بن‌علي عليه السلام که خودش تجسم ارزش‌هاست، قيام مي‌کند، براي اين‌که جلوي انحطاط را بگيرد؛ چون اين انحطاط، داشت مي‌رفت تا به آن‌جا برسد که هيچ چيز باقي نماند. يک تنه در مقابل اين سرعت سراشيب سقوط قرار مي‌گيرد. البته در اين زمينه جان خودش، جان عزيزانش و… را فدا مي‌کند اما نتيجه مي‌گيرد. آن روي قضيه اين بود، اين روي سکه، حادثه عظيم و حماسه پرشور و ماجراي عاشقانه عاشورا است که واقعا جز با منطق عشق و با چشم عاشقانه نمي‌شود قضاياي کربلا را فهميد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)منطقه خوزستان،‌ استاد شهيد مرتضي مطهري درباره قيام امام‌حسين(ع) در روز عاشورا مي‌گويد: سيدالشهدا يعني سالار شهيدان، اين لقب اول به جناب حمزه اطلاق شد. بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام که همه شهادت‌ها را تحت‌الشعاع قرار داد، اين لقب به ايشان انتقال يافت. البتّه به جناب حمزه هم سيّدالشهدا گفته و مي‌گوييم ولي سيّدالشهداي مطلق، امام حسين است؛ يعني جناب حمزه، سيدالشهداي زمان خودش است و امام حسين عليه السلام سيّدالشهداي همه زمان‌هاست، آن‌چنان که مريم عذرا، سيدة النساي زمان خودش است و صديقه کبري، سيدة النساي همه زمان‌ها. قبل از شهادت امام حسين عليه السلام آن شهيدي که سمبل گريه بر شهيد بود و گريه بر او مظهر شرکت در حماسه شهيد و هماهنگي با روح شهيد و موافقت و نشاط شهيد به شمار مي‌رفت، جناب حمزه بود و بعد از شهادت امام حسين (ع) اين مقام نيز به ايشان انتقال يافت. به گزارش خبرنگار ايسناي خوزستان، شهيد مطهري در جاي ديگر درباره علت ماندگاري امام حسين(ع) مي‌گويد: امام حسين (ع) به واسطه شخصيت عالي قدرش و به واسطه شهادت قهرمانانه‌اش مالک قلب‌ها و احساسات صدها ميليون انسان است. راز بقاي امام حسين عليه السلام اين است که نهضتش از طرفي منطقي است و بعد عقلي دارد و از ناحيه منطق حمايت مي‌شود و از طرف ديگر در عمق احساسات و عواطف راه يافته است. ائمه اطهار که بر گريه بر امام حسين (ع)، سخت توصيه کرده‌اند، حکيمانه‌ترين دستورها را داده‌اند. اين گريه‌ها است که نهضت امام حسين را در اعماق جان مردم فرو مي‌کند. وقتي انسان حسين (ع)‌را با اين صفات و خصائل مي‌شناسد، مي‌بيند حق است و سزاوار است که نام او تا ابد زنده بماند؛ چون حسين مال خود نبود. خودش را فداي انسان کرد، فداي اجتماع انساني کرد، فداي مقدسات بشر کرد، فداي توحيد کرد، فداي عدالت کرد، فداي انسانيت کرد. از اين جهت افراد بشر همه او را دوست مي‌دارند. وقتي انسان ديگري را مي‌بيند که در او هيچ چيزي از خود فردي وجود ندارد و هر چه هست شرافت و انسانيت است او را با خودش متحد و يکي مي‌بيند. حسين يک شخصيت حماسي است، اما نه آن طور که جلال الدين خوارزمشاه يک شخصيت حماسي است و نه آن‌طور که رستم افسانه‌اي يک شخصيت حماسي است. حسين يک شخصيت حماسي است اما حماسه انسانيت و حماسه بشريت، نه حماسه قوميت. سخن حسين، عمل حسين، حادثه حسين، روح حسين و همه چيز حسين درس است اما چه جور درسي؟ آيا از آن جهت که مثلا به يک قوم به خصوصي منتسب است؟ يا از آن جهت که شرقي است؟ يا از آن جهت که مثلا عرب است؟ اساسا در وجود حسين عليه السلام يک چنين حماسه‌هايي نمي‌تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسين هم همين است؛ چون حماسه او بالاتر و مافوق اين‌گونه حماسه‌هاست.حسين سرود انسانيت است. شهيد مطهري درباره شعارهاي عاشورايي نيز مي‌گويد: “از چيزهايي که ما در عاشورا زياد مي‌بينيم، مسأله شعار است. در اين شعارها مخصوصا شعارهاي خود اباعبداللّه عليه السلام، گذشته از اين‌که افراد خودشان را با يک رجز يا يک رباعي معرفي مي‌کردند، گاهي جمله‌هايي مي‌گفتند که طي آنها نهضت خودشان را معرّفي مي‌نمودند. اباعبداللّه عليه السلام در روز عاشورا شعارهاي زيادي داده است که در آن‌ها روح نهضت خودش را مشخص کرده که من براي چه مي‌جنگم و چرا تسليم نمي‌شوم؟ متاسفانه اين شعارها در ميان ما فراموش شده و ما شعارهاي ديگري به جاي آن‌ها گذاشته‌ايم که اين شعارها نمي‌تواند روح نهضت اباعبداللّه را منعکس کند. يکي از اشعاري که اباعبداللّه (ع) در روز عاشورا مي‌خواند و آن را شعار خودش قرار داده بود اين شعر بود: “نزد من مرگ از ننگ ذلت و پستي بهتر و عزيزتر و محبوب‌تر است”. اسم اين شعار را بايد گذاشت شعار آزادي، شعار عزت، شعار شرافت. حسين بن علي درس غيرت به مردم داد؛ درس تحمل و بردباري به مردم داد؛ درس تحمل شدائد و سختي‌ها به مردم داد. اين‌ها براي ملت مسلمان درس‌هاي بسيار بزرگي بود. پس اين‌که مي‌گويند: حسين‌بن‌علي چه کرد و چطور شد که دين اسلام زنده شد، جوابش همين است که حسين‌بن‌علي روح تازه دميد؛ خون‌ها را به جوش آورد؛ غيرت‌ها را تحريک کرد؛ درس صبر و تحمل و بردباري و مقاومت و ايستادگي در مقابل شدائد به مردم داد؛ ترس را ريخت. همان مردمي که تا آن مقدار مي‌ترسيدند، تبديل به يک عده مردم شجاع و دلاور شدند. امروز هم حسين‌بن‌علي يک سوژه بزرگ است، سوژه‌اي براي امر به معروف و نهي از منکر، براي اقامه نماز، براي زنده کردن اسلام، براي اين‌که احساسات و عواطف عاليه اسلامي در وجود ما احيا شود. به گزارش خبرنگار ايسناي خوزستان، استاد شهيد مرتضي مطهري درباره واقعه كربلا مي‌گويد: “امام حسين عليه السلام کليات را عملا در کربلا به مرحله عمل آورده، مجسم کرده است ولي تجسم زنده و جان‌دار حقيقي و واقعي، نه تجسم بي‌روح. وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفکنيم بايد نگاهي هم به نهضت حسيني کنيم. انسان وقتي در حادثه کربلا تامل مي‌کند، اموري را مي‌بيند که دچار حيرت مي‌شود و مي‌گويد اين‌ها نمي‌تواند تصادفي باشد و راز اين‌که ائمه اطهار، اين‌همه به زنده نگه داشتن و احياي اين خاطره توصيه و تاکيد کرده و نگذاشته‌اند حادثه کربلا فراموش شود اين است که اين حادثه يک اسلام مجسم است. نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود. علت اين‌که در روايات داريم که امام حسين(ع) از خلق کثيري