پ
پ

میثم تمار

نسب و خانواده
بعضی از محققان ، میثم را ایرانی دانسته‌اند[۱] که چون بردهٔ زنی از بنی‌اسد بوده، به این قبیله منسوب شده است.[۲] حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت پیامبر اکرم مرا آگاه کرده که والدین عجمی‌ات، تو را میثم نامیده‌اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.[۳]
صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند.[۴] از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی است.[۵]
لقب تمار و سبب آن
میثم در بازار کوفه خرما می‌فروخت و از این رو، به او لقب تمّار دادند.[۶] به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق(دار الزَّرق)، خربزه می‌فروخت.[۷]
ویژگی‌ها: سخنوری و پیشگویی حوادث
میثم، شخصی حاضر جواب بود[۸]؛ هنگامی که به نمایندگی معترضان بازار کوفه، در دربار عبیدالله بن زیاد سخن گفت، ابن‌زیاد از منطق، سخنوری، فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند.[۹] خطابه‌های او بر ضد حکومت امویان، وی را در میان دشمنان این حکومت بارز ساخت.
میثم، مرگ معاویه را پیشگویی کرد.[۱۰] و خبر شهادت امام حسین(ع) را برای زنی مکّی به نام جبله، گفت.[۱۱] او همچنین از پیش، از دستگیری‌اش توسط سرکردهٔ طایفهٔ خود و شهادتش به دستور ابن زیاد[۱۲] و آزادی مختار از زندان[۱۳] خبر داد.به این جهت میثم را صاحب علم منایا وبلایا می دانند که از مان مرگ وحوادث وامتحانات سخت آگاهی دارد.[نیازمند منبع]
وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب[۱۴]، حواریون و یاران برگزیدهٔ امام علی(ع)[۱۵] به شمار آورند.
رابطه میثم و امامان(ع)
مقام میثم در میان اصحاب ائمه
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن (ع) و حسین(ع) برشمرده‌اند؛[۱۶] اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی امام علی(ع) بوده است.[۱۷] میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبر(ص) بود.[۱۸] آنان نیز به او توجه خاصی داشتند. به گفتهٔ ام سلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارهٔ وی به امام علی(ع) سفارش کرده است.[۱۹] میثم پس از آشنایی با امام علی در زمان خلافت ایشان در کوفه، از او دانش بسیار فراگرفت و امام (ع) او را از اسرار مقام وصایت خود آگاه ساخته[۲۰] و او را در زمرهٔ گروهی از مؤمنانِ آزموده، قرار داد تا در درک جایگاه رسول خدا(ص)و اهل بیت(ع)به مقام والایی دست یابد.[۲۱]
زمان آشنایی او با امام علی(ع)
درباره حضور میثم در جنگ‌های دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، روایتی نیامده است. می‌توان حدس زد که او در اواخر عمر آن حضرت، با ایشان آشنا شده است. روایاتی که از میثم نقل شده نیز مربوط به دوران پایانی حکومت امام علی(ع) است. روایت مربوط به حملهٔ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان آنجا، از آن جمله است.[۲۲]
معاویه هنگام سبّ(دشنام)حضرت علی (ع) و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.[۲۳] پس از امام علی (ع)، میثم در شمار اصحاب وفادار امام حسن (ع) و امام حسین(ع) در آمد.[۲۴] امام حسین به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد.[۲۵]
میثم و واقعه کربلا
در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثهٔ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد. چون امام را نیافت، سراغ او را از امّ‌سلمه گرفت. امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از ام‌ّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد.[۲۶]
شهادت
خبر امام از شهادت وی
امام علی میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست ابن زیاد آن است که در آخرت، کنار امام در درجه‌ای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت.[۳۱] میثم خبر شهادتش را که از زبان امام علی(ع) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد.[۳۲] بنا به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی، خبر شهادت را بیان کردند،اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.[۳۳]

روایت از شهادت او
دربارهٔ دستگیری و قتل میثم، دو روایت وجود دارد. به روایتی، ابن‌زیاد از طرف یزید بن معاویه، خلیفهٔ اموی (۶۰تا۶۴ق)، مأمور شد میثم را که می‌دانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی(ع) است، به دار بیاویزد.[۳۴] در پی آن، میثم در راه بازگشت از عمره، در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)[۳۵] به دست مأموران ابن‌زیاد دستگیر شد. در زندان، میثم با مختار که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیش‌گویی کرد و سرانجام به دستور ابن‌زیاد به دار آویخته شد.[۳۶]

 

عبدالرحمن سیوطی، لب‌اللباب فی تحریرالانساب، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، قم، انتشارات علامه عسکری، دانشکده اصول دین، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
شاذان قمی، الفضائل، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲؛ شریف رضی، خصائص‌الائمة علیهم‌السلام، چاپ محمدهادی امینی، مشهد، ۱۴۰۶ق.
فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری به اعلام الهدی، قم، ۱۴۱۷ق.
محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم، ۱۴۱۴ق.

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.