نذر حضرت زینب س دوست دارد سر دهد بر نیزه،بی پیکر شود دوست دارد چون برادر پیکرش بی سر شود می رود مردانه شیربیشه ی غیرت شود دوست دارد که شبیه حضرت حیدر شود آیه” انا فتحنا…” دارد این زن بر لبش می رود تا مثل حیدر فاتح خیبر شود اسوه ی مردانگی،تندیس زرّین عفاف […]
کربلا قبله ارباب دل است آتش عشق در آن مشتعل است کربلا مرکز فیض ازلى است حافظ سرّ حقِ لم یزلى است کربلا مهد رشادت باشد صحنه عشق و شهادت باشد کربلا کعبه اصحاب حق است شام تاریک ستم را شفق است کربلا رزمگه شیران است پایگاه شرف و ایمان است! کربلا مدرسه عشق و […]
با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن من را برای نوکری ات انتخاب کن هر چند بد حساب شدم، بی وفا شدم اما مرا ز گریه کنانت حساب کن من را به حق مادرت ارباب رد مکن امشب بیا به خاطر زهرا ثواب کن اول به دست خالی من یک نگاه […]
مشک تشنه به روي دوشش بود بي امان سوي علقمه ميرفت در نگاهش خروش دريا داشت آسمان سوي علقمه ميرفت چشم ها محو شيوهي رزمش معرکه از صلابتش پُر بود قلب سقاي تشنه لب اما از تب سرخ «العطش» پُر بود خنکاي شريعه را حس کرد چشم خود را به خيمه ها ميدوخت […]
این روزها غم تو مرا میکشد حسین شب های ماتم تو مرا میکشد حسین تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین از لحظهی ورودیه تا آخرین وداع هر شب ، محرّم تو مرا میکشد حسین هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی اشک دمادم تو مرا […]
«آقا برای از تو سرودن غزل کم است» با واژه های بی در و پیکر که دستم است آقا به من سری بزن آقای مهربان از من جنون بخواه و بگو عاشقی کم است هر دم شکوه سینه زنی بین روضه ها در مجلس عزای تو با گریه تواَم است خون خواه تو خدا و […]
زیبایی از جمال تو بُعد محقّریست ناز از کرشمه ی تو، نمود مصغّریست منظور آفرینش و مقصود خلقتی غیر از تو هر چه هست، وجود مکرّریست خاک اخگری حقیر ز خورشید؟ آه نه! خورشید اعظم از تن خاکیت اخگریست شعرم کجا و عرضه ی بر تافتن کجا، با قامتت که شعر بلند مصوّریست؟ من هیچ […]
اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند اینجا گدا همیشه طلبکار می شود اینجا که آمدی کرمش فرق می کند شاعر شدم برای سرودن برایشان این خانواده، محتشمش فرق می کند “صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین” عیسای خانواده دمش فرق می کند […]