شفاعت مي‌کند اين است که در اين جهان، مکتب امام‌حسين(ع) بيش از هر مکتبي موجب احياي دين و هدايت مردم شده است. شفاعت امام‌حسين عليه السلام به اين صورت نيست که برخلاف رضاي خدا و اراده او چيزي را از خدا بخواهد. يک نوع شفاعت همين هدايت‌هايي است که در اين جهان ايجاد کرده است و در جهان ديگر مجسم مي‌شود. امام‌حسين (ع) شفيع کساني است که از مکتب او هدايت يافته‌اند. او شفيع کساني نيست که مکتبش را وسيله گم‌راهي ساخته‌اند. از اين نکته نبايد غفلت ورزيد که همان طوري که از قرآن کريم گروهي هدايت يافته‌اند و گروهي گم‌راه شده‌اند، از مکتب امام‌حسين عليه السلام نيز گروهي هدايت شده و گروهي گم‌راه گشته‌اند… قرآن و مکتب حسيني ريسمان‌هايي هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگون‌بختي به اوج سعادت بالا برند ولي اگر کسي از اين دو حبل‌الهي سوءاستفاده نمود جرم از ريسمان نيست. شهيد مطهري درباره فلسفه عزاداري براي امام حسين(ع) نيز مي‌گويد:” اين عزاداري که به حق درباره‌اش گفته شده که حتي خود را به گريه‌کُن شبيه ساختن آن هم ارزشمند است، در اصل فلسفه‌اش تهييج احساسات عليه يزيدها و ابن‌زيادها و به سود حسين‌ها و حسيني‌ها بوده. در شرايطي که حسين به صورت يک مکتب در يک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعي معين و نفي‌کننده راه و روش موجود معين ديگري است، يک قطره اشک برايش ريختن واقعا نوعي سربازي است. در شرايط خشن يزيدي، در حزب حسيني‌ها شرکت کردن و تظاهر به گريه کردن بر شهدا نوعي اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقيقت نوعي از خود گذشتگي است. اين جاست که عزاداري حسين‌بن‌علي عليه السلام يک حرکت است؛ يک موج است؛ يک مبارزه اجتماعي است. امام حسين (ع) اسلام را تجديدحيات نموده، درخت اسلام را با ريختن خون خود آبياري نمود؛ چنانچه در زيارت عاشورا مي‌خوانيم: “شهادت مي‌دهم که تو اقامه نماز کردي و زکات دادي و امر به معروف و نهي از منکر کردي و در راه خدا جهاد نمودي و حق جهاد را به‌جاي آوردي.” شهادت امام حسين عليه السلام تنها خلاصه به يک جريان حزن‌آور و مصيبت بار و ريختن خون به ناحق و… نمي‌شود. شهادت ايشان روشنايي و صفا براي اجتماع آورد و حيات تازه‌اي در عالم اسلام دميد. پس از شهادت امام حسين (ع) رونقي در اسلام پيدا مي‌شود. قيام امام حسين (ع) احساسات بردگي و اسارت و ترس را زايل نمود و به اجتماع اسلامي شخصيّت داد. ائمه که توصيه کردند که عزاي حسين بن علي عليه السلام بايد زنده بماند، براي اين بوده که هدف حسين بن علي مقدس بود. حسين بن علي يک مکتب به وجود آورد. مي‌خواستند مکتبش زنده بماند. زنده کردن نام و نهضت او براي اين است که پرتويي از روح حسين بن علي بر روح ما و شما بتابد. اگر اشکي که ما براي او مي‌ريزيم در مسير هماهنگي روح ما باشد پرواز کوچکي است که روح ما با روح حسين مي‌کند. اگر ذره‌اي از همت او ذره‌اي از غيرت او، ذره‌اي از حريّت او، ذره‌اي از ايمان او، ذره‌اي از تقواي او، ذره‌اي از توحيد او در ما بتابد و چنين اشکي از چشم ما جاري شود، آن اشک بي‌نهايت قيمت دارد. شهيد مطهري درباره ارتباط قيام عاشورا و مساله امر به معروف و نهي از منكر مي‌گويد: “همان‌طور که تاثير امر به معروف و نهي از منکر، اين نهضت را در عالي‌ترين سطح‌ها قرار داد، اين نهضت مقدس نيز اين اصل اسلامي را در عالي‌ترين سطح‌ها قرار داد. اين‌که مي‌گويم حسين بن علي ارزش امر به معروف و نهي از منکر را بالا برد مقصودم اين است که در جهان اسلام بالا برد نه در اسلام. اباعبداللّه عليه السلام در عاشورا ثابت کرد که به خاطر امر به معروف و نهي از منکر مي‌توان جان داد، عزيزان را داد، مال و ثروت داد. چه کسي توانسته است در دنيا به اندازه حسين‌بن‌علي (ع) به اصل امر به معروف و نهي از منکر ارزش دهد؟ معني نهضت حسيني اين است که ارزش امر به معروف آن‌قدر بالاست که تا اين حد مي‌توان در راه آن فداکاري کرد. اختلاف و نزاع امام حسين (ع) با خليفه وقت بر سر اين نبود که تو نباشي و من باشم يا آن کاري که تو مي‌کني نکن بگذار من بکنم، بلکه اختلافي بود اصولي و اساسي. اگر کس ديگري هم به جاي يزيد بود و همان روش و کارها را مي‌داشت باز امام حسين(ع) قيام مي‌کرد، خواه اين‌که با شخص امام حسين خوش رفتاري مي‌کرد يا بدرفتاري. جنگ حسين (ع) جنگ مسلکي و عقيده‌اي بود. پاي عقيده در کار بود. جنگ حق و باطل بود. در جنگ حق و باطل ديگر حسين از آن جهت که شخص معيني است تاثير ندارد. خود امام حسين با دو کلمه مطلب را تمام کرد. در يکي از خطبه‌هاي بين راه به اصحاب خودش مي‌فرمايد آيا نمي‌بينيد که به‌حق رفتار نمي‌شود و از باطل جلوگيري نمي‌شود؟ پس مومن در يک چنين اوضاعي بايد تن به شهادت در راه خدا بدهد. نفرمود وظيفه امام يا شخص حسين اين است. فرمود وظيفه يک مسلمان از آن جهت که مسلمان است در چنين اوضاعي اين است که قيام کند و آماده شهادت گردد. هر کس و هر گروه منطقي دارد؛ يعني طرز تفکري دارد. هرکس پيش خود معيارها و مقياس‌هايي دارد و با آن معيار و مقياس‌ها درباره کارها و بايد و نبايدها قضاوت مي‌کند. شهيد منطق ويژه‌اي دارد. منطق شهيد را با منطق افراد معمولي نمي‌شود سنجيد. شهيد را نمي‌شود در منطق افراد معمولي گنجاند. منطق او بالاتر است. منطقي است آميخته با منطق عشق از يک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف ديگر. به تعبير ديگر اگر شور يک عارف عاشق پروردگار را با منطق يک نفر مصلح را با همديگر ترکيب بکنيد از آنها منطق شهيد درمي‌آيد. لهذا مي‌بينيم وقتي که اباعبداللّه عليه السلام مي‌خواهد به طرف کوفه بيايد عقلاي قوم، ايشان را منع مي‌کنند. با منطق آنها که منطق يک انسان عادي معمولي است که بر محور مصالح و منافع خودش فکر مي‌کند و منطق منفعت و منطق سياست است، آمدن اباعبداللّه منطقي نبود. امام حسين يک منطق بالاتري دارد، منطق او منطق شهيد است، منطق شهيد منطق مافوق منطق افراد عادي است.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.